صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۹۲۱۳۰
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۶
گفت‌وگو با استادیار علوم قرآن و حدیث؛

گروه دانشگاه: حسینی‌زاده به انتقاد از تحصیلات تکمیلی آموزش‌محور در رشته‌های قرآنی پرداخت و گفت: دانشجو باید پایان‌نامه بنویسد تا کار پژوهشی را فرا بگیرد، دلیل پیدا شدن شیوه آموزش‌محور آن است که گاهی به دانشگا‌ه‌ها به چشم بنگاه‌های پول‌سازی نگاه می‌شود.

سیدعبدالمجید حسینی‌زاده، استادیار دانشگاه پیام نور یزد در گروه علوم قرآن و حدیث در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، با اشاره به پیش‌فرض‌های مطالعه در زمینه علوم قرآنی و اینکه هم‌اکنون جای چه مباحثی در سرفصل‌های رشته علوم قرآن و حدیث خالی است؟، اظهار کرد: مباحثی که در زمینه علوم قرآنی در دنیا مطرح است، پیش‌فرض‌هایی دارد؛ به‌طور مثال در مورد میراث خاورشناسی فرد باید در حدود چهار یا پنج سال مطالعه کند تا بفهمد خاورشناس‌ها چه چیزی گفته‌اند، دوره‌های مختلف تاریخ خاورشناسی چه چیزی بوده و مباحثی که در هر دوره مطرح شده چه چیزهایی بوده است؟
وی ادامه داد: شناخت زبان‌های سامی که منظور از آن زبان‌های عبری، سریانی، آرامی و فینیقی است و سایر زبان‌های باستانی جایشان در سرفصل‌ها خالی است؛ زبان‌های نزدیک به عربی که ریشه و اساس آن‌ها بسیار شبیه هم است. برخی معتقدند که واژه‌های آن زبان‌ها وارد قرآن مجید شده است و برخی‌ دیگر معتقدند که قرآن، عربی خالص است؛ در هر صورت درک عمیق قرآن منوط به شناخت این زبان‌ها و متون مقدس ادیان پیشین؛ خواه ادیان ابراهیمی و خواه ادیان شرق مثل آیین بودا، هندو و ... است، این مسئله در ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت اهمیت بیشتری دارد.
استادیار دانشگاه پیام نور یزد همچنین با تأکید بر اهمیت بحث نسخه‌شناسی، عنوان کرد: بحث نسخه‌شناسی نیز اهمیت بسیاری دارد. به‌طور مثال پروژه کورپوس کورانیکوم (Corpus Coranicum) تحت سرپرستی پروفسور نویورت و دستیار ایشان میشائیل مارکس در آکادمی علوم برلین ـ براندنبورگ آلمان انجام می‌شود ولی اساتید علوم قرآنی کشورمان اکثراً در جریان این تحقیقات نیستند. در آلمان پروژه‌ای در دست دارند که نزدیک 20 سال برای فعالیت درباره آن برنامه‌ریزی شده، نسخه‌های خطی قرآن را از سراسر دنیا جمع‌آوری می‌کنند و با هم تطبیق می‌دهند تا به نتایجی برسند؛ چنین کاری را خود مسلمانان انجام نداده‌اند و به این مسائل تا به حال توجهی نداشته‌اند.
وی بیان کرد: همین طور در زمینه شبهاتی که پیرامون قرآن مطرح می‌شود دانشجویی که ما تربیت می‌کنیم دانشجویی نیست که این مباحث را بشناسد و از او انتظار برود در این مباحث تحقیق کند، پاسخگو باشد و مقاله ارائه بدهد.
حسینی‌زاده در پاسخ به این سؤال که مقایسه تطبیقی بین قرآن و عهدین چه ضرورتی برای ما مسلمانان دارد؟ بیان کرد: این مقایسه از دو بُعد اهمیت دارد؛ یکی از بُعد پاسخ دادن به غربی‌‌ها و دیگری از بُعد پیش‌زمینه ذهنی برای فهم خودمان.
استادیار دانشگاه پیام نور یزد گفت: غربی‌ها اصطلاحی به نام «دانش یهودی» (Wissenschaft des Judentums) دارند. خلاصه این تئوری آن است که اساس اسلام، یهودیت است یعنی از فقه، کلام، فلسفه و عرفان و همه چیز اسلام به خصوص قرآن ریشه در یهودیت دارد. افرادی که مسیحی هستند نیز می‌گویند که اسلام ریشه در مسیحیت دارد، آبراهام  گایگر، بنیانگذار این مکتب بود که البته در حال حاضر در دنیا با افول مواجه شده است، ولی هنوز رگه‌‌های آن در اندیشه غربی وجود دارد. اصلاً اساس این تفکر از اساس و بنیان نادرست است و مطلبی که آن‌ها می‌گویند را ما قبول نداریم. ما قرآن را دارای ریشه وحیانی می‌دانیم، ولی باید پاسخی برای آن‌ها داشته باشیم و به صرف اینکه بگوییم مسلمان هستیم و حرف شما را قبول نداریم حرف منطقی که در دنیا خریدار داشته باشد نیست. فرض کنید آن‌ها می‌گویند که مثلاً یک واژه قرآن مثل واژه «بعیر» ریشه در تورات دارد، یا حتی می‌گویند واژه‌هایی مانند ایمان، اسلام، سوره و قرآن ریشه در ادبیات مسیحی دارد. ما باید زبان‌ها و متون کهن را بشناسیم تا بتوانیم مقایسه کنیم و بگوییم کدام قسمت کتاب مقدس که می‌گویید شبیه قرآن است؟ البته که شبیه نیست ولی تا زمانی که ما شناخت نداشته باشیم، نمی‌توانیم این حرف را با دلیل و مدرک ثابت کنیم، باید شناخت عمیقی داشته باشیم، شناخت سطحی هم کافی نیست.
وی ادامه داد: البته در ایران در زمینه مقایسه قرآن و عهدین کارهای زیادی انجام شده ولی در مورد سایر متون یهودی مثل میدراش‌ها، ترگوم‌ها، تلمود و ... کار نشده است، بخصوص متخصصانی که به زبان‌های عبری و آرامی مسلط باشند کم داریم، حرکت‌های پراکنده‌ای شده ولی به‌صورت عمیق نبوده است.
حسینی‌زاده عنوان کرد: از نظر فهم خودمان نیز مهم است که در این باره تحقیق کنیم. معتقد هستم قرآن وحیانی است ولی یک پیش زمینه فرهنگی داشته به این معنی که برای مخاطبانی نازل شده که این مفاهیم را می‌شناختند و با یهودیان و مسیحیان در تماس بودند. ما اگر پیش‌زمینه ذهنی آن‌ها را نداشته باشیم، نمی‌توانیم به درک درستی از قرآن نائل شویم.
حسینی‌زاده ادامه داد: این بحث که نظر اسلام و قرآن راجع به ادیان دیگر چیست؟ آیا از نظر قرآن و اسلام مسیحی‌ها و یهودی‌ها نجس هستند و ما حق دوستی با آن‌ها را نداریم، نمی‌توانیم ارتباط سیاسی و اجتماعی با آن‌ها داشته باشیم و نمی‌توانیم از جلوه‌های فرهنگی آ‌ن‌ها مانند موسیقی غربی و رمان‌های غربی استفاده کنیم یا می‌توانیم؟ این‌ها مباحثی است که به طور علمی و بر اساس متون مستند چندان مطرح نمی‌شود و همین طور راجع به مسائل اجتماعی که در ظاهر ممکن است با قرآن و حدیث در ارتباط نباشد، ولی در اصل مرتبط می‌شوند. فرض کنید هر سال در عاشورا، تاسوعا و اربعین شاهد نذری‌ دادن‌های فراوانی هستیم، به حدی که شاهد اسراف هم می‌شویم و کسی نیست ثروتمندان و خیّران ما را به سوی کارهای خیر دیگری هدایت کند، کار خیر می‌تواند این باشد که بودجه‌ای برای یک بنیاد فرهنگی بگذارید و هر سال یک سخنران دانشمند بیاید و سخنرانی انجام بدهد، عده‌ای سخنرانی او را بشنوند و چاپ شود، یا به مؤلفی که نمی‌تواند آثار خود را چاپ کند، کمک کنیم تا این کار را انجام دهد، کتابخانه بسازیم، به دانشگا‌ها کمک کنیم، به دانشجویان مستعد بورسیه بدهیم، این کار در غرب مرسوم است که شخص نذر می‌کند از ثروت شخصی خود بورسیه به دانشجویان بدهند تا به کشورهای دیگر بروند و درس بخوانند، این کار را برخی از بازاری‌ها برای حوزه‌های علمیه انجام می‌دهند ولی برای دانشجویان این کار را نمی‌کنند در صورتی که فایده دانشگاه‌ها برای مردم کمتر از حوزه‌های علمیه نیست. بورسیه‌ بدهند، از تحقیقات حمایت کنند، برای زنان سرپرست خانوار شغل ایجاد کنند، به مدارس کودکان استثنایی کمک کنند و برای آنها دستگاه و تجهیزات بخرند، اما خیّران ما این کارها را نمی‌شناسند.
اساس پیشرفت مملکت به فکر و اندیشه پژوهشگران آن است
وی گفت: اساس پیشرفت یک مملکت به فکر و اندیشه پژوهشگران آن است. خیران ما در این زمینه پرکار نیستند، اگر در میراث اسلامی، آیات، روایات و تفاسیر نگاه کنیم می‌توانیم رگه‌هایی پیدا کنیم که کارهای خیر زیادی در این زمینه در تاریخ اسلام بوده است، به طور مثال در سفرنامه ابن بطوطه آمده که در بازاری کاسه از دست کودکی افتاد و شکست، گریه کرد که استادم من را مؤاخذه می‌کند فوراً گفتند گریه نکن صاحب نذر فلان، وقفی برای این طور موارد کرده است. ظرف را از محل وقف خریدند و به کودک دادند که نزد استادش ببرد.
گاهی به دانشگا‌ها به چشم بنگاه‌های پول‌سازی نگاه می‌شود
حسینی‌زاده اظهار کرد: بحث تحصیلات تکمیلی آموزش‌محور که وزارت علوم ایجاد کرد به نظرم کار نادرستی بود، دانشجو باید پایان‌نامه بنویسد تا بتواند کار پژوهشی را فرا بگیرد. شیوه آموزش محور خیلی اشتباه است، دلیل پیدا شدن این نگرش آن است که گاهی به دانشگا‌ها به چشم بنگاه‌های پول‌سازی نگاه می‌شود با این رویکرد که هر چه بیشتر دانشجو جذب کنیم و از هر دانشجویی چند میلیون شهریه دریافت کنیم تا ثروت زیادی تولید شود ولی توجه نمی‌شود که آیا این محصول چه فایده‌ای دارد؟ ارشد و دکترای فله‌ای چه خاصیتی دارد؟ این افراد کجا قرار است مشغول کار شوند یا قرار است چه چیزی یاد بگیرند؟
وی با بیان اینکه در بسیاری از کشورها چیزی به‌عنوان «دروس ارشد» وجود ندارد، توضیح داد: در بسیاری از کشورها به محض اینکه فرد وارد دوره تحصیلات تکمیلی شد به استاد معرفی می‌شود و موضوعی برای او تعیین می‌شود و دانشجو شروع به نوشتن پایان‌نامه ارشد یا رساله دکتری می‌کند و به این شیوه دانشجو، پژوهشگر تربیت می‌شود؛ چراکه وقتی فرد پایان‌نامه می‌نویسد به دو یا سه کتاب محدود نمی‌شود بلکه باید به صدها کتاب مراجعه کند و ممکن است از میان 500 کتاب که مراجعه می‌کند از 100 کتاب استفاده کند، منابع مختلف عربی، لاتین و فارسی و نقد و بررسی و تحلیل و مطالب را ببیند و متن پایان نامه را ویرایش کند، زمانی که چنین کاری انجام می‌دهد خیلی بیشتر از زمانی که یک متن درسی به دانشجو برای حفظ کردن داده شود، مطالب را یاد می‌گیرد. متأسفانه غالباً در مقاطع بالاتر هم متنی که به دانشجو داده می‌شود کم‌بارتر هست، به‌طور مثال اگر یک دانشجوی لیسانس باید کتاب 300 صفحه‌ای را بخواند و مطالب آن را حفظ کند ولی در دوره ارشد استاد 8 برگ از 8 کتاب کپی می‌کند و هر جلسه‌ای یک صفحه را درس می‌دهد و از همان هم امتحان می‌گیرد و در نهایت گفته می‌شود که دانشجو فلان درس را گذراند. دانشجو مطلب خاصی از این 8 صفحه یاد نمی‌گیرد، تحقیقی هم انجام نداده که به‌صورت تجربی درگیر پژوهش شود؛ چون وقتی کار پژوهشی انجام داده شود به هرحال درگیر کار می‌شود و به سراغ منابع می‌رود، به کتابخانه‌های مختلف می‌رود، با اساتید مختلف صحبت می‌کند و هیچ کدام از اینها در مطالعه معمولی، برجسته و تقویت نمی‌شود.
استادیار دانشگاه پیام نور یزد افزود: دوره لیسانس نیز طوری نیست که تفکر دانشجو را به‌صورت نقاد رشد دهد و در واقع جرأت فکر کردن را به دانشجو بدهد، همیشه به دانشجویان می‌گویم که می‌توانید افکار هر کسی را نقد کنید، از قرآن و معصومین(ع) که بگذریم افکار هر شخصیتی قابل نقد است. به طور مثال غزالی، ابن سینا‌، ملاصدرا، علامه طباطبایی و ... در زمان خودشان فکری داشته‌اند و الان زمان دیگری است می‌توانید گرایش دیگری داشته باشید و آن‌ها را نقد کنید، چیزی را که می‌بینید بپرسید چرا، منبع آن چه کسی است؟ آیا این حرفی که مثلاً فلان واعظ، نویسنده یا سخنران می‌گوید منبع معتبری دارد یا خیر؟ در کدام کتاب، کدام جلد و کدام صفحه از آن آمده است؟ این نوع تفکر را پرورش نداده‌ایم و نتیجه، آن شده که دشمنان اسلام کتابی می‌نویسند و می‌گویند در فلان آیه از قرآن این طور آمده در حالی که به قرآن افترا می‌زنند و اصلاً در فلان آیه قرآن این طور نیست ولی خیالشان راحت است که اینقدر با تحقیق بیگانه هستیم که حتی نمی‌رویم قرآن را بگشاییم تا ببینیم این آیه در قرآن وجود دارد یا خیر؟ باید این تفکر نقادانه را پرورش بدهیم در حالیکه بعضاً حتی مقاومت‌هایی می‌بینیم و می‌گویند در ذهن دانشجویان شبهه‌اندازی می‌شود یا دانشجو ظرفیت چنین چیزی را ندارد، در دوره ارشد و دکتری هم اجازه طرح مباحث داده نمی‌شود، بالاخره چه زمانی دانشجو باید تفکر نقادانه را یاد بگیرد؟ اگر دانشجو از ابتدا تفکر نقادانه را یاد نگیرد تا پایان مقلد و پیرو باقی می‌ماند.
استادیار دانشگاه پیام نور یزد ادامه داد: متأسفانه میراث عرفانی اسلامی هم مورد غفلت قرار گرفته است، تفاسیر زیادی داریم که با گرایش عرفانی هستند ولی این گرایش متأسفانه در درس‌های ما بیشتر نفی می‌شود. مثلاً درسی که الان تحت عنوان مکاتب تفسیری و روش‌های تفسیری، دانشجویان می‌خوانند دست کم در دانشگاه ما این طور است که عرفان را نفی می‌کند و می‌گوید که در واقع شناخت معارف باطنی قرآن خاص معصومین(ع) است، اگر خاص معصومین است مگر چند حدیث از معصومین داریم؟ تعداد آن‌ها محدود است که همه‌شان هم صحیح و دارای سند نیستند، و این در واقع به این مفهوم منجر می‌شود که راه فهم معارف باطنی قرآن به ما مسدود است. عمدتاً در معرفی‌ای که از عرفا صورت می‌گیرد گفته می‌شود که آن‌ها افرادی منحرف و شیاد بوده‌اند در صورتی که این طور نبوده، صوفی خوب و بد داشته‌ایم، عارف خوب و بد هم داشته‌ایم. نقش عرفان و تصوف را در تاریخ اسلام و در قرآن و حدیث نمی‌شود انکار کرد.
وی در ادامه مهم‌ترین مشکل رشته قرآن و حدیث را آشنا نشدن با مباحث روز دانست و بیان کرد: به این معنی که نه تنها دانشجویان ما بلکه بعضی از همکارانمان نیز که آن‌ها هم البته تربیت یافته همین سیستم هستند تمام اطلاعی که از قرآن دارند همین مباحثی است که در داخل کشور تولید می‌شود، خودشان تولید می‌کنند و خودشان می‌خوانند، مثل اینکه ایران به‌صورت جزیره‌ بسته‌ای درآمده که از بقیه دنیا بی‌اطلاع است. ترک‌ها، عرب‌ها، پاکستانی‌ها و ... نیز مسلمان هستند ولی در حد ما بی‌اطلاع نیستند، اگر بخواهیم کاری در این زمینه انجام شود اولاً باید زبان‌ انگلیسی جدی گرفته شود که متأسفانه روزبه‌روز سهل‌تر گرفته می‌شود، به طور نمونه در امتحان تافل دکترا برای رشته قرآن و حدیث سهل‌گیری می‌کنند، تفکرشان نیز آن است که دانشجوی قرآن و حدیث اگر هم زبان انگلیسی ندانست مسئله‌ مهمی نیست. فرض کنید درسی تحت عنوان قرآن و خاورشناسان داشته باشیم، باید جنبه‌های زبان‌شناسی، معناشناسی، ریشه‌شناسی و جنبه‌های تطبیقی قرآن در دروس مختلفی بیان و نظرات متخصصان غربی توضیح داده شود و پاسخ‌هایی که مسلمانان داده‌اند نیز بیان شود، چهره‌هایی هم مثل فضل‌‌الرحمن یا سیدحسین نصر داریم که به این شبهات غربی‌ها پاسخ داده‌اند ولی غالباً از کشورهای دیگر بوده‌اند یا در ایران درس نخوانده‌اند و محصول آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران نیستند.