صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۲۳۳۳۳
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۰

گروه اندیشه ــ نویسنده کتاب «خوانش پدیدارشناسانه سوره‌های مکی قرآن» تلاش می‌کند با گونه‌ای همدلی وجودی با متن قرآن ایجاد کند و میان میل به تعالی، شور و شوق به جاودانگی و حس اخلاقی و مسائل معنوی دیگری که همه روزه ما را در احاطه خود دارند، و در واقع میان اندیشه «دانش» و دغدغه «کنش» جمع بکند.


 به گزارش ایکنا؛ کتاب «خوانش پدیدارشناسانه سوره‌های مکی قرآن» تلاشی برای رسیدن به افق دوران نزول است. این کتاب در ۲۷۶ صفحه توسط انتشارات گام معاصر منتشر شده است.

فرامرز معتمددزفولی، مولف این اثر با تعریف هدف و روش خود سوره‌های جز سی قرآن را واکاوی می‌کند تا بتواند فارغ از پیش فرض‌های قرونی که میان قرآن و مخاطب فاصله می‌اندازد، به معنای مرکزی سوره‌های مکی برسد.

مولف بر آن است «خوانش پدیدارشناسانه سوره‌های مکی قرآن، می‌کوشد شرایط هرمنوتیکی و پدیدارشناسانه خواندن و فهم معنای این کتاب مقدس و ارجمند را برای مخاطبین امروزین فراهم آورد».

بزعم نگارنده ما «با گونه‌ای بحران تفسیر روبرو هستیم»، زیرا پیش از آنکه به متن رجوع کنیم به «اما و اگر‌های» تئوریک و غیر تئوریک در خصوص متن می‌پردازیم و این را می‌توان در میان آثار نواندیشان دینی یافت.

دزفولی بر افق معنایی متن به عنوان شرط فهم متن تصریح داد، چیزی که بدون آن «هر خوانش و معنایابی بلافاصله با معضل و مشکل رو برو می‌شود و ناگزیر به افق معنایی دیگری ارجاع می‌گردد». از نظر او «خوانش نااستوار و غیرروشمند به پدیده‌ای، چون بنیاد گرایی راه‌یافته است.

او در توضیح بیشتر روش خود می‌گوید «همان طور که آمد اِپوخه و در تعلیق و انتظار قراردادن دانش روزمره، راهی است که به گفته هوسرل ما را به خود اشیا و چیز‌ها که در حجاب‌اند، می‌برد و توجه می‌دهد».

اهمیت افق معنایی وقتی اهمیت خود را نشان می‌دهد که خود را در افق معنایی مدرنیته به عنوان گفتمان غالب دریابیم که این گفتمان یافتن راه رسیدن به متن را دشوارتر نیز می‌کند، «افق فرهنگی جهان مدرن تفاوت و بلکه فاصله عظیمی با افق فرهنگی و معنوی زمان تکوین متون مقدس و دینی دارد. از این رو خوانش این متون از منظر افق امروزین به سرعت متن را در تعلیق پرسش‌ها و چالش‌های دورانی آن فاصله فرهنگی قرار می‌دهد».

بزعم نگارنده فاصله‌گیری از متن از خوارج آغاز شده و در تاریخ اسلامی مدام گسترش پیدا کرده است، رواج پارادایم‌های عرفانی، کلامی و فلسفی نیز فاصله با افق متن را بیشتر کرده است. دزفولی بازگشت به متن را به عنوان یک راهکار اساسی برای پاسخ دادن به مسائل معنایی و دینی می‌پذیرد و یکی از اهداف خود قرار داده است، اما با وجود این روش نواندیشان دینی را در مقدمه خود به نقد می‌کشد و معتقد است این بازگشت توسط اندیشمندان جهان اسلام «به دلیل غیر روشمند بودن و گام‌های ابتدایی خود راه به ایدئولوژی‌سازی برد و در چنبره افق عصری خود محصور باقی ماند».

نگارنده در پایان مقدمه خود تلاش کرده است تا دو رویکرد اصلی خود که یکی روشی و دیگری محتوایی است را جمعبندی کند. به زعم او روش پدیدارشناسی می‌تواند راهی به متنی باشد که مولف بدون ایستادن در موضع بی طرفی قصد بهره‌‍مندی از آن را دارد. او می‌نویسد:

«ما با این متن گونه‌ای همدلی وجودی داریم، یعنی میل به تعالی، شور و شوق به جاودانگی و حس اخلاقی و مسائل معنوی دیگری که همه روزه ما را در احاطه خود دارند، ناگزیرمان می‌کند که سلبا و ایجابا به متن قرآن بازگردیم و خود را در آینه آن بجوییم و در یک کلام هر چقدر که اندیشه «دانش» داریم، از دغدغه «کنش» نیز برخورداریم و نمی‌خواهیم که یکی را فدای دیگری کنیم. به عبارتی دیگر می‌کوشیم مسلمانی باشیم که تفکر انتقادی را جدی می‌گیرد و از لوازم اندیشه جدید آگاه است. با این حال ملهم از همین افق جدید می‌کوشد عناصر معنوی کتاب مقدس خویش را بازیافت کند و به قول کارل یاسپرس سنت دیرین خویش را بار دیگر به تملک خود درآورد و از آن خود کند».

مولف پیش از ورود به گام‌های اصلی کتاب به تشریح «پیش‌فرض‌های روش‌شناسانه و راهبردی در تفسیر پدیدارشناسانه قرآن» می‌پردازد او هدف خود را «قرار گرفتن در شرایط افق وحی و مخاطبان آن روز و زمانه قرآن قرار» داده است و می‌کوشد با روش پدیدارشناسی به این مهم دست یابد. مراد او از این روش آن است که «تا آنجا که می‌توانیم پیش‌فهم‌های متداول امروزه تفسیر قرآن را-که در خلال قرن‌ها به واسطه مفسرین شکل گرفته- به کنار زنیم و سعی کنیم تا حدی که ممکن است به فضا و اتمسفر شکل‌گیری متن، آنگونه که در تجربه نخست فهم مخاطبان شکل یافته، نزدیک شویم».

نگارنده معتقد است قرآن در نوعی دیالوگ و به صورتی گفتاری شکل گرفته است از این رو «افاده معنا و فهم آن نیز، باز در گرو حفظ و بازسازی شرایط خطاب و گفتار» است.

نگارنده هرچند تلاش کرده است تا از پیش فرض‌های متداول رها شود، اما در نگاه به وحی آن را نوعی تجربه دینی خوانده است. او می‌‎نویسد: «ما در این خوانش و تفسیر، متن را متنی دینی و مواجهه‌ای وجودی با امر متعالی در درون یک «تجربه دینی» می‌دانیم که تلاش دارد ناظر بر پرسش‌های جاودان بشری باشد و به آن‌ها پاسخ بدهد- اگرچه این فرض می‌تواند در روند تفسیر نقض و یا عوض شود». همچنین نگارنده همان‌طور که اشاره شد به بافت گفتارمحور بودن قرآن به عنوان پیشفرض تصریح می‌کند.

دیگر پیشفرض دزفولی غلبه گفتمان مکی بر گفتمان مدنی است و در این راستا او معتقد است که «گفتمان و صدای سوره‌های مکی قرآن شنیده نگردد و یا در سیطره و دست بالا بودن گفتمان مدنی توسط مفسرین بعدی، خاموش و غیرفعال شود».

نگارنده تلاش کرده است تا از پیش‌فرض‌های مرسوم محتوایی فاصله بگیرد و برای مثال این کار با به تعلیق در آوردن نام عربی سور قرآن همراه شده و این عناوین به فارسی آمده است.

انتهای پیام

گزارش از میثم قهوه‌چیان