به گزارش ایکنا؛ جدیدترین اثر حجتالاسلام سیدجواد ورعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با عنوان «شهید حقوق و ارزشهای انسانی» توسط انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد. به باور نویسنده، یکی از وجوه بارز حرکت اصلاحی امام حسین(ع) احیای حقوق و ارزشهای انسانی بود که با حاکمیت بنیامیه به محاق رفته بود. حقوق و ارزشهایی که پیامبر(ص) برای آنها برانگیخته و عمر خود را در این راه صرف کرد. «آزادی از اسارت قدرتطلبان»، «حق امر و نهی حاکمان»، «حق اعتراض به زیر پا نهادن عهد و پیمان»، «حق قیام بر دولت نامشروع» و ... از جمله حقوق و ارزشهایی بود که امام برای احیای دوباره آنها تن به شهادت خود و یاران و اسارت اهل بیت پیامبر(ص) داد.
در پیشگفتار این اثر میخوانیم: «حادثه کربلا برغم نگارش صدها اثر و تألیف، و خلق آثار متنوع فراوان در تحلیل آن، همچنان توجه تحلیلگران و متفکران را به خود جلب کرده است. نهتنها شیعیان و مسلمانان، بلکه پیروان ادیان و مذاهب دیگر نیز از این حادثه الهام میگیرند و از تبلور ارزشهای انسانی در این حرکت انسانی و الهی و دفاع حسین بن علی(ع) از حقوق مردم سخن میگویند. حادثه کربلا و قهرمانان آن همچنان موضوع روز بشر، مسلمانان و شیعیان است. موضوعی که پس از قرنها، دارای پیام است، پیامهایی متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان.
سیدالشهدا(ع) در زمانه خود از ابتداییترین حقوق شهروندی مانند حق اعتراض و قیام علیه دولت ستم و استبداد بهره برده و چون فرزند پیامبر(ص) و شخصیت ممتاز عصر خود بوده، بیش از دیگران در این زمینه احساس مسئولیت میکرد و دیگران را نیز به استفاده از حقوق خود و انجام تکالیف خویش فرامیخواند.
نویسنده در سالهای پیشین در ایام محرم و صفر، گوشههایی از این واقعه تلخ و در عین حال حماسه بزرگ را بیان کرده است و اینک در آستانه ماه محرم، مجموعه نوشتهها و گفتهها در این زمینه، به منظور دسترسی آسان علاقهمندان بازنشر مییابد».
به اعتقاد حجتالاسلام ورعی از قیام سیدالشهدا(ع) تحلیلهای مختلفی شده که برخی از آنها این قیام و حرکت تاریخی الهامبخش را از قابلیت تأسی و بهرهگیری ساقط کردهاند و آنرا حرکتی منحصر بفرد و غیر قابل پیروی معرفی نمودهاند. در حالی که در سخنان آن حضرت نمونههای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد امام بر اساس تکلیف دینی که هر مسلمان دارد، به این قیام و حرکت اقدام کرد. با وجود چنین اسنادی چگونه میتوان از قیام حسینی گزارش و تحلیلی ارائه کرد که آن را حرکتی ویژه و شخصی نشان دهد، به گونهای که مردم در طول تاریخ نتوانند از این قیام الهی گرفته و علیه ظلم و ستم بپاخیزند؟
ورعی در ادامه تصریح میکند، برخی از گزارشها و تحلیلها از این حادثه به گونهای است که از یک «مصیبت بزرگ» خبر میدهند و به تحلیل ابعاد یک حادثه صرفاً مصیبتبار میپردازند. در این نوع منابع تاریخی سختیها و مصیبتهای فرزند رسول خدا(ص) و اصحاب و اهل بیت(ع) آن حضرت گزارش میشود.
برخی از گزارشها و تحلیلها از این حادثه «داستانسرایی و حماسهسرایی» است. در این گزارشها و تحلیلها تنها جنبه حماسی حادثه کربلا ترسیم میشود، از شجاعت امام(ره) و یاران ایشان گفته میشود و چون نگاه و نگرش صرفاً حماسی است، به جنبههای دیگر این حادثه بزرگ توجه نمیشود. در این نگاه و نگرش به حادثه کربلا مبالغهگویی و دروغ مجاز شمرده شده و شنونده و خواننده تنها از شنیدن قهرمانیها و شجاعتها و حماسههای آنان لذت میبرد.
برخی از تحلیلها این قیام را انجام یک تکلیف شخصی و ویژه امام حسین(ع) معرفی میکند؛ تکلیفی که دیگران در آن شریک نیستند؛ تکلیفی که مخصوص شخص آن حضرت است، زیرا خداوند این تکلیف را فقط بر عهده ایشان نهاده بود. نتیجه این تحلیل، نگاه و نگرش هم به قیام کربلا آن است که برای دیگران قابل تأسی و پیروی نیست. مردم نمیتوانند از قیام و حرکت آن حضرت در بگیرند و آن را الگو و اسوه خود قرار دهند.
چهارمین تحلیل از حادثه عاشورا تحلیلی است که بنیامیه آن را ساختند و پرداختند و درصدد القای آن به افکار عمومی برآمدند تا در پرتو آن خود را تبرئه کرده و حتی حق به جانب جلوه دهند. بر پایه این تحلیل، حادثه کربلا که به پیروزی ظاهری لشکر کوفه و شکست ظاهری امام حسین(ع) و یارانش انجامید خواست و مشیت الهی بود. اگر خدا اراده میکرد میتوانست نتیجه این حادثه بر عکس باشد.
خطای این تحلیل هم این است که پیروزی ظاهری را ملاک حقانیت و شکست ظاهری را نشان بطلان شمرده، در حالی که لزوما چنین نیست. بسیاری از پیامبران الهی از جمله رسول خدا در جنگ احد شکست خوردند، ولی هرگز معنای باطل بودن آنان و حقانیت جبهه مقابلشان نبود.
براساس این تحلیل قیام حسینی قابل تأسی نیست و اصولا بنی امیه این فکر و اندیشه را ساختند و پرداختند تا افکار عمومی را بفریبند و از الگو شدن این قیام برای دیگران جلوگیری کنند و چون با روشنگریهای اسیران کربلا ناکام ماندند، قیامهای متعددی پس از عاشورای سال 61 در شهرهای مختلف کشور اسلامی انجام شد و در فاصله کمی طومار حکومت سفیانی و اموی در هم پیچیده شد.
یکی از تحلیلهای دیگری که بنی امیه از قیام ابا عبدالله الحسین(ع) ارائه میکنند تحلیلی کاملا وارونه است. میگویند: گروهی علیه خلیفه پیغمبر قیام کردند و حاکم کوفه وظیفه داشت این شورش و تمرد را سرکوب کند چون خروج علیه خلیفه پیغمبر حرام است و خروج کنندگان مهدورالدماند. پس نه تنها ایراد و اشکالی بر بنی امیه نیست، بلکه آنان وظیفه داشتند این شورش را سرکوب کنند.
نگاه و نگرش دیگر به قیام حسینی نگاهی عارفانه است. سیره امام در این قیام و رفتار اصحاب و اهل بیت او دارای رمز و رازی است که ما از درک آن عاجزیم. رابطه اسرارآمیز میان خدا و تعدادی از بندگان برگزیده اوست. دیگران قدرت درک حقیقت این رفتار را ندارند مصائب و شادی که امام و یاران و اهل بیتاش بدان گرفتار شدند، امتحانی الهی در حق آنان بود و آنان با صبر و استقامت در برابر آنها از این امتحان سربلند بیرون آمدند.
این تحلیل نیز نهتنها نمیتواند قیام حسینی را به عنوان یک «مکتب الهامبخش» و الگویی برای ملتها معرفی کند، بلکه اصولا آن را برای دیگران غیرقابل درک و فهم میداند. بدیهی است رفتاری که برای انسان غیرقابل درک باشد، پیروی از آن معنا ندارد.
تحلیل دیگری که از حادثه عاشورا میشود و به تعبیر استاد شهید مطهری برگرفته از آموزههای مسیحیت است، آن است که امام با قیام خود و تحمل مصیبتها و دشواریها، و تن دادن به شهادت خود و یاران و اسارت اهل بیتاش، وسیلهای شد تا خداوند گناهان امت اسلامی را ببخشد. خداوند از امام حسین(ع) پیمان گرفته بود که برای نجات امت اسلامی به چنین فداکاری تن دهد و آن حضرت پذیرفته بود در این دیدگاه مصائب وارده بر امام حسین(ع) با هدف و انگیزه آمرزش گناهان پیرواناش توجیه میگردد. این تحلیل هم افزون بر آن که نوعی تشویق مردم به اباحیگری و عدم تقید به واجبات و محرمات الهی است، این قیام را از الگو بودن و قابل تأسی بودن برای دیگران ساقط میکند. چو.ن این پیمانی است که خداوند فقط با امام حسین(ع) بسته است. نه با هیچ کس دیگر، پس غیر از ایشان فرد دیگری وجود ندارد که بتواند چنین نقشی را ایفا کند.
جمعبندی و نتیجهگیری
هیچ یک از این دیدگاهها و تحلیلها نمیتواند تحلیلی درست و واقعی از قیام حسینی باشد، گرچه برخی از آنها ممکن است بخشی از واقعیت را منعکس کند و چون از یک زاویه به این حادثه نگریسته شده، تنها یک بعد از این واقعه را نشان دهد. حقیقت آن است که در تحلیل حادثه مثل این حادثه که دارای ابعاد گوناگونی است، تحلیل همه جانبه لازم است تحلیلی که بر اسناد موجود از این حادثه منطبق باشد.
قیام حسینی مکتبی است الهامبخش برای بشریت، با برخورداری از ارزشهای فراوان دینی، اخلاقی و انسانی همچون فداکاری در راه دین، ایمان به خدا، اهتمام به نماز، اکراه از جنگ و خونریزی، تلاش برای نجات و هدایت انسانها، صبر و استقامت در راه هدف، تن ندادن به ذلتها و ... .
در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «معاویه بر اساس یک قرارداد ترک مخاصمه با امام مجتبی(ع)، به عنوان فرزند پیامبر، خلیفه مسلمین موقتاً به خلافت رسید، در حالی که یزید با تلاش معاویه و بیعت گرفتن از بزرگان قبائل و اقوام از طریق تطمیع، تهدید و تحمیل او بر امت اسلامی به قدرت رسید. سکوت در برابر حکومت یزید به معنای رسمیت دادن به تبدیل «خلافت اسلامی» به «سلطنت موروثی استبدادی» بود که در منطق اسلام محکوم است. تا آن زمان سابقه نداشت که خلیفه ای با زور سرنیزه و تطمیع بزرگان قبائل در پی موروثی کردن خلافت پیغمبر در فرزندان خویش باشد. این امر بدعتی بود که معاویه مرتکب شد و امام و برخی از شخصیتهای موجه آن زمان هیچ گاه با آن موافقت نکردند».
یادآور میشود، چاپ اول «شهید حقوق و ارزشهای انسانی» به قلم سیدجواد ورعی در ۲۱۶ صفحه توسط نشر میراث اهل قلم در تابستان ۹۷ چاپ و به قیمت ۱۵ هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.
انتهای پیام