رسول صدرعاملی، فیلمساز پیشکسوت ایران، بعد از ۹ سال دوری از سینما با فیلم «سال دوم دانشکده من» در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر حاضر شد. این فیلمساز که عموماً در آثارش به موضوعات اخلاقی توجه دارد، در اثر جدیدش به موضوع گناه پرداخته است. روایت این فیلم بیانگر آن است که گناه تنها به قشری خاص خلاصه نمیشود، بلکه هر یک از ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که رفتاری متفاوت در مواجهه با گناه داریم.
نکته جالب اینجاست که فیلم به ما میگوید در هر شرایطی با اتکا به ایمان میتوان در مقابل گناه ایستاد. فقط کافی است به باورهای دینی و انسانی خود ایمان داشته باشیم، اما باید توجه کرد که صرفاً بیان یک پیام ارزشی در آثار سینمایی و تلویزیونی الزاماً به معنای خوب بودن فیلم نیست، زیرا در بسیاری از مواقع ارزشمندترین آموزههای دینی و اخلاقی به واسطه نگاه نامناسب فیلمساز هیچگونه بازخوردی به همراه ندارد.
سال دوم دانشکده من فیلمی درباره دغدغههای دختران جوان است، اما به نظرم کارگردان به دلیل نشناختن فضا نتوانسته آنچه را میخواهد به خوبی در فیلمش نشان دهد. با وجود اینکه پرویز شهبازی فیلمنامه این اثر را نگاشته است، داستان جذابیت لازم را ندارد، حتی در بسیاری از مواقع شخصیتها تماشاگر را پس میزنند. اگرچه سابقه شهبازی در نگارش فیلمنامه بسیار درخشان است، در این سناریو چون فیلمساز خود سازنده نبوده، نتوانسته فضایی را که ترسیم کرده اجرا کند.
شخصیتپردازی غیرواقعی در «سال دوم دانشکده من»
سال دوم دانشکده من به شدت دچار ضعف شخصیتپردازی است و شخصیتها اصطلاحاً شکلی کارتونی دارد. تکتک افراد در این فیلم شخصیتپردازی نشدهاند و رفتارهای آنها غیرقابلباور است. بازیگر جوان فیلم هم بسیار بد در مقابل دوربین ظاهر شده است، حتی بازیگران حرفهای سال دوم دانشکده من به واسطه کارگردانی ضعیف شکلی کاریکاتوری دارند. به ویژه شخصیت «پدرام شریفی» بههیچوجه منطق شخصیتی ندارد و بدتر از آن شخصیت «شقایق فراهانی» است که در مقابل آن فقط میتوان سری به نشانه تأسف تکان داد. این فیلم هم مانند بسیاری از آثار دیگر از حضور نابازیگران استفاده کرده است.
در دانشکده هنر رشتهای با نام بازیگری وجود دارد که در آن استعدادهای فراوانی پرورش مییابند. در چنین شرایطی کارگردان سال دوم دانشکده من تستهای خود را از افرادی میگیرد که هیچ سنخیتی با سینما ندارند. این رویکرد علاوه بر اینکه ناعادلانه است باعث میشود افرادی که تلاشی در عالم هنر نکردهاند وارد این حوزه شوند. این مسئله را میتوان در میان برخی بازیگران امروز سینمای ایران که نامی برای خود دست پا کردهاند مشاهده کرد.
نکته دیگری که باید از کارگردان پرسید این است که چرا فردی که در آستانه ۶۵ سالگی است باید به دغدغه قشری بپردازد که هیچ نسبتی با آنها ندارد. البته تا حدی قابلدرک است که شرایط این روزهای سینما و تبعات مثبتی که این دست آثار در گیشه دارند دلیل این اتفاق باشد، اما به نظرم این روش فقط حیثیت کارگردان را زیر سؤال میبرد. این اتفاق برای کیومرث پوراحمد در فیلم «تیغ و ترمه» رخ داد و همان اشتباه را صدر عاملی نیز تکرار کرده است.
برای توضیح بهتر میتوان گفت رضا میرکریمی فیلمساز خوبی است که در آثارش روابط زیبایی را به تصویر میکشد، اما این سینماگر وقتی فیلم «دختر» را میسازد تماشاگر را از خود فراری میدهد، ولی امسال او مجدداً به سینمای خود بازگشته و تماشاگر را دوباره با خود همراه کرده است؛ این اتفاق برای صدر عاملی نیز میتواند رخ دهد.سال دوم دانشکده من شاید فیلمی چندان بدی نباشد، ولیکن برای رسول صدر عاملی این اثر امتیازی مثبت محسوب نمیشود. درباره پایانبندی این فیلم ذکر نکتهای را ضروری میدانم. هر فینالی باید به واسطه قصهای که درگذشته روایت شده، منطق لازم را داشته باشد، اما در فیلم صدرعاملی چنین اتفاقی رخ نمیدهد، چون رفتاری که شخصیت اصلی قصه از خود نشان میدهد، کاملاً با آنچه پیشتر انجام میداد همخوان نیست. شاید کارگردان معتقد باشد برای لحظهای وجدان فرد بیدار شود و راه صحیح را به او نشان داده است! اما این شکل از تصویرسازی فقط در فیلمهای هندی رواج دارد و هیچ انسجامی در آن دیده نمیشود.مسئله دیگر فیلم مربوط به جایگاه خانواده است. از نگاه کارگردان در سال دوم دانشکده من خانواده در حال فروپاشی است و این موضوع فقط در قشر خاصی خلاصه نمیشود، بلکه این امر در جامعه رواج دارد! رفتاری که فرزندان با والدین دارند نیز بههیچوجه شایسته یک خانواده اصیل ایرانی نیست. در این میان حمله کارگردان به یک خانواده سنتی و مذهبی جای تعجب دارد، زیرا نشان میدهد این قشر از جامعه فرزندان خود را نمیشناسند! نکته پایانی، درباره فروش این فیلم نباید انتظار زیادی داشت، چون اصولاً این دست آثار فقط ساخته میشوند تا کارگردان اثری را جلوی دوربین برده باشد، زیرا ذائقه مخاطبان آن را نمیپذیرد.به قلم داوود کنشلوانتهای پیام