به گزارش ایکنا، در بخشی از این کتاب میخوانیم: میگویند: وعدههای انقلاب، دروغین بوده و انقلاب در عمل، کاری نکرده و گِرهی را نگشوده است ... میگویند: انقلاب، دچارِ فسادِ ساختاریِ علاجناپذیر و مهلک شده است و دیگر امیدی به آیندۀ آن نیست ... میگویند: نفسهای انقلاب، بهشماره افتاده و شمارشِ معکوس برای فروپاشیِ درونیِ انقلاب، آغاز شده است ... میگویند: بیشترین مسئولیّت در زمینۀ ناکامیِ انقلاب، برعهده رهبرِ آن است.
ما در برابرِ این ادّعاهای گزاف و پهندامنه، تنها یک پرسشِ ساده مینهیم: چرا زبانِ گویا و رسای «واقعیّتها» و «عینیّتها» برخاسته از انقلاب، با این قبیل قضاوتهای نومیدانه، همسخن نیست و حرکت و حیات و شکوفاییِ جهشوارِ انقلاب و جامعۀ انقلابی را فریاد میزند؟! انقلاب از هفتخوانِ دشواری که برایش ساخته بودند، با قدرت و بدونِ آنکه گرفتارِ استحاله و ارتجاع شود، عبور کرده و چهلساله شده است.
این اثر، از چنین منظری به مسئلهها و مناقشهها مینگرد و برداشتِ متفاوتی را عرضه میکند. البتّه در اینجا، در پیِ پوشانده و پنهاننگاهداشتنِ اشتباهها و خطاها نیستیم، بلکه میخواهیم کارنامۀ کلّیِ خودِ انقلاب را مستقل از ریزشها و کجرویهای برخی کارگزاران و سیاستهای ناصواب و نادرستشان، به بحث بگذاریم. روشن است که نباید راهبردها و اقدامهای غلطِ برخی نیروها و جریانهای سیاسی را به پای انقلاب نوشت و بهجای، آنها، انقلاب را توبیخ و محاکمه کرد. حسابِ این دو، از یکدیگر جداست. برخلافِ تصوّرِ شایع، انقلاب و نظامِ اسلامی، مساوی و معادل با چند کارگزار و مدیر نیست که لازم آید مفاسد و اغلاطِ آنها را به پای انقلاب و نظامِ اسلامی بنویسیم. در این پژوهش، گامِ اوّلِ انقلابِ اسلامی در چهارچوبِ چنین نگرشی و همچنین بههمراهِ استدلالهای متنوّعِ دیگری، به بحث نهاده شده و تجربههای تلخ و شیرین، از نظر گذرانده شدهاند.
در این اثر، به «کامیابیِ انقلابِ اسلامی» بهعنوانِ یک مسأله نگریسته شده است، بهطوریکه تلاش شده که ثابت شود انقلابِ اسلامی و نظامِ جمهوریِ اسلامی در مقامِ عمل به وعدههایش، موفّق و سرافراز بوده است. بهمنظورِ حلّ این مسئله، هم پاسخها و استدلالهای مختلفی، ساختهوپرداخته شده، و هم از چشماندازها و منظرهای متنوّعی به مسأله نگاه شده است، و هم اغلبِ اشکال و ایرادهای که نیروهای غیرانقلابی و دگراندیش در طولِ سالهای اخیر، مطرح کردهاند، به نقد نهاده شدهاند.
فصلِ اوّل، «اثباتِ کامیابیِ انقلاب» نام دارد و در آن، چهار نوع استدلال برای دفاعِ از کامیابیِ انقلاب، ارائه شده که عبارتند از: «نظرافکندنِ مقایسهای به شرایط و نتایجِ انقلاب»، «رجوعِ بیواسطه به واقعیّتهای عینیِ مولودِ انقلاب»، «استنتاجِ کامیابیِ انقلاب از تداومِ وجودِ آن»، و «لحاظکردنِ معیارهای معنوی در سنجشِ انقلاب». این استدلالها، برگرفته از مواضع و دیدگاههای امام خمینی(ره) هستند که ایشان در مقامِ دفاعِ از کارآمدیِ انقلاب، بیان کردهاند، و اینک، صورتِ بازسازیشده و افزوده آنها، مطرح شدهاند.
در فصلِ دوّم، به «اثباتِ نقشِ رهبرِ انقلاب در کامیابیِ انقلاب» پرداخته شده است؛ چراکه پارهای از اشکالگیریها، ناظر به حوزه اختیارات و مسئولیّتهای ایشان است. برایناساس، چند بیانِ استدلالی، عرضه شده است که عبارتند از: «نپذیرفتنِ القائاتِ خودساختۀ دشمن دربارۀ واقعیّت»، «تمایز نهادن میانِ مدیریّتِ انقلاب و مدیریّتِ اجراییّات»، «اقلّی و غیرعلنیشدنِ فساد در حاکمیّتِ ولیّفقیه»، «عدمکفایتِ حاکمیّتِ ولیّفقیه برای اصلاحِ جامعه»، «مصلحتِ پیرویِ ولیّفقیه از انتخابِ قانونیِ مردم»، «مطالعۀ عینی و مستقیمِ کارنامۀ رهبرِ انقلاب»، و «اعتماد به ولیّفقیه بهمثابهِ حکیمِ ربّانی».
در فصلِ چهارم، از «نسبتیابیِ ناخشنودیهای اجتماعی با کامیابیِ انقلاب» سخن به میان آمده است، چنانکه در گامِ نخست، پیشفرضهایی بیان شده و بدفهمیها از اعتراضهای اجتماعی، نقد شده است. آنگاه، معناکاویِ دردها در قالبِ بازسازیِ عالَمِ ذهنیِ معترضان، به بحث نهاده شده، و سپس، به ریشهیابیِ چالشها پرداخته شده و زنجیره علّیِ اعتراضهای اجتماعی، شرح داده شده است. در بخشِ دیگرِ این فصل، تحلیلها و توصیفها درباره دشواریهای معیشتی ارائه شدهاند که در دو لایه اجتماعی و لایه سیاسی قرار دارند. در پایان نیز، یک سلسله تجویزها و توصیهها دربارۀ دشواریهای معیشتی در دو لایۀ خُرد و لایۀ کلان، ساختهوپرداخته شدهاند.
کتاب درخشش عهد قدسی به قلم مهدی جمشیدی در قطع رقعی، 288 صفحه و قیمت 43000 تومان توسط مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر منتشر شده است.
انتهای پیام