صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۶۴۲۲۹۶
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹
حجت‌الاسلام سبحانی:

گروه شبکه‌های اجتماعی: حجت‌الاسلام محمدتقی سبحانی با تأکید بر اینکه در قرآن تطور اندیشگی نیست، تطور بیانی است، به نقد دیدگاه مصطفی ملکیان در خصوص تطورات اندیشگی در قرآن پرداخت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) بحث حادث بودن یا قدیم بودن قرآن کریم از جمله مسائلی است که از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده است؛ چنانکه گفته می‌شود نخستین مسئله‌ای که در علم کلام مطرح شد و موجب تأسیس این دانش در میان مسلمانان شد، همین بحث کلام باری تعالی بوده است.

تاریخ‌مندی کلام خداوند در قرآن کریم و تأثیرپذیری آن از عوامل فرهنگی و اجتماعی موضوعی است که مناقشات بسیاری را برانگیخته است و هر دو گروه مخالف و موافق دلایل بسیاری برای اثبات مدعای خود در اختیار دارند. پذیرش تأثیرپذیری قرآن کریم از عوامل فرهنگی و اجتماعی و نقش غیرصامت پیامبر اکرم(ص) در جایگاه پیام‌رسان وحی، با ایده تطوّر و تحوّل اندیشه و زبان در قرآن کریم ملازم می‌نماید.

در ادامه گفت‌وگوی مصطفی ملکیان و حجت‌الاسلام محمدتقی سبحانی در این موضوع را پی می‌گیریم:


گفتار مصطفی ملکیان:

موردی که در قرآن به خاطر تقدیم و تأخیر مشکل به وجود می‌آید مشکل تطورات اندیشگی قرآن است. بعضی می‌گویند اصلاً در قرآن تطورات اندیشگی وجود ندارد و سخن خدا را از روز اول تا روز آخر یک سخن بوده. معلوم نیست در قرآن اول این اندیشه گفته شده بعد آن اندیشه، یا اول آن اندیشه گفته شده و بعد این اندیشه. با فرض اینکه این تطورات اندیشگی در قرآن وجود دارد ما نمی‌دانیم آخرین اندیشه‌ قرآن کدام مورد است. کتاب‌های یک متفکر را زمان‌بندی می‌کنند تا بفهمند این کتاب‌ها را کی نوشته تا آخرین کتاب را آرای او بدانند. اگر ترتیب این کتاب‌ها به هم بخورد شما نمی‌دانید آخرین رای شخص چه بوده است. 


در بحث معاد

در قرآن تطورات اندیشگی وجود دارد. اگرچه کسانی معتقدند وجود ندارد، اما وجود دارد حتی در امور مهم. مثال می‌زنم: عربی نزد پیامبر آمد و استخوانی را با خودش آورده بود. به قدری این استخوان قدمت داشت که وقتی آن را فشار داد، پودر شد. عرب گفت چه کسی استخوان‌های به این پودری را زنده می‌کند؟ قرآن می‌گوید خدا زنده‌اش می‌کند. انگار فرض را بر این گرفته که خود استخوان‌هاست. اما گفته نشده که تو نفس مجردی داری که وارد عالم برزخ می‌شود و بهشت و جهنم. اما چنین چیزی نگفته و گفته همین استخوان را خدا زنده می‌کند. به تعبیر دیگر انگار قرآن معاد را جسمانی دانسته و به نفس قائل نیست. در همین قرآن داریم که می‌گوید شما نفس دارید و این نفس‌تان است که به عالم دیگر انتقال پیدا می‌کند. خوب اگر ما نفس داریم باید به آن عرب هم ‌می‌گفتید بحث استخوان نیست. نظر نهایی قرآن کدام‌ یک از این‌‌هاست؟ بسته به این است که اول کدام‌شان نازل شده و بعد کدامش نازل شده، اما نمی‌دانیم کدام یک اول نازل شده است. 


در احکام فقهی

مورد بعد، میزان شدت و حدّت وجوب و حرمت‌هاست. شما راجع به مشروبات الکلی ببینید قرآن می‌گوید: لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى؛ ای کسانی که مستید تا مستید به نماز نزدیک نشوید(سوره4 آیه43). این را خطاب به چه کسی گفته؟ خطاب به مسلمانان گفته که ‌می‌توانستند مست باشند، اما نمی‌توانستند نماز بخوانند. یک جا گفته: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ (سوره2 آیه 219). گفته هم مشروبات الکلی و هم قمار منافعی دارد اما اثمهما اکثرهم من نفعهما، اما گناه آن بیشتر از نفعش است. انگار اینجا شدیدتر از قبلی است. اما یک جای دیگر می‌گوید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ (سوره5 آیه 90)؛ بر شما فلان و فلان حرام شده. ما می‌گوییم روند نازل شدنش به این شکلی است که ما می‌گوییم. اما خود قرآن این را داد نمی‌زند. قرآن در سه جا این حرف را زده اما ما نمی‌دانیم ترتیبش چیست. بنابراین شدت و خفت ایجاب‌ها و تحریم‌ها مشخص نیست. 

ممکن است کسی بگوید اول خدا حرام کرد، بعد گفت منافعی هم دارد بعد گفته اشکالی ندارد، بخورید، اما وقتی مستید به نماز نایستید. نمونه‌اش را داشتیم. اول گفته شده که در ماه رمضان با همسران‌تان به صورت کلی مقاربت جنسی نداشته باشید. اول حرام شد که در کل ماه رمضان زنان و شوهران با هم مقاربت جنسی داشته باشند. بعد قرآن گفت من خائنه‌ شما را می‌دانم، یعنی می‌دانم که به این حرف خیانت می‌کنید چون برایتان رعایتش سخت است. بعد گفت: خَفَفَ الله عنکم. یعنی خدا به شما تخفیف داد و می‌توانید شب‌ها با هم مقاربت بکنید. فقهای ما می‌گویند قرآن از رقیق به غلیظ رفته، اما مستندی ندارند، چون قرآن به ترتیب نیست. کما اینکه اگر قرآن لفظی درش نبود نمی‌شد راجع به ماه رمضان و همبستری هم نظر داد. منتهی آنجا قرآن از یک لفظی استفاده کرد که می‌فهمیم قرآن اول غلیظ بود و بعد رقیق شده، چون قرآن می‌گوید فهمیدیم که به این حکم شب‌ها خیانت می‌کنید و الان خدا به شما تخفیف داد. اینجا می‌فهمیم تحریم حکم اول است که به طور کلی در ماه رمضان نباید همبستری باشد.


پاسخ حجت‌الاسلام سبحانی: 

یک: تعبير «تطور انديشگى» را در خصوص احكام عملى نبايد به كار برد و يا دست كم، از نظر معنا و مطالب پيرامون آن، با حوزه انديشه كه به دنبال شناسایى واقعيت است، تفاوت بسيار دارد و بايد جداگانه بررسى گردد. تطور احكام در دانش فقه، زير عناوينى چون اجمال و تبيين، ناسخ و منسوخ و معاريض و توريه بررسى شده و نقش تقدم و تاخر تاريخى آنها هم تا حدود زيادى مورد توجه بوده است.

دو: تطور انديشگى گاه به معناى وجود تغيير مطالب در آثار یک مولف است و گاهى به معناى تغيير آراى يك مولف در ضمن آثارش. اولى لزوما به معناى تغيير آراى مولف نيست و مى‌تواند دلایل مختلف داشته باشد، از جمله رعايت ذهنيت مخاطب و انتقال لایه به لايه مطالب در فرايند آموزش. مدعاى ما اين است كه اولى در قرآن مثل هر نص تاسيسى (متن مادر) هست اما دومى تاكنون اثبات نشده است. 

سه: مدعاى استاد ملكيان را بر معناى نخست مى‌توان حمل كرد و با آن همراه شد؛ يعنى چون در باب نفس، در قرآن بيان‌هاى مختلفى وجود دارد، پس دانستن سير تاريخى نزول كمك مى‌كند (فقط به عنوان يك نشانه)  كه نظر حقيقى قرآن در باب نفس روشن گردد.[توجه مى‌فرماييد كه در اين صورت حرف جديدى نيست.] اما بنابر فرض دوم، صرفا تفاوت عبارات در باب نفس كافى نيست، بلكه بايد ثابت كنند كه مطالب قرآن در مواضع مختلف با يكديگر در تناقض است و نشان از تطور ديدگاه صاحب سخن دارد. در عبارت استاد ملكيان شاهدى بر اثبات اين مدعا نيست.


منبع اقتباس گفت‌وگوها: کانال نامه‌های حوزوی