در بخشی از این کتاب آمده است؛ شعر عطار نماینده یکی از مراحل تکامل شعر عرفانی ایران است. وقتی از دور به این دریا که یک ساحل آن را نخستین تجربههای شعر زهد و اخلاق شاعران مذهب کرامی، در عصر سامانی تشکیل میدهد و یک ساحل دیگر را در زمانی نزدیک به عصر ما، تجربههای امثال هاتف اصفهانی و حبیب خراسانی مینگریم، سه موج عمومی، سه خیزاب بلند در آن دیده میشود؛ قله یکی از این خیزاب، فرید الدین عطار است و سومین کوهموج و قله که بلندترین آنهاست، جلال الدین مولوی است. برای کسی که عاشق بلندترین کوه موج است، شک نیست که اندیشیدن به قلههای دیگر لذتی ندارد. حتی بلندی این خیزاب تا بدان جاست که قلههای پشت سر آن نمیتوان دید. اما برای مورخ تحولات فرهنگی و هنری ایران که از چشماندازی دیگر مینگرد، وجود جلالالدین مولوی، بدون آن دو قله پیشین و حتی موجها و موجکهای کوچکی که در فاصله آنها وجود داشته است، غیرقابل تصور است.
شما میتوانید با داشتن دیوان شمس تبریزی و مثنوی معنوی خود را از همه کتابهای عرفانی منظوم زبان فارسی بی نیاز بدانید، اما آنگاه که خواستار تأمل در شکلگیری و پیدایش این دو اثر شوید، از پرداختن به آثار سنایی و عطار ناگزیرید و در آن هنگام است که متوجه میشوید این دو تن در شرایط تاریخی و فرهنگی عصر خویش، پایگاهی دارند که کم از پایگاه مولانا در عصر او نیست. از چشماندازی دیگر اگر بنگرید، هیچ کدام از این سه تن نمیتواند جایگزین آن دو دیگر شود. تمام شاهکارهای ادبیات بشری غیرقابل جانشینیاند یا بهتر بگوییم جانشین ندارند وگرنه تاریخ، خود آنها را حذف میکند، تاریخ اهل مدارا نیست.
إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ:
مرغ دل از آشیانی دیگرست/ عقل و جان را سوی او آهنگ نیست
این بیت اشاره به آیه ۱۵۶ سوره بقره دارد؛ «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ؛ کسانی که هرگاه به ایشان مصیبتی رسد گویند: ما از آن خداوندیم و بازگشت ما به سوی اوست.» یعنی همه اجزای عالم مانند نبات قطرهای از دریای زندگی هستند که، چون زمان بر آنها بگذرد و عمر آنها به پایان آید، باز انجام همه آن ذرات، مانند آغاز آنها میشود. یعنی خاکی به خاکی و پاکی به پاکیی میرود و هر یک از ذرات سوی مرکز و اصل و منشأ خود بازمیگردد و طبیعت هرگز اصل میل به مرکز و مرکزگرایی را رها نمیکند.
چو دریایی ست وحدت لیک پرخون/ کزو خیزد هزاران موج مجنون
میگوید: وحدت و وجود مطلق، مانند دریایی پرخون است که هزاران موج دیوانه و هولناک ناآرام از آن برمیخیزد. یعنی وحدت دریایی است که کثرت و جهان نمود به هزاران هزار جلوه و گونه از آن برمیخیزد و این همه اشیا و نمودهای گوناگون هستی مییابد.
نگر تا قطره باران ز دریا/ چگونه یافت چندین شکل و اسما
میگوید: ببین چگونه است قطره آب باران از دریا برمیخیزد و بر خاک مینشیند و از اثر خاک و آب و گرما، نبات و حیوان و انسان به وجود میآید و این همه شکلها و اسمها پیدا میشود، موج وحدت هم همچنان است.
بخار و ابر و باران و نم و گل/ نبات و جانور، انسان کامل
همه یک قطره بود آخر در اول/ کزوشد این همه اشیا ممّثل
میگوید: موالید ثلاثه، یعنی نبات و جانور و انسان کامل، همه در آغاز یک قطره آب بود که بخار، ابر، نم و گل هستی یافت و این همه چیزهای همانند و نمود و جسم پدید آمد.
جهان از عقل و نفس و چرخ و اجرام/ چو آن یک قطره دان ز آغاز و انجام
میگوید: جهان نیز همه از آغاز همچون آن قطره دان که به اشکال گوناگون عقل و نفس و فلک و جرمهای آسمانی (کواکب) شکل یافته و ظاهر شده است و سرانجام نیز به همان یک قطره بدل میشود، به اصل خود بازمیگردد.
نویسنده در بخش دیگری از کتاب یادآور شده است: نخستین چیزی که از مطالعه آثار عطار محقق میشود، احاطه و وسعت اطلاع او در علوم دینی به ویژه تفسیر قرآن و حدیث و قصص و روایات مذهبی است و کتابهای او مشحون از مضامینی است که از آیات قرآن یا حدیث سرچشمه میگیرد.
گفتنی است؛ کتاب «برگزیدهای از تأثیر قرآن در دیوان عطار نیشابوری» نوشته رضا دهمرده و به همت انتشارات پرنیان اندیش منتشر شده است.
انتهای پیام