به گزارش ایکنا، حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی و کارشناس گروه ایرانشناسی و اسلامشناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در یادداشتی به بررسی «مفهوم سنت در نیمقرن تجربه» پرداخت. متن این یادداشت در ادامه از نظر میگذرد؛
ارائه تحلیلهایی پیرامون نخستین دهههای ظهور اسلام بدون بررسی شخصیت منحصربفرد علیبنابیطالب(ع)، تاریخ آن دوره را در هالهای از ابهام و بیاعتباری قرار داده است. عموم تحلیلگران، اهداف آن مقطع را با اهداف دنیایی گردانندگان بعدی آن ممزوج کرده و اصالت رسالت پیامبر را زیر سؤال میبرند. در بازخوانی آن دوره، دکتر داوود فیرحی در ۲ سخنرانی از ۷ سخنرانیهای منتشر شدهاش در مجموعه دو جلدی همراه با ۱۸ مقاله دیگر از محققان علوم اسلامی چنین معتقد است که: نهجالبلاغه یک دنیای وسیعی دارد و هر گونه مواجهه با این متن مهم این پرسش را برجسته میکند که امام(ع) به زندگی به مذهب، و به وحی و رابطه قرآن و زندگی انسان چه نگاهی دارد؟
زمانه حضرت امیر و به طور کلی تاریخ صدر اسلام را میتوان به سه دوره تقسیم نمود: الف) دوره سیزده ساله مکه ب) ده سال حیات و حکمرانی پیامبر(ص) در مدینه ج) دوره سی ساله خلافت راشدین. حضرت امیر در هر سه دوره حضور دارند و پابهپای تحول وحی از یک طرف و سرگذشت پیامبر(ص) از طرف دیگر و سرنوشت امت در خلافت راشدین از طرف سوم حضور دارند. حدود ده سالش بود که بعثت اتفاق افتاد و شهادتش هم مشهور است و در شصتوسه سالگی و بیش از نیمقرن حضور و تجربه در حساسترین قطعه از تاریخ اسلام. او به پیامبر(ص) و سنت و سیره او چگونه نگاهی داشت و نگاه او با سه خلیفه قبل از خود چه تفاوتی داشت؟
در سال یازده هجرت و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) دو دیدگاه راجعبه نسبت رابطه دین و زندگی پیدا شد: یک دیدگاه، دیدگاه مشهوری است که معتقد است پیامبر(ص) رفت که رفت و کفانا کتابالله. قرآن برای ما کافی است یک تئوری که الان هم پیروان بزرگی دارد تحت عنوان نهضت قرآنی همه جاست، در مصر است در ایران هم است. طبق این دیدگاه، بالاخره پیامبر(ص) زندگی کرد و از دنیا رفت و حاصل نبوتش قرآن است که الان هست؛ اینک ما هستیم و این کتاب و این زندگی. نگاه دیگر، نگاه امام علی و اهل بیت(ع) است. طبق این نظر کتاب خدا بدون پیامبر خدا رمزگشایی نخواهد شد و پیامبر(ص) مفسر قرآن است و به این دلیل سنت پیامبر(ص) یا سنت به معنی مطلقش تفسیر قرآن است. استدلال مهمی امام دارد که اگر پیامبر(ص) نباشد کیفیت تفصیلی احکام اصلاً روشن نیست.
شاید همین استدلال را بشود به نظامات زندگی مدنی و سیاسی؛ یعنی به دولت و حکومت نیز سرایت داد و از درک و دیدگاه امام درباره سنت حکمرانی پیامبر(ص) سخن گفت؛ بنابراین زمانی که نهجالبلاغه را میبینید سه تا کلمه بیشترین فراوانی را دارد؛ خدا، پیامبر(ص) و سنت پیامبر(ص). به هر حال، دیدگاه امام در مقابل کفانا کتابالله است و بر این است؛ کتاب لاجرم نیاز به تفسیر دارد و در غیاب سنت پیامبر(ص) راه به اجتهاد به رأی یا جعل سنت جدید میبرد؛ مثل سنت صحابه که بهتدریج تکوین و مرجع مشروعیت خلافت شد. نگاه عجیبی است که حضرت دارد. این نگاه نه سال ۳۵ بلکه از ابتدای سال یازده هجرت. بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) طرح و اظهار میشود. تأکید دارد که بدون این سنت نه خبری از اسلام و نه اثری از عزت مسلمانی نخواهد بود. این سنت چی هست که امام علی اینقدر بدان اصرار دارد؟ تمایز بین دو سنت برساخته و اصیل، مشهور و مغفول. اما به دومی تکیه و تأکید دارد. سنت حکمرانی پیامبر(ص) است که دارد به حاشیه رانده میشود، در مقابل سنت پساپیامبر که با الهام از ادبیات قریش و سنت قبل از اسلام دارد بالا میآید و به تعبیر امروز برجسته میشود. علیبنابیطالب قهرمان مبارزه با این تحولات جدید است.
پس از رحلت پیامبر(ص) حادثه سقیفه رخ میدهد و ابیبکر به خلافت مینشیند. ابوسفیان به تاخت به مدینه میآید و مستقیم سراغ حضرت علی میرود و میگوید: «ما را با ابوفضیل چکار! به خدا دودی میبینم که جز با خون فرو نمینشیند. ای خاندان عبدمناف، ابوبکر را با شما چکار؟ دو ضعیف زبون علی و عباس کجایند؟. ای ابوالحسن، دست پیش آر تا با تو بیعت کنم. به خدا اگر خواهی مدینه را بر ضد وی از اسب و آدم پر میکنم». این روایت طبری است و از امام نقل میکند که با رد پیشنهاد ابوسفیان به او گفت: «ابوسفیان، به خدا از این کار جز فتنه منظوری نداری ... ما را به نصیحت تو حاجت نیست». اما خود حضرت در کلام پنجم نهجالبلاغه ضمن اشاره به پیشنهاد بیعت ابوسفیان یک سری نکاتی میگوید که این نکات مهماند.
ارزیابی امام این است که با رحلت پیامبر(ص) جامعه و حکومت وارد دورهای از بیقراری و اضطراب است که نتیجهای جز زوال و سستی ندارد. به شرایط بعد از سقیفه و موقعیت خود و جامعه اشاره میکند و میگوید: اگر اقدام کنند گویند حرص حکمرانی دارد و اگر سکوت کنم خواهند گفت از جانش ترسید و اگر لب گشایم و از واقعیات موجود و چشمانداز امت پیامبر(ص) بگویم نگران اضطراب مردم هستم چونان اضطراب و ارزش طناب بلند در چاه عمیق و تاریک؛ بَلِ اندَمَجتُ عَلَی مَکنونِ عِلمٍ لَو بُحتُ بِهِ لَاضطَرَیتُم اضطِرَابَ الاَرشِیه فی الطَّوِی البَعِیدَهِ. امام استعاره جالبی دارد، اضطراب مردم را به تکانههای طناب در چاه عمیق تشبیه میکند و میگوید: من چیزهایی در جامعه میبینم اگر بازگویم همه مضطرب میشوند. تصور کنید کسی داخل یک چاه عمیق بیست سی متری دارد حرکت میکند و فقط پناهگاهش یک ریسمان است و این ریسمان شروع کند به تکانههای شدید خوردن، آنوقت آن بنده خدا چه اضطرابی پیدا میکند.
امام، جامعه بعد از پیامبر(ص) را تشبیه میکند به انسان آویزان در چاه تاریک که تنها پناهش یک طناب دراز لرزان است و بدینسان فلسفه صبر و سکوت بر حادثه سقیفه را بیان میکند. اینها را حضرت میگوید و این هشدار که درمان درد ما تمسک به سنت پیامبر(ص) در امر حکمرانی است و نه کنار گذاشتن پیامبر(ص) و چسبیدن تنها به قرآن که تاب تفسیرهای متفاوت دارد و میتوان هر جوری هم شد آن را تفسیر به رأی کرد. نگرانی حضرت امیر هم از همین انحنای راهبردی بود. احساس میکرد که این سنت دارد میرود به سمت امتیازخواهی و الیگارشی نوع قریش، و در واقع این برابریخواهی بنیادین که در سنت پیامبر(ص) بود و اساس تمدن اصیل مسلمانی بود، آهنگ غروب زاویهگزینی داشت. حضرت احساس میکند که جامعه دچار Thermidor است و این ترمیدور(حرکت دوری انقلابها) نتایجش را دیر یا زود خواهد داد.
به نظر حضرت، باد کردن دولت که خیلی زود دارد با نیروی مسلح همه جا را بگیرد، جز بیماری دولت چیز دیگری نیست و بعد از یک مدتی در واقع چرکش خواهد خوابید و از این سنت اصیل چیزی باقی نخواهد ماند. نمای بیرونی و اشتلمهای(قهر و غلبه) خلافت ظاهری یک چیز است و محتوا و اصالتی که در سنت پیامبر(ص) بود و دیگر نیست، چیز دیگری است. امیرالمؤمنین عجیب شیفته پیامبر(ص) بود و این درک و علاقه با بقیه صحابه فرق میکرد. به نظر او وحی الهی بدون پیامبر(ص) تهی میشد. اصلاً از فلسفهاش خالی میشد. میگویند حضرت دو جا گریهای کرد که معنای خاصی داشت؛ یکی در رحلت پیامبر(ص) و دیگری آخرین روزهای حیات خود که حاضران را به سنت پیامبر(ص) توصیه میکرد، اما میدانست که این توصیهها آب در هاون کوبیدن است. امام حسین به تبعیت پدرش علی(ع)، به درگاه خدا دعا میکرد "اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی و اول ودیعه ترتجعها من ودائع نعمک عندی" خدایا جانم را نخستین نعمت گران بهایی کن که دادهای و میستانی و نخستین سپرده از سپردههایت که نزد من است و باز میگردانی.
یادآور میشود، مجموعه دو جلدی امام حسینپژوهی در ۷۱۵ صفحه با مساعدت علمی مرکز پژوهشی مجد تنظیم و انتشارات نگاه معاصر در سالهای ۱۳۹۸ و ۹۹ منتشر نمود.
انتهای پیام