وی افزود: این ادبیات از فضای کتب دانشمندان مفسر به جامعه اسلامی نیز سر ریز شده و گه گاه برخی مفاهیم از مفهوم اصلی قرآن فاصله گرفته است و مراد و منوی وحی الهی از آن مفهوم در میان مسلمین مراد نمیشود.
علاسوند بیان کرد: برای پالایش تفکرات مسلمین و جداکردن مفاهیم ناب از تطور واژگانی ضرورت دارد که خط علم تفسیری مطالعه شود و این تفکیک برای خدمت به ساحت قدسی قرآن کریم ضروری است.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: هر انسانی تابع شرایطی است که در آن زندگی می کند و علم در خلا ایجاد نمی شود اما به طور طبیعی شواهد زیادی وجود دارد که نویسندگان متاثر از این فضای زندگی، دانشی را تولید کردهاند که در دانش تفسیر نیز شاهد آن هستیم.
علاسوند عنوان کرد: بسیاری از علوم اسلامی در دامان تفسیر شکل گرفت و تفسیر از اولین دانشهایی است که در جامعه اسلامی پدید آمده است به همین دلیل این تاثیر در علوم انسانی نیز دیده میشود.
وی افزود: سؤال این است که چه عواملی در این تحول و انباشت ادبیات قرآنی به خصوص در بحث زن و خانواده نقش داشتهاند؛ در مطالعه متنی و خط تاریخی مفسران از تفسیر مقاتل تا تفاسیر سده اخیر پی می بریم که وجود یا عدم وجود تبیین معصومانه باعث شده تا تفاسیر شیعه با اهل سنت تفاوت فاحش داشته باشد.
وی افزود: کلاننگری در اصول زن وخانواده و یا عدم کلاننگری به شدت در این مسئله موثر بوده تا در نامعادلهای که شاید 13 قرن تاریخ مفسران را در یک طرف و یک قرن و نیم را در طرف دیگر قرار داده این تفاوت را در ادبیات مفسران ایجاد کرده است و آیات را به گونه ای فهم کرده اند که افرادی که کلان نگرنبوده جور دیگری فهم کردهاند.
وی بیان کرد: اختلاف نگرش مفسران در برخی موضوعات خاص در رابطه زناشویی، سیاقمحوری و یا استنباط قواعد کلی از آیات باعث شده هم در فهم و نوع پردازش واژگان، کتب تفسیری با هم متفاوت باشند.
چرایی انباشت مفهومی
علاسوند با طرح این سؤال که چرا انباشت مفهومی رخ داده است اظهار کرد: با بررسی صد تفسیر مهم این نتیجه به دست می آید که ادبیات عرفی و زنستیزانه و مبتنی بر نگاه تحقیرآمیز به زن و برداشت نامتعادل از مناسبات خانواده در کتب اهل سنت بیشتر از شیعه منعکس شده البته نه اینکه کتب مفسران شیعه خالی از این مسئله باشد اما مفسران شیعه اصرار به کلمات طعنآمیز نسبت به ادبیات خانواده ندارند و ادبیات آنان نیز به گزندگی کتب اهل سنت نیست.
وی بیان کرد: مثلا در واژه قوامیت معمولا اهل سنت به معنای استبداد، مالکیت و ... به کار برده اند و در میان شیعه نیز این تعابیر گاهی دیده شده و شیخ طوسی اولین کسی است که واژه را در معنای همدلانه و مشارکتی در خانواده به کار می برد. طبری روایاتی اقامه کرده که عدم اطاعت زن به طور مطلق را مجوز کتک زدن زن می داند و برخی نیز قوامیت را به امرا تعبیر کرده و تفسیر محرر نیز از ادبیات مردانه تر و مستبدانه در مراقبت و استیلا بر زن به کار برده است.
علاسوند گفت: از همین مفسران در بیان افضلیت شاهدیم که کتب اهل سنت به انباشت مفهومی جدی می رسند و هر مفسری بنا به شرایط زمانی خود مواردی را اضافه کرده است؛ مثلا برخی از آنان گفته اند که مردان بر زنان فضیلت مطلق و ذاتی دارند و والی و مصیطرند.
علاسوند عنوان کرد: در تفسیر روح البیان حتی قدرت مردان در سخنوری و نوشتن را از مصادیق فضل می داند و هر قابلیتی در جامعه مردان به عنوان مصداقی از فضل بیان می شود ولی این شدت و حدت در میان دانشمندان شیعه دیده نمی شود اگر چه در تفاسیر گذشته و سده های میانی دیده می شود.
فهم معصومانه از دین؛ عامل دوری از فهم اشتباه
وی در تبیین چرایی کم بودن این تعابیر در تفاسیر شیعه عنوان کرد: یکی از عوامل مهم این است که روایات اهل سنت عمدتا و اکثر به قریب به اتفاق به صحابه می رسد و نه پیامبر و اعمال سلیقه اصحاب در آن روشن است و همین مسئله وجه ممیزه میان تفاسیر شیعه است زیرا تفاسیر شیعه عمدتا به پیامبر و ائمه(ع) می رسد و گاهی از ابن عباس نقل شده که باز تلطف بیشتری نسبت به آراء صحابه در دیدگاه وی وجود دارد.
استاد حوزه علمیه عنوان کرد:در کتب شیعه عمدتا افضلیت را به عقلانیتر بودن مرد و عقل معاش و ... منحصر کردهاند و مصادیق آن تعمیم نیافته است همان طور که در تفسر المیزان این مسئله بیان شده است.
وی ادامه داد: در هیچ جای قرآن در مفهوم زوجیت از واژه تحت استفاده نشده جز زنان لوط و نوح؛ در کتب اهل سنت در تبیین روایتی از امام علی از واژه تحت استفاده کرده است در حالی که در تفاسیر شیعه همین روایت از واژه عند استفاده کرده است.
وی با بیان اینکه ادبیات عرفی و تحقیرآمیز نسبت به زن در کتب اهل سنت به صراحت و روشنی بیان شده است گفت: بیان سلیقه خود مفسران در شرح ایات نیز به خوبی دیده می شود؛در حالی که ما بر اساس عدم حجیت قول و فعل و تقریر غیرمعصوم این اعمال سلیقه را کمتر می بینیم اگرچه مفسران اهل سنت مانند عبده و رشید رضا و سیدقطب و ... در دوره معاصر نیز از آن فهم قبلی فاصله گرفته اند و در مباحث زنان و خانواده اختلاف رویکرد تفسیری با گذشتگان خود دارند و به تراث گذشته خود پشت پا زده اند.
فمینیسم در دنیای عرب
وی ادامه داد: اگر جریان فمینیسم اسلامی در دنیای عربی بیشتر رخ داده است از این منظر کاملا قابل فهم و درک است و بخشی از آن می تواند ناشی از همین مسئله باشد زیرا وقتی صحبت از تفسیر بیانی می کنند چون می خواهند فضای فراخی برای تفسیر و تبیین آیات برای خود فراهم کند.
علاسوند عنوان کرد: به همین دلیل در جهان اسلام، نقطه عزیمت و شروع تحول در مباحث زنان ابتدا در کتب اهل سنت رخ داده است آن هم به دلیل همین گزندگی بیشتر تفاسیر گذشته اهل سنت در این خصوص است و کسانی مانند عبده در دوره معاصر پیشگام هستند.وی اظهار کرد: در تفسیر مراغی تاکید بیشتری روی کلمه مساوات شده است که در تفاسیر اهل سنت نوظهور است همچنین در دیدگاه سیدقطب با اینکه جز بنیانگذاران سلفی است اما در خصوص مباحث زنان یکی از پیشروترین دیدگاه ها را در میان اهل سنت بیان کرده است.
وی افزود: اما در تفسیر المیزان از جمله مباحثی که به صورت مفصل مورد بحث قرار داده و تاکید کرده این است که دو گرونه به اسلام ضربه زده اند اول مبلغان قشری و منسکی و دوم مجریانی که در اجرای احکام دیدگاه نظام واره و سیستمی ندارند.
علاسوند تصریح کرد: ایشان فقه را منشا سعادت نمی داند و معتقد است اسلام، فقه و اخلاق را باعث سعادت می داند و در خانواده نیز بر این مسئله تاکید زیادی دارد که این دو در کنار یکدیگر می توانند تضمین کننده سعادت خانواده باشند.
علاسوند بیان کرد: در تفاسیر اهل حدیث ادبیات مستقل تفسیری ندارند و پیرو فرضیه فهم فرضیه«من خوطب به» از قرآن، ادبیاتی علیه و له در بحث خانواده ندارند.