صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۴۸۷۰۸
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۵
مصطفی کواکبیان بیان کرد:

عضو هیئت ‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: غیر از اینکه بگوییم اکثریت مردم باید نظر دهند، هیچ راهی برای انتخاب ولی فقیه وجود ندارد، بنایراین مردم باید اصل حکومت را تشکیل دهند و آیات و روایات زیادی هم در این زمینه وجود دارد.

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «نسبت حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی در نظریه آیت‌الله مصباح یزدی»، امروز 30 دی‌ماه از سوی دانشگاه علامه طباطبایی و همکاری دبیرخانه هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره، با حضور مصطفی کواکبیان، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و حجج الاسلام ‌والمسلمین نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد. متن سخنان مصطفی کواکبیان در ادامه می‌آید:

بنده به عنوان مقدمه به پنج نکته اصلی اشاره می‌کنم. اول اینکه از نگاه بنده حضرت آیت‌الله مصباح یزدی، نه شخصی منزه از هرگونه اشتباه و غیر قابل نقد است و نه آنگونه که مخالفان بی‌انصافی می‌کنند، یک تئوریسین استبداد است، بلکه معتقدم ایشان یک عالم دینی است که دیدگاه‌های خود را با شجاعت بیان می‌کرد. دوم اینکه نقد دیدگاه‌های وی ربطی به سوابق و اندیشه‌های علمی ایشان ندارد و ممکن است موافقان و مخالفانی داشته باشد. نکته سوم اینکه بدون شک، نقد تفکر سیاسی یک اندیشمند همانند بررسی اصل اندیشه و نه واکاوی شخص اندیشمند است و طبیعی است که هرکسی دیگر که طرفدار این تفکر باشد، مخاطب این نقد است. نکته چهارم اینکه شاید بیست روز بعد از درگذشت آیت‌الله مصباح این کرسی ترویجی برگزار می‌شود، اما اینجانب بیش از بیست سال است که در نقد اندیشه‌های ایشان در دانشگاه‌ و مناظرات تلویزیونی با شاگردان و هواداران این طرز فکری مناظره داشته‌ام، لذا تصور نشود که اینجانب تازه وارد این عرصه شده‌ام. بنده کتاب «مبانی مشروعیت در نظام ولایت فقیه» را در سال 1378 نوشتم که به عنوان کتاب سال انتخاب شد و الان افتخارم این است که چندین سال است استاد فقه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی هستم.

نکته دیگر این است که مرحوم آیت‌الله مصباح شاید 117 اثر در زمینه فلسفی، اخلاقی، عرفانی، روایی، قرآنی، کلامی و ... نوشته است که ما در اینجا صرفاً به معدود آثار فقه سیاسی ایشان اشاره می‌کنیم و البته صرفاً در موضوع جمهوریت و نقش و تأثیر رای مردم در سرنوشت خودشان از دیدگاه فقهی و سیاسی آن عالم دینی بحث خواهیم کرد.

با ذکر این مقدمه، بحث را در سه قسمت ارائه می‌دهم که اول دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی در باب جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی و نسبت آنها با استفاده از مجموعه آثار فقهی و سیاسی ایشان است. همچنین در این بخش، نظر ایشان را درباره تأثیر رأی مردم در مشروعیت حکومت در عصر غیبت بررسی می‌کنیم. در بخش دوم اشکالاتی که به نظریات وی در ابعاد مختلف وارد است بررسی می‌شود و در قسمت سوم با استفاده از ادله عقلی و نقلی به نقد این دیدگاه‌ها با استفاده از از آیات قرآن، روایات و دیدگاه حضرت امام و رهبری خواهیم پرداخت.

در زمینه بحث اول باید بگویم با بررسی‌هایی که بنده داشتم، در هیچکدام از نوشته‌های مرحوم آیت‌الله مصباح، تفکیکی بین حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی وجود ندارد و آنچه بسیاری از صاحبنظران را به این دیدگاه رسانده، به این دلیل است که گویا در اندیشه ایشان مردم صرفاً با فرمان حاکم جامعه باید به ایفای نقش بپردازند، چراکه نه مجلس و نه تفکیک قوا هیچکدام اصالت و مفهومی نداشته و رأی مردم غیر از پذیرش دیدگاه حاکم اعتباری ندارد.

مرحوم آیت‌الله مصباح در کتاب «پاسخ استاد به جوانان پرسشگر» معتقد است وقتی فعالیت‌هایی که در نظام حکومتی صورت می‌گیرد، دارای تنوع هستند و به نوعی با هم تباین دارند، لذا لازم است هر بخشی از کارگزاران در جهت هرم خاصی از قدرت قرار گیرند. بنده هیچ کشوری را سراغ ندارم که تفکیک کامل قوا وجود داشته باشد و اساساً این کاری منطقی نیست، بنابراین باید هماهنگ‌کننده‌ای مقتدر در بالای هرم وجود داشته باشد.

ایشان در قسمت دیگری از همین بحث می‌گوید لازم نیست مجلس شورای اسلامی با این شکل و با رأی مردم باشد، بلکه اگر حاکم اسلامی، لجنه‌هایی در حوزه‌های مختلف تشکیل دهد و آنها به حاکم مشورت دهند، کفایت می‌کند. ایشان با این بحث‌ها می‌گویند چه از واژه حکومت اسلامی و چه جمهوری اسلامی استفاده کنیم، نقشی برای مجلس و تفکیک قوا وجود ندارد. البته حضرت امام خمینی(ره) در سال 57 در پاسخ به خبرنگار روزنامه لوموند که در جلد چهارم صحیفه نور صفحه 479 آمده، تأکید می‌کنند جمهوری به همان معنایی که در دنیا وجود دارد را قبول داریم و طرز جمهوری ما هم همین است. البته در جای دیگری می‌گویند اسلام محتوای این جمهوری را تشکیل و شکل و قالب آن همان جمهوری است که در بسیاری جاهای دیگر وجود دارد.

فرمایشات ایشان به گونه‌ای است که گویا هیچ اصالتی برای رأی مردم قائل نیستند و همواره از هرم قدرت صحبت می‌کنند و معتقدند باید این رأس هرم رفع تزاحم بکنند. عقل بشری به این نتیجه رسیده که جهت تحقق دموکراسی واقعی، هیچ قوه‌ای نباید بر قوه دیگر تفوق داشته باشد، لذا اینکه بگوییم به پارلمان نیازی نداریم کاری صحیح نیست. لذا در یک جمع‌بندی می‌‌توان گفت آیت‌الله مصباح، لفظ جمهوری اسلامی را بارها به کار می‌گیرند و نمی‌توان گفت که حکومت مد نظر ایشان صرفاً با حکومت اسلامی مطرح می‌شود، اما واقعیت این است که محتوای بحث‌های ایشان تخریب جمهوری است.

ایشان در مباحث خود اعتبار قانون اساسی، مصوبات مجلس خبرگان و بسیاری از امور دیگر را صرفاً براساس نظر ولی فقیه در عصر غیبت می‌دانند. در 20 آذرماه 84 در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) فرمودند که براساس دیدگاه مرحوم نراقی، خود حکومت اسلامی از امور حسبیه است و شارع آن را ترک نکرده است وگرنه دشمنان بر بلاد اسلام مسلط می‌شوند، لذا این از واضحات عقلانی است و نمی‌توان در آن تردید کرد و بر همه مردم واجب است حکومت اسلامی را برقرار کنند، اما می‌توان بحث کرد که راهکار آن چیست؟ بدون حکومت اسلامی، احکام اسلامی اجرایی نشده و دین حفظ نمی‌شود. در رأس این حکومت نیز باید یک فقیه باشد و ایشان در ادامه می‌گوید اگر قبول کردیم که مسئله ولایت فقیه انتصابی یعنی منصوب به نصب عام است و ملاک اعتبار و مشروعیت به خدای متعال می‌رسد، لذا فقیه جامع الشرایط اختیار جان و مال مسلمانان را دارد.

طبق نظریه انتصاب، اگر او دستور داد پارلمان تشکیل شود و مردم نمایندگان را انتخاب کنند، به حرف اوست که پارلمان مشروعیت پیدا می‌کند. این همان ولایت الهی است. به نظر ما همه اتفاقاتی که در جمهوری اسلامی می‌افتد همگی باید نشئت گرفته از امر ولی فقیه باشد وگرنه اعتباری ندارد حتی اگر تمام مردم رأی دهند هیچ اعتبار قانونی و شرعی ندارد. بر اساس نظریه نصب، اساساً اعتبار قانون اساسی از امضای ولی فقیه نشئت می‌گیرد، بنابراین مقرراتی که برای تعیین حاکم وجود دارد، با نظر ولی فقیه معتبر است.

خلاصه مباحث مرحوم آیت‌الله مصباح این است که هیچ کس دیگری نمی‌تواند سخن وی را نسخ کند، چراکه ولی فقیه جانشین امام زمان است و مثل این است که حضرت علی(ع) بخواهد برای کوفه یا جای دیگری حاکمی انتخاب کند و از مردم نظرخواهی می‌کند، اما در نهایت خود وی است که تصمیم می‌گیرد که چه کسی را انتخاب کند. مصلحت این است در این شرایط مردم باید اظهارنظر کنند، اما تصمیم نهایی با ولی فقیه است و به همین دلیل است که حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید رئیس جمهور بدون نصب ولی فقیه همانند طاغوت است. این خلاصه‌ای از دیدگاه‌های سیاسی مصباح است که کاملاً نشان می‌دهد رأی مردم در عصر غیبت در مشروعیت حکومت بی‌تأثیر است.

بنده از این مجموعه سخنان مرحوم مصباح، هفت گزاره استخراج کرده‌ام که به صورت تیتروار اشاره می‌کنم. نکته اول اینکه ایشان بین مشروعیت رسول گرامی اسلام و امامان معصوم با مشروعیت ولی فقیه هیچ تفاوتی قائل نیستند. نکته دیگر اینکه از نظر وی مشروعیت ولی فقیه همانند معصومان هیچ ربطی به مردم ندارد و نقش مردم صرفاً در بحث مقبولیت و پذیرش حکومت ولی فقیه است. نکته سوم اینکه باید تلاش شود شخصیت مورد نظر شارع را کشف کنند. چهارم اینکه اینکار فقط وظیفه فقیه عالم و عادل و جامع‌الشرایط است.

نکته پنجم در اندیشه‌های مرحوم آقای مصباح این است که غیر از پیامبر اسلام(ص) و امامان و جانشینان در عصر غیبت امام زمان باید به نفی هرگونه ولایت قائل باشیم و غیر از اینها هر ولایتی حکومت طاغوت و باطل است. ششم رأی دادن مردم صرفاً براساس مصلحتی است که جانشین امام زمان(ع) تشخصیص می‌دهد. هفتم اینکه اساساً اعتبار قانون اساسی، تشکیل مجلس خبرگان و پارلمان و همه نهادهای دیگر صرفاً با تأیید ولی فقیه امکان‌پذیر است. اینها خلاصه دیدگاه‌های ایشان است.

اما من معتقدم به تک تک هفت گزاره ایرادات جدی وارد است. یکی از این انتقادات و مهمترین مسئله، شرط عصمت مقتضی منصوص و منصوب بودن است. از آنجایی که برای مردم امکان شناخت معصوم نیست و عصمت شرط امامت است، پس حتماً باید رسول خدا و ائمه منصوب و منصوص باشند، در غیر این صورت تکلیف مردم به اطاعت، تکلیفی ما لایطاق خواهد بود.

در عصر غیبت، هیچ دلیلی برای منصوص بودن ولایت فقیه نداریم، مگر اینکه بگوییم ولی فقیه معصوم است. این نکته‌ای است که علامه حلی در شرح کلان خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب «کشف المراد» به آن اشاره کرده است. البته ایشان مستند به روایتی کرده‌اند که از امام موسی کاظم(ع) است که فرموده‌اند بین عصمت و منصوب بودن ملازمه وجود دارد، لذا عصمت صفتی نیست که در ظاهر بدن انسان باشد و با چشم دیده شود، به همین جهت امکان ندارد معصوم بودن کسی را به دست آورد، مگر اینکه خداوند به واسطه پیامبرش به آن اشاره کرده باشد.

در آیه 71 سوره مبارکه توبه آمده است: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند، خلق را به کار نیکو وادار و از کار زشت منع می‌کنند و نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و حکم خدا و رسول او را اطاعت می‌کنند، آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانید که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است». در اینجا جالب است که واژه ولایت به معنای حکومت است، اما برخی می‌گویند این به معنای رفاقت است. مرحوم مصباح حتی می‌گوید برای حفظ حکومت اسلامی، کمیت رأی مردم و اساساً رأی آنها اهمیتی ندارد. در حالی‌که قرآن کریم در جای دیگر گفته است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم، و تا معلوم شود که خدا و رسلش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی‌نیاز) است» (حدید / 25). در اینجا نیز منظور این است که تا مردم حکومت تشکیل ندهند، اساساً فلسفه بعثت انبیا دچار مشکل خواهد شد.

لذا این سؤال پیش می‌آید که چگونه می‌توانیم فقیه عادل را کشف کنیم. اگر می‌گویند باید اعلم باشد، خوب اگر هر منطقه‌ای یک نفر را اعلم دانست، باید چه کاری انجام دهیم، لذا غیر از اینکه بگوییم اکثریت مردم باید نظر دهند، هیچ راهی برای انتخاب ولی فقیه وجود ندارد، بنابراین مردم باید اصل حکومت را تشکیل دهند و آیات و روایات زیادی هم در این زمینه وجود دارد.

انتهای پیام