به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، قیام عاشورا، نهضتی فراگیر و دارای ابعادی مختلف است که میتواند همه مناسبات زندگی انسان، از جمله حیات اقتصادی بشر را تحت تأثیر قرار دهد. قطعا این قیام با انگیزه صرفا دینی صورت نگرفته و یکی از اهداف امام حسین(ع) تغییر مناسبات ظالمانه اقتصادی و رفع تبعیض و بیعدالتی بوده است.
به همین منظور و برای بررسی فلسفه قیام عاشورا، ابعاد اقتصادی آن و همچنین تأثیرات این حادثه بر مناسبات اقتصادی دنیای امروز، با آیتالله سیدمحمد قائممقامی، استاد حوزه و دانشگاه، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میآید:
به عنوان سؤال اول بفرمایید به نظر شما فلسفه واقعه عاشورا و هدف امام حسین(ع) از این قیام چه بوده است؟در مورد واقعه عاشورا باید گفت که این واقعه، بیتردید و بدون هیچ شبههای، عظیمترین واقعه عالم وجود است و به تعبیر برخی، واقعه اصلی در عالم است؛ به گونهای که بقیه وقایع عالم، چه وقایعی که به لحاظ تاریخی، قبل از عاشورا اتفاق افتاده و چه حوادثی که بعد از عاشورا اتفاق افتاده، تماماً متأثر از این واقعه هستند.
بعضیها گفتهاند عاشورا، واقعه واقعهها و حادثه حادثههاست. در حکمت الهی قاعدهای وجود دارد که همان طور که خداوند احد و واحد است، امور آن هم واحد است، درست است که شما به لحاظ ظاهر، تکثر میبینید ولی در واقع وحدتی در عالم متجلی است؛ مثلاً فرض کنید که در بحث رسالتها، رسالتهای مختلفی قابل مشاهده است و انبیاء بیشماری آمدند و در این عالم رسالت انجام دادند ولی در این عالم یک رسالت وجود دارد که رسالت پیغمبر اکرم(ص) بود.
بقیه رسالتها جلوه و بازتابی از این نبوت بوده است یا مثلا خداوند، یک کتاب به نام قرآن دارد و بعد از قرآن، کتاب دیگری نیست. قرآن آخرین کتاب است ولی کتابهای قبلی به نام تورات، انجیل، زبور و غیره همگی جلوهایی از قرآن هستند که قبل از ظهور اصل قرآن در عالم ظاهر شده است.
رسالتها در طول رسالت پیغمبری بوده و در این جهت با قاطعیت میتوان گفت حوادث بزرگ عالم وجود، قبل از وقوع عاشورا و بعد از عاشورا در ذیل عاشورا هستند و به همین جهت مشاهده میکنید که در تاریخ و در تواریخ صحیح ذکر شده که چگونه همه انبیاء عالم از حضرت آدم تا وجود مبارک حضرت پیغمبر اکرم(ص) بر این واقعه آگاه میشدند.
واقعا عاشورا تا قبل هنگام رخ دادن آن، به لحاظ زمانی هنوز اتفاق نیفتاده است ولی به لحاظ دهری، باطنی و سرمدی، موجودیت آن قابل درک بوده است. ما دارای واحدهای زمانی مختلفی هستیم که یک واحد را زمان و باطن را آن دهر و باطن باطن را سرمد میگوئیم. این واقعه در سرمد انعکاس داشته و دارد.
با این اوصاف، اینگونه نیست که واقعه عاشورا، یکبار اتفاق افتاده و تمام شده است و مثلاً فرض کنید که هر ساله برای آن واقعه که 1400 سال پیش اتفاق افتاده است عزاداری میکنیم. البته در این مورد دو تعبیر وجود دارد که یک تعبیر این است که این واقعه هر سال عیناً به طور زنده در متن عالم تکرار میشود و یک تعبیر این است این واقعه وجود دارد و در ظهر عاشورا قابل کشف است و فهمیده، درک و دیده میشود.
علت این زنده بودن واقعه عاشورا، محرم و کربلا این علت است. این واقعه چیز قراردادی، اعتباری، جعلی نیست. حتی دهه محرم که قبلا از عاشورا گرفته میشود عرف و عادت معمولی نبوده و نیست بلکه حکمتی دارد که قبل از واقعه عاشورا، حالاتی در عالم اتفاق میافتد.
اتفاقا سؤال اصلی این است که چرا این حادثه بعد از 1400 سال هنوز زنده است و به دست فراموشی سپرده نمیشود؟به دلیل اهمیت و عظمت واقعه و نسبت آن با حقیقت است که فراموش نمیشود. هر چیزی که با حقیقت نسبت داشته باشد، ماندگار است و واقعه عاشورا و نهضت اباعبدالله(ع) نسبت اعظمی با حقیقت دارد. عاشورا، واقعهای است که متکفل شد که نه فقط ظاهر دین را بلکه حقیقت را در عالم متجلی کند.
ظاهر اسلام چیزی است که در جناح مقابل امام حسین(ع) هم وجود داشت. انبیاء(ع) و در رأس آنها پیامبر اکرم(ص) نیامدند که ظواهر دین و ادیان مختلف را بیاورند بلکه حقیقتی را برای عالم آوردند و متجلی کردند.
اینکه تعابیر ولایت و امامت آورده میشود، تعابیر درستی است؛ چراکه کار ولایت، متجلی کردن حقیقت و باطن دین است. باطن دین همان حقیقت است و حقیقت یعنی جلوه خداوند تبارک و تعالی آن گونهای که هست.
این عالم تجلی خداوند است و این تجلی در آئینههایی که همین ماهیتها و ظرفیتها و قابلیتهای موجودات است ظاهر شده است و قطعاً از دو حالت خارج نیست که یا اینکه این ظرف و این آئینه پاک و خالص است و چهره را آن گونه که هست، نشان میدهد یا در اثر انحراف، میخواهد جلوه را تابع خودش کند.
اصل دعوای اولیاء، انبیا و موحدان با مخالفان بر سر همین مسئله بوده است و در زمان اباعبدالله(ع) به اوج میرسد. دعوای امام حسین(ع) و یزیدیان بر سر این مسئله است که آنها در ادامه جریان انحرافی تاریخ بشر، میخواهند دین را به شکل خودشان در بیاورند و حقیقت را به خودشان تطبیق بدهند.
این در حالی است که تمام زیبایی حقیقت در این است که دیگری خودش را با آئینه تطبیق بدهد و احکام خودش را بر جلوه تحمیل نکند. اگر آئینه صاف باشد صورت شخص را آن طور که هست نشان میدهد اما اگر انحراف و شکستگی داشته باشد، صورت را منحرف و کج نشان میدهد و ماجرای انسان و خدا همین طور است.
قبل از واقعه عاشورا، نبرد تاریخی میان دو جریان توحیدی و الهی که میخواهد حقیقت را آن طور که هست نشان بدهد و جریان مخالف آن وجود داشت و نشان دادن حقیقت، آن طور که هست، یک امر فردی نیست بلکه لازمه آن، اجتماعی شدن، سیاسی شدن است و اقتصادی شدن است و باید خود را در تمام مناسبات نشان دهد.
تجلی حقیقت، یک امر فردی نیست و شخص نمیتواند اعلام کند من به طور فردی موحد شدم بلکه این حقیقت باید از درون انسان تجلی پیدا کند و اجتماع، سیاست، مناسبات زندگی و مناسبات اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد.
این واقعه چگونه میتواند در رفتار اقتصادی ما را تأثیر بگذارد؟تا قیام قیامت اگر در مورد عاشورا سخن بگویید، سخن تازه وجود دارد؛ یعنی جدیدترین مسائلی که کسی هرگز آن را نشنیده است در رابطه با دستگاه فکری امام حسین(ع) وجود دارد که برای ما دارای تازگی است و یکی از فلسفههای قیام اباعبدالله (ع) این است که انسان را با معارف تازه آشنا کند.
دلیل این امر این است که در آن معارفی که خداوند متعال در دین و در ذیل نبوت قرار داده، معارف تازه وجود دارد. این معارف همانند غذاهای تازه است؛ یعنی اینکه به طور زنده از عالم بالا میرسد. همان طور که شما در دستگاه امام حسین(ع) حرف جدید میشنوید و حرف جدید، حال انسان را تازه و نو میکند.
این نو بودن در رابطه با اصلهای قدیم است. اصلها قدیمی و ریشهدار است و من درآوردنی نیست ولی این اصلها به گونهای است که تا ابدیت، هر چقدر تجلی میکند باز هم جلوهاش جدید است. و به همین دلیل در مورد امام زمان(عج) عرض میکنیم «السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ وَ الْعَالِمِ الَّذِي عِلْمُهُ لاَ يَبِيدُ؛ سلام بر امام به حق كه مجدد است و عالمى است كه درياى علمش بى حد و پايان است»
به هر حال در حکمتهای عاشورا بسیار میتوان سخن گفت و یکی از نکاتی که به اعتقاد من در مورد واقعه عاشورا بسیار مهم است این است که بشریت را به پیام اصلی پیامبران متوجه میکند.
در نهضت امام حسین(ع) مشاهده میکنید که فقط یک مرز وجود دارد که همان مرز بودن در اردوگاه اولیاء و بودن در اردوگاه مخالف است و به همین دلیل در زیارت عاشورا آمده است: «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم؛ من تسلیمم و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است»
در اینجا باید این نکته را عرض کنم که بر خلاف آن چیزی که برخی تصور میکنند که پرداختن به عاشورا، کربلا و نهضت امام حسین(ع) به نوعی ممکن است به تفرقه منجر شود و این تخیل وجود داشته باشد که احساساتی را علیه کسانی بر میانگیزید اما هیچ تفرقهای ایجاد نمیشود.
باید گفت که قضیه دقیقا برعکس است و به واسطه قیام ابا عبدالله و مجالس حسینی که انجام میشود، انسانها این توفیق را پیدا میکنند که به اوج وحدت حقیقی برسند. وحدت در سایه نام و یاد امام حسین(ع) و یاد ولی خدا رخ میدهد.
این وحدت در درون خودش، غیر از کسانی که در اردوگاه ولی نیستند و غیر از ظالمان، فاسقان و تبهکاران که در این اردوگاه هستند، همه افراد را در بر میگیرد. البته همه افراد میتوانند در این اردوگاه قرار گیرند.
در این شرایط، نه فقط اتحاد شیعه و سنی که سهل است بلکه اتحاد مسلمان و مسیحی، اتحاد مسلمان و دیگری به شرط اینکه یک نسبتی با حقیقت داشته باشند، محقق میشود. ممکن است فردی هنوز مسلمان نشده است ولی احساس میکند حقیقت، عدالت و آزادی را دوست دارد و از ظلم بدش میآید؛ چراکه این موارد، اموری جهانی و مشترک هستند.
مواردی همانند عدل، ظلم، حق، باطل، نور، ظلمت، آزادی و استبداد و... امور مشترک هستند و به همین دلیل معتقدیم که نهضت عاشورا وسیلهای است که میتواند بشریت را در زیر یک پرچم جمع کند؛ البته آن کسی میتواند در زیر این پرچم باشد که میخواهد انسان باشد چراکه انسان حسینی با انسان یزیدی ائتلاف ندارد ولی حسینیان عالم که تعدادی زیادی هستند و از جمله مستضعفین عالم را غالباً در اردوگاه حق میبینیم.
مستضعفین فعلاً آن مقدار قوی نشدهاند که حقیقت را به طور کامل متوجه شوند اما اساساً در اردوگاه حق قرار میگیرند و عدالتخواه، آزادیخواه و خواهان تغییر وضع جهان هستند و این وضعیت اقتصادی که شما به آن اشاره میکنید، در این قسمت بسیار اهمیت پیدا میکند.
مستضعفین کسانی هستند که از وضعیت اقتصادی جهان راضی نیستند و این وضعیت را وضعیت ظالمانهای میدانند. این وضعیت اقتصادی، پوسیده و ادامه وضعیت غلط، ظالمانه و جاهلانه گذشته است که اکنون به صورت سرمایهداری در جهان مشاهده میکنید.
این ساختار اقتصادی، ادامه ساختار غلط گذشته است که مستضعفین عالم آن را نمیپسندند و علیه آن هستند و اکنون در مهمترین کشور سرمایهداری که آمریکاست، مشاهده میکنیم که تودههای مردم از اقل قلیلها برخوردار هستند.
نظام سرمایهداری حتی توان برخوردار کردن اقلیت را هم ندارد بلکه به اقل اقلیت میپردازد و باید بین اقلیت هم گزینش کند بنابراین مستضعفین با فطرتشان این وضعیت را نمیپذیرند.
مستضعفان هنوز آن مقدار جرأت یا عقلانیت پیدا نکردهاند که در مقابل این وضعیت شورش کنند که یکهزارم مردم از نعمات برخوردار بوده و بقیه در فقر، فلاکت و مشکلات زندگی و غیره باشند؛ بنابراین یکی از اهداف اصلی قیام حسین(ع) مبارزه برای رفع تبعیضهای اقتصادی است و این نهضت، نه تنها منجر به تفرقه نخواهد شد بلکه تنها این نهضت است که میتواند وحدت ایجاد کند.
این حرکت امام حسین(ع) چگونه میتواند مناسبات اقتصادی در دنیای کنونی را تحت تأثیر قرار داده و آن را دگرگون کند؟قطعا و یقیناً یکی از حکمتهای بزرگ قیام اباعبدالله الحسین(ع) همین است که این نظام جاهلانه و ظالمانه اقتصادی برطرف شود. فلسفه بعثت پیغمبر اکرم(ص) هم از میان برداشتن ساختار منطبق با سرمایهداری است.
در نظام سرمایهداری، همه چیز از جمله، دین، آئین، حقیقت و ... فدای پول و سرمایه و آخرت انسان فدای ثروتاندوزی میشود؛ بنابراین حوادثی همانند عاشورا یا غدیر قصد تغییر مناسبات زندگی، از جمله مناسبت مادی و اقتصادی را دارند.
در نظام سرمایهداری، قدرت به معنای ثروت است. منطق حاکمیت قدیم اینگونه بوده و هنوز هم ادامه دارد. در دنیای امروز به شکل مدرن آن میبینید که هر کسی حاکم میشود و قدرت دارد، این قدرت او منشأ ثروت است و هر کسی دارای قدرت است باید ثروتاندوزی کند.
نقطه مقابل چنین تفکری، تفکر اسلام است که اعتقاد دارد هر کسی که دارای قدرت است باید سادهتر زندگی کند و خودش را با ضعفا تطبیق بدهد و خود را کمتر از مواهب مادی و طبیعی برخودار کند زیرا که او به واسطه حکومت، از مواهب الهی و اخروی برخودار میشود درجات او بالاتر میرود.
در نظام کنونی سرمایهداری، مشاهده میکنیم که پول، ثروت و سرمایه، مهمترین ارزش تلقی میشود، در زمان قیام امام حسین(ع) هم وضعیت اردوگاه مخالف همین طور بوده است و یکی از دلایل مخالفت با ابا عبدالله(ع) این است که جریان مقابل احساس میکند اگر جریان ولایی و علوی حاکم بشود، این مناسبات از بین میرود و اشرافیت، سرمایهداری و ثروتاندوزی دیگر نمیتواند وجود داشته باشد.