به گزارش ایکنا؛ نشست علمی «پیامبران و بهشت اجباری» روز گذشته، 14 آبانماه با حضور حجتالاسلام محمد سروش محلاتی در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه برگزار شد.
سروش محلاتی در ابتدای نشست اظهار کرد: پرسشی که مطرح است اینکه انبیای الهی، خصوصا خاتم الأنبیاء رسول اکرم(ص)، برای هدایت بشر مبعوث شدهاند و هدفشان هدایت بوده است، اما این هدف را چگونه به انجام میرسانند؟ به تعبیر دیگر با چه ابزار و شیوهای وظیفه هدایت انجام میگرفت؟ در این راستا شیوههای مختلفی را میتوان در نظر گرفت که در قرآن کریم از آنها نام برده شده است: قرآن کریم میفرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى»(نحل، 125). روشهای دیگری که خداوند در قرآن از آنها یاد میکند «انذار» و «تبشیر» است؛ یعنی خداوند متعال، پیامبر(ص) را منذر «هشداردهنده نسبت به عواقب گناه» و مبشر «بشارتدهنده به سعادت انسان» مینامد.
وی افزود: سؤال اینجاست که آیا سوای این روشها، روشهای دیگری توسط انبیاء مورد استفاده قرار گرفته بود؟ به عنوان مثال آیا انبیاء از عنصر زور، اجبار و اکراه هم برای دستیابی به هدف خود استفاده کردند؟ به تعبیر دیگر آیا پیامبران مجاز بودند از روش زور و تحمیل استفاده کنند و مردم را به زور به صراط مستقیم وادار کنند؟ آیا چنین مسئولیتی متوجه پیامبر اکرم(ص) و انبیای گذشته بوده است؟
مؤلف کتاب «فقاهت در عاشورا» با بیان اینکه این مسئله یک بحث اساسی و بنیادین است، گفت: در جامعه ما بهویژه در چند سال اخیر این موضع خیلی مورد بحث قرار گرفته است. گاهی این تعبیر به کار برده میشود که آیا پیامبران میخواستند انسانها را به زور به بهشت ببرند؟ این سؤالی است که در جامعه مطرح است. این سؤال هم جنبه اعتقادی و مبنایی دارد و هم به تناسب پاسخی که به آن داده میشود، میتواند در جهتگیریهای سیاسی جامعه مؤثر باشد. به فرموده قرآن کریم پیامبر(ص) برای ما الگو و نمونه است. در سیره این شخصیت الگو و نمونه باید مشخص شده باشد، کدام شیوههای دعوت مردم به هدایت مجاز شمرده شده است و کدام روشها پذیرفتهشده نیست. باید مشخص شود اکراه و اجبار در کدام قلمرو جریان دارد.
وی یادآور شد: فکر میکنم برای پاسخ به این پرسش، محکمترین سند و اولین سند خود قرآن است. وقتی قرآن با پیامبر(ص) سخن میگوید و رسالت او را تبیین میکند، دقیقاً باید مشخص کند پیامبر اکرم(ص) چه رسالتی دارد. به همین دلیل حدود این هدایت به عنوان مسئولیت اصلی پیامبر(ص) در قرآن مشخص شده است. با این وجود اگر حدود این وظیفه در قرآن تعیین شده باشد، دیگر جایی برای گفتوگوی باقی نمیماند. اگر کسی مطلبی مغایر با فرامین قرآن ذکر کند، باید نشان دهد آن مطلب با قرآن سازگار است یا خیر. بالتبع اگر با قرآن سازگار نباشد قابل قبول نیست.
مدرس حوزه علمیه در ادامه عنوان کرد: خداوند در آیه 22 سوره غاشیه میفرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ؛ پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهندهاى بر آنان تسلطى ندارى». «انّما» از ادات حصر است؛ یعنی تو فقط تذکردهندهای. این «فقط» یک جنبه اثباتی دارد و یک جنبه سلبی دارد. جنبه اثباتیاش این است که تذکر بده. جنبه سلبیاش این است که غیر از تذکر کاری نکن. این آیه هم میگوید چه کاری باید بکنی و هم میگوید چه کاری نباید بکنی.
وی افزود: آیه 66 سوره انعام میفرماید: «وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛ و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى كه آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نيستم». طبق این آیه پیامبر(ص) مامور است که به مردم ابلاغ کند که من وکیل نیستم؛ یعنی اصلاً به من ربطی ندارد که شما ایمان میآورید یا خیر. اگر میخواهید دعوت مرا بپذیرید و اگر نمیخواهید نپذیرید. همچنین آیه 108 سوره یونس میفرماید: «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ؛ بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه هدايت يابد به سود خويش هدايت مىيابد و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مىشود و من بر شما نگهبان نيستم».
وی ادامه داد: همچنین خداوند در آیه 20 سوره آلعمران میفرماید: «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ؛ اگر اسلام آوردند قطعا هدايت يافتهاند و اگر روى برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست». به حکم این آیه اگر مشرکان دعوت را نپذیرفتند و اسلام نیاوردند، پیامبر(ص) غیر از ابلاغ هیچ وظیفه و مسئولیتی ندارد. باید توجه کرد این موضوع، چه موضوع اساسی و بنیادینی است که در سراسر قرآن در سورههای مختلف با تعبیرات مختلف آمده است. هم در ابتدای رسالت و هم در انتهای رسالت تکرار شده است. آیه 54 سوره نور هم میفرماید: «إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ؛ اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [ماموريتى] نيست». این آیه هم میگوید پیامبر(ص) جز بلاغ مبین وظیفهای بر عهده ندارد.»
حجتالاسلام سروش محلاتی ادامه داد: من یک سؤال را مطرح میکنم: آیا خداوند نخواسته است همه انسانها مومن باشند؟ به عقیده ما مسلماً خواسته است همه مؤمن باشند و ایمان همه انسانها برای خداوند مطلوب است اما در واقع خواست واقعی خداوند متعال چنین نیست، چراکه اگر میخواست همه مؤمن باشند میتوانستند به اراده خود همه را مؤمن کند. آیه 35 سوره انعام میفرماید: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى؛ اگر خدا مىخواست قطعا آنان را بر هدايت گرد میآورد». بنا نیست همه مؤمن باشند. وظیفه پیامبران این است که ابلاغ کنند. حالا عدهای ایمان میآورند و عدهای ایمان نمیآورند. پیامبران نباید بگویند ما وظیفه داریم همه را مؤمن کنیم. چنین وظیفهای بر عهده آنها نیست.
وی ادامه داد: آیه پیشین را از ابتدا میخوانم تا موضوع روشن شود. خداوند در آیه 33 میفرماید: «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ؛ به يقين مىدانيم كه آنچه مىگويند تو را سخت غمگين مىكند در واقع آنان تو را تكذيب نمىكنند ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مىكنند.» بعد خداوند در آیه 34 میفرماید این تکذیبها چیز جدیدی نیست: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا؛ و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند.» سپس در آیه بعدی میفرماید: «وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ؛ و اگر اعراض كردن آنان [از قرآن] بر تو گران است اگر مى توانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزه اى [ديگر] برايشان بياورى [پس چنين كن]».
سروش محلاتی یادآور شد: اگر بنا بود همه هدایت شوند خداوند این کار را میکرد. وقتی خداوند این کار را نکرده است انبیا هم نباید چنین هدفی داشته باشند. «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ». تعبیر تندی در آیه به کار رفته است. میگوید پیامبر(ص)، هرگز اینگونه نباش که در شمار جاهلان باشی؛ یعنی اگر بخواهی مردم را به هر وسیله مؤمن کنی و فکر کنی چنین اقدامی عملی میشود، اقدامی جاهلانه کردهای و این کار خلاف اراده ماست.
وی اضافه کرد: باز در آیه 149 سوره انعام میفرماید: «فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ اگر میخواست قطعا همه شما را هدايت میکرد». در این آیات خداوند یک توهمی را ابطال میکند و با تکرار آن میخواهند این اندیشه به کلی از ذهن انسانهای مؤمن خارج شود. آن توهم این است که مؤمنان فکر میکنند مسئولیت دارند همه را مؤمن کنند. بالاتر از همه این آیات این آیه سوره یونس است: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا؛ و اگر پروردگار تو مى خواست قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مىآوردند». اگر خداوند اراده میکرد همه انسانها مؤمن میشدند. پس خداوند اراده نکرده است. در ادامه آیه میفرماید: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»؛ یعنی آیا تو میخواهی مردم را وادار کنی ایمان بیاورند؟! آیا تو میخواهی مردم را اکراه و اجبار کنند تا مؤمن شوند؟!
پژوهشگر علوم اسلامی ادامه داد: خداوند دارد به پیامبر(ص) میفرماید اگر دنبال این باشی که همه را مؤمن کنی این در مقابل خواست و اراده ماست. این مغایر با مسئولیتی است که به تو داده شده است. کار پیامبر(ص) عبارت است از هدایت: «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ به راستى كه تو بهخوبى به راه راست هدايت مىكنى»(شوری/52). وقتی پیامبر(ص) دعوت کند برخی دعوت را میپذیرند و هدایت میشوند اما برخی نمیپذیرند. خداوند متعال به پیامبر(ص) میفرماید اگر برخی ایمان نیاورند حرص نخور و آرام باش؛ «إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ؛ اگرچه بر هدايت آنان حرصورزى ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمىكند»(نحل/37). برخی اوقات پیامبر(ص) از اینکه افرادی هدایت نمیشدند، غصه میخورد و ناراحت میشد. خداوند در این رابطه میفرماید: «وَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ؛ و هر كس كفر ورزد نبايد كفر او تو را غمگين گرداند»(لقمان/23).
وی در پایان گفت: هدایت موکول به اختیار انسان است. اصل این است که حقیقت به مردم برسد. وقتی هدایت ابلاغ شد کار پیامبر(ص) تمام است. آنگاه نوبت به انسان میرسد که یا این هدایت را بپذیرد یا نپذیرد. آیه 19 سوره مزمل میفرماید: «إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا؛ اين [آيات] پندنامهاى است تا هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خود پيش گيرد»(انسان/29). هرکس میخواهد راهی به سوی خدا داشته باشد این راه را میپیماید تا به هدف برسد. کار پیامبر(ص) این بود که این هدایت را به مردم ابلاغ کند، مابقی وظیفه خود فرد است.
انتهای پیام