صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۶۶۰۷۵
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۶
حجت‌الاسلام سلیمانی تبیین کرد:

گروه اندیشه ـ حجت‌الاسلام سلیمانی ضمن دفاع از امکان تحقق علوم انسانی اسلامی، به تبیین تأثیر اعتقادات اسلامی بر دانش تاریخ پرداخت و تصریح کرد: اسلامی‌سازی علم تاریخ موجب می‌شود که منابع تاریخی ما توسعه پیدا کند و گزاره‌های تاریخی قرآن و حدیث را شامل شود.

حجت‌الاسلام جواد سلیمانی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، مؤلف 17 عنوان کتاب و 15 مقاله علمی پژوهشی در گفت‌وگو با ایکنا؛ ضمن دفاع از امکان تولید علوم انسانی اسلامی، به اشکالات موجود در این زمینه پاسخ داد. مشروح این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد؛

ایکنا ــ یکی از مسائل مطرح در علوم انسانی، اسلامی‌سازی است و اولین بحث درباره آن امکان تحقق این مورد است. برخی منکر این مسئله هستند و می‌گویند که علوم انسانی اسلامی قابل تحقق نیست. نظر شما در این خصوص چیست؟

فکر می‌کنم ابتدا باید تعریفی از اسلامی‌سازی علوم انسانی ارائه دهیم و بعد بحث کنیم که آیا این امر امکان تحقق دارد یا ندارد. اگر تصویر ما از اسلامی‌سازی علوم انسانی تصویر درستی نباشد، ممکن است موضعی که در برابر آن می‌گیریم موضع منفی و نادرستی باشد. برخی فکر می‌کنند اینکه می‌خواهیم علوم انسانی را اسلامی کنیم، معنایش این است که مثلاًً اگر در دانش تاریخ در منابع دسته اول تاریخی نوشته‌اند جنگ احد در سال سوم هجری اتفاق افتاده است، ما می‌خواهیم بگوییم در قرن دوم هجری اتفاق افتاد یا مثلاً در ریاضیات اسلامی‌ شدن به این معناست که دیگر حاصل‌ضرب دو در دو پنج است. این تصویر غلط است.

تعریف اسلامی‌سازی علوم انسانی

تعریف اسلامی‌سازی این است که معارف اسلامی چه تأثیری در مؤلفه‌های اصلی تشکیل ارکان یک علم دارند. هر علمی یک مبانی، منابع، مسائل، اهداف و روش تحقیق دارد. در حوزه علوم انسانی، معارف اسلامی روی منابع، مسائل، مبانی و اهداف تأثیر می‌گذارد. برای مثال در حوزه تاریخ اگر اسلام را قبول داشته باشید، بر اساس اعتقادات اسلامی منابع تاریخی شما گسترش پیدا می‌کند. امروزه در دنیای سکولار، منبع تاریخ عبارت است از منابع دسته اولی که مورخان نوشتند و آثار باستانی که باقی مانده یا گزارش‌های شفاهی که از معمران و انسان‌هایی که سن زیادی دارند به دست ما رسیده است.

اما معارف اسلامی ما چه می‌گوید؟ می‌گوید که قرآن معجزه است. در علم کلام برای ما اثبات می‌کنند که قرآن یک کتاب آسمانی است که از سوی خدا آمده است، خارق‌العاده است و همراه با تحدی است و تا الآن هم کسی نتوانسته مثل آن را بیاورد، در نتیجه معجزه جاویدان است. معنای این حرف این است آن چیزی که از در قرآن آمده است از طرف خداست. خداوند حکیم است، علم به بی‌نهایت دارد، کمال بی‌نهایت است. نه این طور است که در گذشته واقعه‌ای در عالم اتفاق افتاده باشد و خدا از آن خبر نداشته باشد و نه چیزی در آینده اتفاق می‌افتد و خدا نسبت به آن بی‌خبر است. اگر چنین موجودی کتابی را برای بشریت بفرستد و در آن کتاب گزارشات تاریخی درباره گذشته باشد، این مقدمات عقلی به ما می‌گوید که گزارشات تاریخی این کتاب از گذشته، خودش منبع تاریخ است؛ چون تعریف تاریخ چیست؟ تاریخ علمی است که از وقایع گذشته خبر می‌دهد. اینجا منبعی پیدا کردیم که از وقایع گذشته به ما خبر می‌دهد. مثلاً می‌فرماید که در جنگ بدر ملائکه به کمک سپاهیان اسلام آمدند. این خبری است که قرآن می‌دهد. مورخان یا راویان در صحنه، این مطلب را مشاهده نکردند، ولی خداوند دارد به ما خبر می‌دهد. این منبع است و می‌توانیم آن را در تاریخ نقل کنیم. قرآن به ما می‌فرماید که اصحاب فیل برای تخریب خانه خدا آمدند، ولی ما طیر ابابیل را فرستادیم و آنها را نابود کردیم. در منابع تاریخی این مطلب نیست، ولی در قرآن هست.

آن مقدمات عقلی به ما می‌گوید که قرآن منبع تاریخی است و حتی ارزش آن از سایر منابع بیشتر است؛ چون برخی مورخان قلم به مزد بودند و برخی حقایق را که به نفع جبهه حق بود را نمی‌خواستند نقل بکنند. برخی از مورخان اصلاً برخی حوادث زمان خودشان را ننوشته‌اند. برخی حوادث قدیمی بوده و در آن زمان تاریخ‌نگاری مرسوم نبوده است. برخی هم که گزارش دادند همه ابعاد را ندیدند، تا گزارش دهند. برخی وقایع را نقل کردند، ولی کسانی که از آنها نقل کردند که همه مطالب در حافظه‌شان ثبت نشده است. خب، اینجا با منبعی مواجه هستیم که گزارشگر آن منبع خود خداوند متعال است. خداوندی که خالق حوادث است. مورخ سکولار می‌گوید که چرا به آیه قرآن استشهاد کردید، تحقیق شما علمی نیست، ولی پاسخ می‌دهیم که تحقیق ما علمی پژوهشی است و تحقیق شما جامع نیست. چرا؟ چون به یک منبع توجه نکرده است.

ایکنا ــ نقدی که مطرح می‌شود این است که نمی‌توانیم به قرآن به عنوان یک منبع تاریخی استناد کنیم، چون در منابع تاریخی باید سه عنصر زمان، مکان و افراد مشخص باشد؛ ولی در گزاره‌های تاریخ قرآن این سه عنصر توأمان مشخص نشده است.

باید به تعریف تاریخ برگردیم. شروطی را که مطرح می‌کنند قابل مناقشه است. به تعاریفی که از تاریخ ارائه شده است، نگاه کنید. مثلاًً ابن‌مسکویه نمی‌گوید که من معجزات را نقل نمی‌کنم. به خاطر اینکه در آن عنصر زمان و مکان و ... نیست. مثلاً نمی‌گوید که اگر ندانم معراج کی اتفاق افتاده است، نمی‌توانم آن را نقل کنم. ایشان می‌گوید که من معجزات را نقل نمی‌کنم برای اینکه برای دیگران تجربه‌آموز نیست؛ چون این‌ها کار افراد خارق‌العاده بوده است. پس اینکه بگوییم اگر چیزی می‌خواهد در تاریخ نقل شود باید سه عنصر زمان، مکان و افراد در آن مشخص شده باشد، قابل قبول نیست. خیلی از وقایع تاریخی وجود دارد که زمانش دقیق مشخص نشده است، برخی وقایع هم مکانش مشخص نیست و مورد اختلاف است. پس این مطلب در تعریف علم تاریخ نیامده و تاریخ علمی است که از حوادث مهم و تأثیرگذار و تحول‌آفرین گذشته خبر می‌دهد. این تعریفی است که همه مورخان به آن پایبند هستند.

توسعه منابع علم تاریخ با اسلامی‌سازی

پس اعتقادات اسلامی برای ما یک منبع به نام قرآن درست می‌کند. منبع دیگری نیز به نام حدیث درست می‌کند. علم کلام می‌گوید که برخی انسان‌ها معصوم هستند و علم لدنی دارند. اگر اینها از گذشته به شما خبر دادند، چون علم غیبی به گذشته دارند و انگیزه برای تحریف و دروغگویی ندارند، گزارش اینها مطابق با واقع است. از این نظر اگر امام صادق(ع) بفرماید در روز عاشورا چنین اتفاقی افتاد، برای ما حجت و مطابق با واقع است؛ چون ایشان را معصوم و صاحب علم لدنی می‌دانیم.

شاید کسی بگوید که این گزاره‌ها برای کسانی که اعتقادات شما را قبول دارند، مورد پذیرش است. پاسخ می‌دهیم که بله، همه کسانی که در حوزه علوم انسانی اظهار نظر می‌کنند، یک مبانی دارند. کسانی که مبانی آن‌ها را قبول دارند، دیدگاه آن‌ها را می‌پسندند. کسی هم که سکولار است، اعتقادات خودش را دارد؛ مثلاً قائل به این است که امور دینی قابل اثبات نیست. این ادعا را قبول نداریم؛ لذا این دعوا را باید در دپارتمان کلام و فلسفه انجام دهیم. نتیجه اینکه هر کس حق دارد بر اساس مبانی خودش تاریخ بنویسد. تاریخ من بر اساس اعتقاداتم و برگرفته از قرآن و حدیث است. 

انتهای پیام