صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۶۰۲۵۸
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۳:۰۸
نیمه شعبان از منظر امام صدر در «موعود و میعاد» /

خواهر امام موسی صدر می‌گوید: برادرم، آقا موسی خیلی مقید بودند که اتاق‌ها را به شکلی تزئین کنند، به دیوار‌ها پارچه‌های رنگارنگ می‌زدند و فانوس روشن می‌کردند. اعضای خانواده هم برای شب عید شعبان، دور هم جمع می‌شدند.

به گزارش ایکنا، انتظار، موعود، نیمه شعبان و ... واژه‌های آشنایی در جامعه ماست؛ انتظار برای بهترین آفریده خداوند بر روی زمین. بسیاری از ما خود را منتظر امام زمان (عج) می‌دانیم. اما از وظایف یک منتظر اطلاع درستی نداریم و نمی‌دانیم که ما هم می‌توانیم حضرت مهدی (عج) را یاری کنیم، اما چگونه؟ چطور می‌شود برای ظهور آماده شد یا شرایط را فراهم کرد؟ پاسخ این پرسش و ده‌ها پرسش دیگر را از زبان امام موسی صدر بخوانید که در جمع مردم روستای الیمونه سخنرانی کرده است. متن این سخنرانی در کتاب «موعود و میعاد» منتشر شده است.
 
امام موسی صدر می‌گوید: مهدی (عج) تنها کسی است که جهان را پس از گسترش ستمکاری، از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثه بزرگی است که هیچ چیز جز صاحب آن روز، بزرگتر از آن نخواهد بود. آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدی (عج) روی می‌دهد؟ طبیعتاً نه. ما باید همکاری و همیاری کنیم. ما می‌خواهیم که امام عصر (عج) به تمام و کمال در جهان ظهور کند؛ علم او، هنر او، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانی که از ما دعوت می‌شود، چه باید بکنیم.  
 
ما باید آماده ایفای نقش خود باشیم. هنگامی که آن حضرت فریاد‌ ای مردم برمی‌آورد، او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هر چه داریم دست بشوییم و در هر حال آماده باش و با آمادگی کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است، پس معنای انتظار چیست؟ انتظار یعنی آمادگی، بسیج شدن، آموزش و آمادگی روحی، روانی، فکری و معنوی و جسمی و نیز آمادگی تکنولوژیک و نظامی.  
 
وی در ادامه درباره بعد تربیتی انتظار ظهور، معنای انتظار و آمادگی برای آن می‌پردازد و می‌گوید: معنای انتظار رها کردن کار و واگذاری آن به دیگران نیست. این خلاف انتظار است. این‌گونه عمل کردن تسلیم شدن است. اگر امروز بگویند که ما در انتظار حمله ناگهانی دشمن هستیم، معنای آن چیست؟ آیا معنای این انتظار این است که از خانه خارج شویم و بخوابیم و اعتنایی نکنیم؟ نه. این انتظار نیست. انتظار عبارت است از اینکه آماده باشیم؛ شمشیر و تفنگ در دست، تمرین کنیم و آموزش نظامی ببینیم؛ خود را آماده سازیم؛ مراقب و نگهبان بگماریم و رادار‌ها را فعال کنیم تا زمان حمله ناگهانی دشمن را دریابیم. این است معنای انتظار.».
 
اما بد نیست درباره حال و هوای جشن نیمه شعبان در خانه پدری امام موسی صدر نیز بدانید. در خاطرات محمد صدرعاملی خواهرزاده امام صدر درباره نیمه شعبان در گفت‌وگو‌هایی با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر بیان شده، آمده است: ایام نیمه شعبان در قم جشن بزرگی برپا می‌شد. امام صدر هم همه گلدان‌هایی را که در خانه بود، جمع می‌کرد و روی میز‌ها پارچه‌ای می‌انداخت و گلدان‌ها را روی این میز‌ها می‌گذاشت. روی میز شمع روشن می‌کرد. تقریباً شبیه تریبون می‌شد و تداعی کننده جشن بود. افراد خانواده دور هم جمع می‌شدند و شیرینی پخش می‌شد.
 
یادم هست که در یکی از روز‌ها در آن مراسم به من گفتند که چیزی بخوان و من هم به آن مناسبت خواندم. ایشان به این مناسبت‌ها و جشن‌ها و به این شعائر دینی و مناسبت‌های دینی اهمیت می‌داد و این موضوع از همان زمان در ذهن من مانده است که مثلاً برای نیمه شعبان باید کار اضافه‌ای انجام بدهیم و جشنی به پا کنیم. وسائل اضافه‌ای هم از بیرون نمی‌آمد و همین گلدان‌های موجود در خانه روی میز‌هایی چیده می‌شد و به صورت جشنی در‌می‌آمد.
 
زهرا صدر، خواهر امام موسی صدر نیز می‌گوید: در شهر قم خیلی چراغانی بود، ولی ما اجازه نداشتیم که برای تماشا بیرون برویم. برادرم، آقا موسی خیلی مقید بودند که اتاق‌ها را به شکلی تزئین کنند؛ یعنی نیمکتی می‌گذاشتند و چراغ‌های نفتی را به صورت طبقه طبقه روی آن می‌گذاشتند. به دیوار‌ها پارچه‌های رنگارنگ می‌زدند و فانوس روشن می‌کردند. اعضای خانواده هم برای شب عید (نیمه شعبان) دور هم جمع می‌شدند.
 
تا وقتی که بچه‌ها کوچک بودند، برای نیمه شعبان و عید غدیر حنا به دستانشان می‌بستند. چون حنا گذاشتن برای عید مستحب است. بی‌بی‌ام یک ظرف حنا خیس می‌کردند و به همه بچه‌ها و کارگر‌ها حنا می‌دادند و بعد هم روی آن را پارچه می‌بستند. صبح هم آب گرم می‌کردند تا بچه‌ها حنا را بشویند، وضو بگیرند و نماز صبح بخوانند. بچه‌ها این کار را خیلی دوست داشتند.
انتهای پیام