صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۴۱۹۵۳
تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۱
اثبات عقلی امامت / 5

یک مدرس دانشگاه با بیان اینکه دکترین مهدویت، تئوری آگاهی‌بخشی، رشد و آماده‌سازی است، گفت: در چنین رویکردی، «امید، تلاش برای تحقق شرایط آرمانی و انتظار» سه مؤلفه‌ای است که مبانی و هدف را توامان در خود دارد. اگر «مسیر» از «مقصد» جدا شود و نقش آن نادیده انگاشته شود، فلسفه غیبت به درستی درک نشده و لذا تحقق شرایط آرمانی مورد انتظار، در چنین صورتی معنا می‌‌شود.

مریم سعدی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه فلسفه دین در گفت‌وگو با ایکنا از خوزستان، اظهار کرد: پیروزی انقلاب اسلامی و زمینه مناسبی که پس از آن به واسطه‌ حکومت دینی ایجاد شد‏، نگاه به باورهای شیعی از جمله «مهدویت» را مورد توجه علمی و آسیب‌شناسانه قرار داد. در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ‌اسلامی، به ویژه دهه شصت، به تأثیر از پیش از انقلاب، نگاه مطلق نص‌گرا به این حوزه حاکم بود و تمرکز بحث بر علایم ظهورِ منجی و مصلح، از مهمترین رویکردهایی بود که گفتمان‌های رایج را شامل می‌شد.

وی اظهار کرد: مشهور است که در برخی از اخبار موجود در باب منجی، تلفیق احادیثِ ناظر به «علائم ظهور» و نیز روایات «علائم آخرالزمانی» دیده می‌شود. خلط گاه‌به‌گاه روایات این دو مبحث، به انضمام غلبه دیدگاهِ نص‌گرایِ مطلق در میانِ شارحینِ مهدویت، غالب نگاه‌ها را به اخبار و روایاتِ ناظر به «علایم هنگامِ ظهور» و  نیز «شرایط جامعه پس از ظهور» معطوف کرد.


بیشتر بخوانید


سعدی با بیان اینکه این رویکرد، «فرهنگ انتظار» را که می‌تواند یکی از مهم‌ترین وجوه تبلور ارزش‌هایِ فردی و اجتماعی قرار بگیرد، در حاشیه توجه قرار داد، افزود: با گذر زمان و اهتمامی که در راستای معرفی ساختارمند مبانی علمی دکترینِ مهدویت صورت گرفت، متخصصان و پژوهشگران به آسیب‌شناسیِ دیدگاه‌هایِ رایج پرداختند و خروجی قابل ملاحظه‌ای را شاهد بودیم. متمرکز شدن بحث‌های تخصصی در مراکزی که توسط صاحب‌نظران نظارت می‌شد، از جمله اقدامات موثری بود که در این بستر صورت گرفت.

این پژوهشگر ادامه داد: در گذرِ زمان، باور به مهدویت در شاخصه «تعیین زمان ظهور»، هر از گاهی با تحمیل دیدگاهی به تناسب ایام، مواجهه یافت. تعیین زمان برای ظهورِ منجی، از جمله مواردی است که علی‌رغم صراحت احادیث در باب نامشخص بودن زمان دقیق آن، تمرکز برخی از افرادی را که عموما به شکلی غیرتخصصی به این بحث می‌پردازند معطوف به خود کرد.

وی گفت: تلاش جهت تطبیق شرایط جامعه حاضر با علایمِ ظهور و در پی آن عدم وقوع، از جمله مواردی است که از سویی منتظران را به یأس می‌کشاند و از سوی دیگر دلایل و فلسفه‌‌ «غیبت» را تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد. روایت نقل شده از ابی‌عبدالله(ع) با مضمون «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ؛تعيين كنندگان وقت دروغگويند» خود به تنهایی گویای آسیبی است که تمرکز بر چنین نگاهی می‌تواند به همراه داشته باشد. این رویه که عموما با استناد به قرائن غیرمتقن صورت می‌گیرد، نشان از تلاش عامدانه یا جاهلانه‌ برای القا باور فرا رسیدن زمان ظهور از طریق یافتنِ روایاتی متناسب با شرایط روز است.

این مدرس دانشگاه با تصریح به اینکه این رویکرد با فراگیر شدن رسانه‌های مجازی و غلبه‌ رسانه‌های غیررسمی بر رسانه‌های رسمی فزونی یافت، گفت: استفاده از احساسات دینی مخاطب عام در کنار تطبیق احادیث و روایات با شرایط حال حاضر جهان و در نهایت استدلال در جهت القای باور فرارسیدن زمان ظهور کلیات این پروژه را شامل می‌شد.

به گفته این محقق‏، با این رویکرد، مخاطب عام، در مواجهه‌ای دوگانه میان «باور قطعی به تطبیق‌های صورت گرفته» و «آنچه در نهایت رخ می‌دهد»، به دامان ناامیدی و تردید کشانده می‌شود. در گذشته این قبیل اقدامات از طریقِ شایعاتِ سطحی دست به دست می‌شد؛ ـ مانند این شایعه‌ که مقطعی در دهه هفتاد وجود مو در میان صفحات سوره بقره حکایت از فرا رسیدن زمان ظهور دارد ـ اما امروزه با در دسترس قرار گرفتن تکنولوژی، حتی تا عرضه‌ فیلم و مستند و ساختارمندسازی استنادات غیرمتقن و هدفمند نیز پیشروی کرده و آسیب‌هایی به همراه داشته، تا جایی که موضع‌گیری‌های مراکزِ تخصصی و برخی صاحب‌نظران را در بابِ مقوله‌ «تطبیق» و هشدار به تخصصی بودنِ این عرصه در بر داشته است.

وی ادامه داد: نگاه به گذشته نشان می‌دهد که تفکری انحرافی با این مضمون که «تلاش برای فزونی و اشاعه‌ ظلم و جور می‌تواند زمینه‌ساز ظهور باشد» در برهه‌ای به دلیل مطرح شدن در ایدئولوژی طیف مشخصی، مورد گفتمان قرار گرفت، اما به دلیل تقابل فاحشی که این ایده با عقلانیت و دیدگاه‌های اخلاقی انسان مدرن داشت، نقدش در خود این تفکر نهادینه بود.

سعدی افزود: بی‌تردید در تفکر شیعی که «عقلانیت» از شاخص‌های غیرقابل بازگشت است، تا جایی که باور به اصول دین و اعتقادات پایه، منوط به مؤیدات عقلانی است و حتی غالب جوامع روایی هم با کتاب «العقل و الجهل» آغاز می‌شود؛ ایدئولوژی‌های عقل‌ستیزانه دوام چندانی نمی‌یابند.

این پژوهشگر فلسفه دین ادامه داد: سرانجام در گفتگویِ دیدگاه‌هایِ رایج در بابِ مهدویت، تفکر «لزومِ بارور شدنِ میوه‌ کال باورها و اعتقادات و اهمیتِ ایجادِ آمادگی در فرد و جامعه، برای حضور منجی و مصلح» سیطره حداکثری یافت؛ دیدگاهی که با شاخص‌های عقل و نقل حمایت می‌شود.

وی با بیان اینکه اعتقاد به ظهور منجی و تصریح به آن، در همه‌ ادیان ابراهیمی اعم از مسیحیت، یهودیت و اسلام دیده می‌شود، گفت: این اشتراک، حکایت از نهادینه بودن این باور در فطرت انسانی دارد. فطرت به مفهوم دارا بودن شناخت شهودی(شناخت درونی) نسبت به خداوند و نسبت به درستی آموزه‌های ادیان، منجر به تشابه بسیاری از باورهای اعتقادی از جمله فرهنگ انتظار، در این ادیان شده که اعتقاد به ظهور مصلح و منجی از جمله‌ این موارد است. طبق تبیین فیلسوفان، اینکه خداوند مطالبه‌ای را در درون انسان قرار دهد و امکان تحقق آن را تعبیه نکند؛ به نوعی نَقضِ غَرَض (عبث و خلاف هدف) محسوب می‌شود و انجام کار عبث از حکمت خداوند به دور است.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه باور به ظهور منجی از جمله این موارد می‌تواند باشد، گفت: چنین مطالبه‌ای (ظهور منجی و مصلح)، هرچند تحقق آن وعده داده شده و مورد انتظار است؛ اما در درجه نخست، این نگرش، تکرار و تاکیدی است بر رشد و نمو و تبلور ارزش‌های اخلاقی و انسانی که در جامعه پس از ظهور انتظار می‌رود؛ از جمله تن ندادن به ظلم و بی‌عدالتی و نهادینه شدن فرهنگ آزادی و آزادگی. انسانی که در همه‌ عمر در آرزوی ظهور منجی و تحقق چنین شرایطِ آرمانی و مدینه فاضله‌‌ای است، هیچگاه از خاطر نمی‌برد که برای آزادگی خلق شده، نه دربند ظلم و بی‌عدالتی بودن؛ لذا نقطه مورد انتظار را فراموش نکرده و علی‌رغمِ همه نشیب و فرازها، نسل در نسل در به فعلیت رساندنِ این خواسته‌ نهادینه شده، تکرار و استمرار دارد.

سعدی افزود: لذا این تعویق و انتظار برای ظهورِ منجی، پیامی است که در خود ضمن «امید»، لزوم تقریب بشریت در سایه‌سار تحقق ارزش‌های اخلاقی را به همراه دارد. بنابراین می‌توان گفت دکترین مهدویت، نظریه تحقق و تئوری آگاهی‌بخشی، رشد و آماده‌سازی است. انسانی که عمری در آرزوی تحقق نجات و آزادی و نوع‌دوستی و مهربانی است، محال است که خود بهره‌ای از این ویژگی‌های انسان‌دوستانه نبرده باشد. در چنین رویکردی، «امید، تلاش برای تحقق شرایط آرمانی و انتظار» سه مؤلفه‌ای است که مبانی و هدف را توأمان در خود دارد. اگر «مسیر» از «مقصد» جدا شود و نقش آن نادیده انگاشته شود، فلسفه غیبت به درستی درک نشده و لذا تحققِ شرایط آرمانیِ مورد انتظار، در چنین صورتی معنا می‌‌شود.

وی در بخش پایانی سخنان خود به طرح یک سوال درباره طول عمر امام عصر(عج) پرداخت و گفت: طول عمر بسیار امام عصر(عج) و امکان تحقق آن، همواره در طول تاریخ مورد توجه بوده است. برای پاسخگویی به این سوال، ابتدا به یک مثال که جیمز کلی کلارک فیلسوف خداباور در بحث برهان شر، مطرح می‌کند می‌پردازیم. در این تحلیل، کلارک به این مطلب اشاره می‌کند که دانشمندان در مواجهه با دستاوردهای نوین علمی، حتی اگر به لحاظ شاخصه‌هایی توجیه ‌نشوند و  نتوانند به توصیف‌های قطعی از همه جوانب آن روی بیاورند، اصل دستاورد را نادیده نمی‌گیرند.

وی ادامه داد: مشهور است که فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت عام، با یکدیگر سازگار نیستند. بزرگ‌ترین دستاوردهای فیزیک نوین در قرن بیستم یعنی کوانتوم و نسبیت عام با یکدیگر همخوانی ندارند، اما هنوز مورد توجه و اعتنا هستند. از طرفی نظریه کوانتوم «واقعیتی» را عنوان می‌کند که ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم ببینیم، یا بشنویم یا حس کنیم، بلکه بر اساس قرائن می‌پذیریم و برای پیش‌بینی برخی پدیده‌ها از آن بهره می‌‌بریم. کلارک می‌گوید: حال که این دو با یکدیگر سازگار نیستند، آیا فیزیکدانان باید یکی از آنها را رها کنند؟ یا اینکه باید در این نگرانی باشند که کدام یک از این دو نظریه غلط است؟ و یا اینکه به امید نظریه کامل‌تر و بهتری باشند که در بردارنده هر دو نظریه باشد؟. در این خصوص برخی از فیزیکدانان نگران هستند، اما بسیاری از آن‌ها امید آن دارند که دانشمندی بزرگتر از اینشتین و یا نیوتن خواهد توانست که این دو نظریه را با یکدیگر تلفیق کند. برخی نیز بر این باورند که ما به پایان محدوده درک و شناخت بشری رسیده‌ایم و هرگز قادر نخواهیم بود که (در تفکر محدود انسانی) این دو نظریه را سازگار کنیم.

سعدی خاطرنشان کرد: در واقع کلارک به این مقوله اشاره می‌کند؛ اینکه علم و شهود انسان به دلیل محدودیت درک و تفکر بشری، قادر به توجیه برخی مولفه‌ها نیست، دلیلی نیست که آن‌ را غیرممکن بدانیم یا نادیده بگیریم. انسان به دلیل محدودیت‌های ذهنی خود، ممکن است قابلیت سیطره و درک عمیق برخی از حقایق را در این برهه از زمان یا حتی در این جهان نداشته باشد. این حقیقت در مواجهه با برخی دستاوردهای نوین علمی پذیرفته شده و امروزه نظریه کوانتم و نسبیت در عین سازگار نبودن، نقل محافل علمی است. نظریه کوانتم با اینکه در تفسیر کپنهاگ، دنیایی سراسر شگفتی و غیرقابل دسترسی را به لحاظ استانداردهای تجربی تقریر می‌کند و نیز علی‌رغم ناسازگاری این دو نظریه مشهور، باز هم مورد تأییدات حداکثری جوامع علمی هستند، پس چرا باید در مواجهه با باورهای دینی و اعتقادی به دنبال مویدات و استانداردهای تجربی باشیم. می‌توان مسئله طول عمر امام عصر (عج) را نیز در این الگو تفسیر کرد. هر چند این تبیین، دلیلی ایجابی نیست، اما گویای آن است که به لحاظ عقلانی، به نحو سلبی نیز نمی‌توان اشکالی بر این باور از نقطه‌نظر عمر امام وارد کرد.

انتهای پیام