به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدهادی حاضری، پژوهشگر و مدرس فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب، شامگاه یکشنبه، 22 فروردینماه، در نشست «بازتاب نسبت فقه و عدالت در فلسفه حقوق اسلامی» با طرح این پرسش که آیا در تحلیل مفهوم حقوق و قانون، اخلاق دخالت و قوامبخش است یا نیست؟ گفت: این مسئله به آن معناست که آیا میتوانیم حقوق و بازتاب آن در قانون را بدون اخلاق مورد بررسی قرار دهیم. حقوقدانانی که قصد دفاع از نظریه ناب حقوقی را دارند میگویند حقوق باید از آنچه باید، جدا شود و به آنچه هست، برسد. در حالی که ما مدعی هستیم قانون اگر خوب نباشد قانون نیست.
وی افزود: پوزیتیویستها معتقدند که اخلاق الزامی برای قانون نیست، گرچه همه آنها جامعه مبتنی بر ارزشها را میپسندند، ولی بحث بر سر تحلیل است که «هست و نیست» آن با اخلاق یا بدون اخلاق تعریف میشود. برای ما که در فضای حقوق اسلامی هستیم این سؤال در میان است که آیا «آموزه قانون ناعادلانه، قانون نیست» قابل طرح و بررسی است یا خیر؟ آیا اخلاق و عدالت چنان در احکام شریعت نقش دارد که کشف و استنباط آن بدون اخلاق و عدالت ممکن نیست؟
حاضری با بیان اینکه فقه در اصطلاح عبارت از تلاش فکری فقیه از روی ادله تفسیری و در لغت به معنای فهم دین است، اظهار کرد: ما با دو تصویر معنایی در اینجا روبرو هستیم؛ یکی مواجهه فقها با ادله با نگاه فقیهانه و دیگری مواجهه از زاویه غیرمجتهدانه به فقه است. همچنین مفهوم دیگر در مقدمات بحث، عدالت است که تناسب و پیوستگی با اجتماع از ملزومات آن است.
وی با بیان اینکه تعریف عدالت، رعایت استحقاقها و شایستگیها با درنظر گرفتن مقدمات فوق است، افزود: یعنی جامعه عادلانه جامعهای است که افراد در فواید و مصالح مورد دسترس خود اولاً احساس حق داشتن پیدا کنند؛ ثانیاً اجتماع در توزیع خیرات و مضرات اجتماعی به شایستگیهای افراد هم توجه کند. افراد از بدو خلقت استعدادهایی دارند که عمدتاً مشترک است و برخی استحقاقهایی دارند که خودشان کسب کردهاند.
این پژوهشگر حوزه و دانشگاه بیان کرد: پاسخ متفکران اسلامی به این سؤال که آیا احکام مستنبطه حاوی ناعدالتی، حکم شرعی، قانون و قابل انتساب به شارع هست یا خیر؟ همه متفکران میگویند که آری؛ زیرا قانون ناعادلانه در اسلام وجود ندارد؛ البته هر متفکر اسلامی از مسیری این پاسخ را میدهد، ولی نتیجهگیری همه یکی است؛ تنوع نظرات میوه اختلافات نظری متفکران اسلامی یکی در ذات و دیگری بایستگی عدالت است؛ یعنی هم در چیستی عدالت و هم در حسن عدالت اختلاف نظر وجود دارد.
دیدگاههای مختلف در مورد منشأ عدالت
وی اضافه کرد: از آنجاکه فقه برخاسته از دین است، باید از دین شروع کنیم و قضاوت آن را نسبت به عدالت بسنجیم؛ سؤال مهم این است که آیا بیش از آن که فرامین و مضامین از سوی خدا صادر شود، عدالت وجود یا معنایی داشته است یا پیش از آنکه دینی باشد عدالتی هم نبوده است؛ اشعریون میگویند که عدالت تابع اراده الهی است؛ یعنی هر کاری خدا کرده عدل است و هر چه را نهی کرده و یا نکرده ظلم است؛ یعنی منتظر مینشینیم تا عدالت توسط شارع خلق شود. در اینجا عدالت مخلوق دین است.
وی افزود: اخباریون میگویند عدالت وظیفه خداست و به انسان ارتباطی ندارد که عدالت را بداند و تشخیص بدهد؛ همچنین عقل توانایی فهم عدالت را ندارد؛ قائلین به این نظر معتقدند که بسته به احوال عرف و وضعیت جامعه عدالت در قیاس با بیعدالتی قابل فهم است؛ اینها عدالت را به عنوان اصول مذهب پذیرفتهاند، ولی در مقام اثبات، عرف را اصل میدانند.
حاضری تصریح کرد: عدالت عرفی میگوید ما نیازمند عقل نیستیم و ظن و گمان عرف را در مقام اثبات عدالت الهی کافی میدانیم؛ آیتالله صانعی از کسانی است که معتقد به عدالت عرفی است؛ از این رو در دیه و برخی احکام دیگر تفاوت قائل است. البته «نِقاش» اصلی این است که اساسا عدالت مسئله عرفی نیست.
وی با بیان اینکه نظریه دیگر عدالت وحیانی است، اظهار کرد: بر این اساس منبع هستیشناسی دین، فقط اراده الهی است و کار عقل صرفاً کشف احکام مولوی خداست؛ عقل در این رهگذر دچار محدودیت است و محدودیت تعقل صرفاً از طریق توحیدی شدن عقل ممکن است رفع شود؛ بنابراین عدالت آن است که وحی بر آن دلالت کند.
عدالت پیشادینی
وی با بیان اینکه برخی عدالت را پیشادینی میدانند، افزود: اولین نظریه در اینجا عدالت عقلائی است؛ یعنی عدالت، محصول ارتباط اجتماعی میان انسانهاست؛ در اینجا عدالت ضابطه روابط اجتماعی است، چون انسان موجودی اجتماعی است؛ از دید این افراد خدا مالک مطلق است؛ پس عدالت برای خدا معنا ندارد و اینکه گفته شود خدا به من ظلم کرده است اصلاً مطلب نادرستی است.
حاضری بیان کرد: برخی عدالت را امری تاریخی و متناسب با هر زمان میدانند؛ همچنین عقلی دانستن عدالت، حاصل تقابل شیعه با اشاعره بوده و کمفروغترین نظریه در بحث حسن و قبح عقلی است؛ البته روی این بحث خوب کار نشده است؛ منظور از این عدالت، عدم توقف بر وضع قانون توسط شارع است؛ از این رو علما قبول دارند که بین حکم عقل و شرع ملازمه وجود دارد. پس عدالت عقلی در حیطه هستیشناختی قابل انتساب به علمای شیعه است.
حاضری با بیان اینکه طرفداران عدالت عقلائی هم دو دسته هستند، گفت: شناختگرایان میگویند عقل حسن عدالت را میتواند فهم کند که باز دو گروه هستند؛ یکی معتقد به حسن عقلائی و دیگری معتقد به حسن عرفی، اما واقعگراها از دو مسیر واقعگرا هستند؛ یکی از روی حسن وحیانی و دیگری حسن عقلانی. شهید مطهری گفته مطابق نظریه عدلیه دستورات اسلام مطابق حق و عدالت تنظیم و منطبق بر صلاح و فساد واقعی اشیاء است. عدل از نظر اسلام خودش مقیاس و در سلسله علل احکام است. از این رو حق و عدالت رفیق و لازم و ملزوم هستند اگر بخواهیم به عدالت نزدیک شویم باید حق را هم بررسی کنیم.
مدرس دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به نسبت فقه و عدالت، اضافه کرد: آیا عقل و عدالت میتوانند به کار استنباط بیایند و آیا عدالت میزان استنباط است؟ به نظر میرسد چند محذور در کاربست عدالت عقلی در استنباط جلو روی ما هست؛ اولین محذور آن است که ملازمه میان درک عقل و حکم شرع نیست؛ دوم اینکه عقل فقط مدرک کلیات است؛ سوم اینکه عقل محدودیت و کاستی دارد؛ چهارم احکام عقل نادر است؛ یعنی اینکه حکمی داشته باشیم که فقط برای عقل است مختصر به چند مورد است.
وی افزود: محذور پنجم نقش لفظ و خطاب در قانون است؛ زیرا قوام شرعیات به لفظ آن است و محذور بعدی هم وظیفهمندی شارع است؛ زیرا خدا در احکام عدالت را جعل کرده و انسان باید فقط آن را کشف کند و نباید استنباط گزافی داشته باشد؛ پس عقل و عدالت عُرضهای برای استنباط ندارد.
انتهای پیام