صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۸۱۳۳۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۶

عبدالمجید فرایی، شاعر آئینی به مناسب فرارسیدن ماه رجب المرجب با سروده‌های خود به استقبال این ماه رفت.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ عبدالمجید فرایی، شاعر پیشکسوت آئینی‌سرا به مناسبت فرا رسیدن ماه رجب چندین شعر و یک رباعی درباره ماه رجب سروده و برای انتشار در اختیار ایکنا قرار داده است، این سروده‌ها را با هم زمزمه می‌کنیم.

در ماه رجب «داعی»، در داد، ندا برخیز
گر عاشق معشوقی، بر دامن او آویز‌
می‌خواندت آن زیبا، لبیک نمی‌گویی؟
از بس که گران‌خوابی،‌ای آدمک ناچیز‌
بگشوده در رحمت، واکرده در احسان
او با تو شده همره، از او تو کنی پرهیز؟
او رشته‌ای افکنده، برگیر و برو بالا
او باده عرفانت، همواره کند لبریز
رو بر طرفش گردان، دردت بکند درمان
بخشنده بخششگر، با خنده شورانگیز
او در دل تاریکی، هر شب به تواندیشد
هی گوش تو می‌خواند، از خواب گران برخیز
در غفلت و در شهوت، از خویش شدی غافل
ترسم که فرو مانی، در لحظه رستاخیز
***
خوشا آنانکه، شب بیدار هستند
ز شیطان در عمل، بیزار هستند
خوشا آنان که، ذکر یار گویند
خدا را در رجب، در دل بجویند
خوشا آنانکه، با «داعی» بسازند
خوشا آنانکه، در سوز و گدازند
خوشا آنانکه، در شب‌های این ماه
کنند آمال بدفرجام، کوتاه
خوشا حق‌باوران، تسبیح‌گوبان
اطاعت‌پیشگان کوی یزدان
خوشا آنان که، خواهان خدایند
در رحمت، به روی خود گشایند
خوشا آنان که، با دلدار باشند
انیس و همنشین یار باشند
خوشا آنان که، در ماه خدایی
کنند از کار دل، عقده گشایی
خوشا آنان که، فرمانش شنیدند
حجاب ما و من، یک جا دریدند
خوشا آنان که، با دلبر نشستند
در آن یک لحظه، بار خویش بستند
***
هرچه می‌اندیشم از خود چیزکی، در کف ندارم
پای خود، بر پلکان آرزو‌ها می‌گذارم
جاهلم، نادانم، اما خوب می‌دانم، خدایا
من هماره، زیر دین رحمت تو کردگارم
گاه لغزیدم به دامان تباهی، روسیاهم
بنده شرمنده‌ام، در بارگاهت، زار زارم
نادمم، رو بر تو کردم، چون خدای مهربانی
در حضورت هیچ هستم، بلکه کمتر از غبارم
با همه زشتی پلشتی، جهل و نادانی، خدایا
مفتخر هستم، مدال بندگی بر سینه دارم
همه جا ملک تو باشد، من به جایی ره ندارم
از تو‌ای زیبای عالم، ساده گویم: شرمسارم
از تو بخششگر، به جز بخشندگی، چیزی ندیدم
بر در احسان تو، همچون گدایان اشکبارم
اینکه اکنون لابه‌ها دارم، حضور اقدس تو
تا بگویم: بنده‌ام، در بنده بودن استوارم
توبه را ره‌توشه کردم، بگذری ازمن حبیبم
چشم بر دست تو دارم، لحظه‌ها را، می‌شمارم
شک ندارم تو رحیمی، مهربان، بنده‌نوازی
با همین ایمان و باور، رحمتت را، خواستارم
***
ماه رجب رسید ز دل، رو نما گرفت
دل دست پاچه گشته، سراغ خدا گرفت
فریاد زد، خدا همه جا، با تو بود و هست
دل گفت: پس، خدا همه جا دست ما گرفت

انتهای پیام
نظرات بینندگان
دلدار
|
|
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۳
بسیار زیبا