«دنیاست همچو بازار» عنوان این شعر است که در ادامه میخوانید؛
بیساربان در این راه وقتی ورود کردیم
در هر گذار و بازار قصد فرود کردیم
در پشت پیشخوانها در آتش دکانها
عمر گرانبها را بیهوده دود کردیم
وقتی فرشتهها نیز بر ما به سجده رفتند
ما از چه نزد شیطان عمری سجود کردیم
کس نیست جز خداوند تنها یکی است هر چند
بسیار قیل و قال از بود و نبود کردیم
میخواستیم باشیم چون قوم صدر اسلام
اما فساد بیش از عاد و ثمود کردیم
دنیاست همچو بازار گشتیم و آخر کار
احساس تلخ خسران در تار و پود کردیم
در قحطی و کسادی یکباره بهر شادی
جان را فدای هادی کردیم و سود کردیم»
انتهای پیام