به گزارش خبرگزاری ایکنا، نشست «حکمرانی و سیاستگذاری شهری» از سلسلهنشستهای «سیاست شهر» با سخنرانی محمدجواد استادی، فعال فرهنگی، شب گذشته 2 خرداد در صفحه اینستاگرام باشگاه اندیشه برگزار شد. متن جلسه از نظر میگذرد؛
لازم میدانم مقدمهای را بگویم و بعد وارد مفهوم حکمرانی و سیاستگذاری شویم. در ایران با سه بحران اساسی روبهرو هستیم که باعث میشود اجازه نداشته باشیم تا در حوزه خیلی از مفاهیم به جلو حرکت کنیم. این بحرانها شامل بحران روش، تحویلینگری و مدنیت هستند. در بحران روش منظور این است که نمیتوانیم در حوزههای مختلف که دربارهاش گفتوگو میکنیم روششناسی درستی را اتخاذ کنیم. بحران روش نیز دستیابی به روشهایی است که مبتنی بر مفاهیم بومی و متناسب با داشتههای ما باشد. معمولا در تلاشیم برای کارهایی که انجام میدهیم از روش های وارداتی، که مبتنی بر مؤلفههای خودمان نیست، استفاده کنیم. این امر ما را دچار بحران میکند. تا زمانی که این بحران را حل نکنیم نمیتوانیم موفق شویم. همچنین در بحران تحویلینگری ما مفاهیم را در جایگاه واقعیشان استفاده نمیکنیم و آنها را تقلیل و کاهش میدهیم و نگاه تحویلی به آنها نگاه میکنیم. مثلاً ما به مفهوم شهر با نگاهی تحویلی نگاه میکنیم و آن را در جایگاه واقعی خودش در نظر نمیگیریم.
بحث بعدی بحران مدنیت است که به شهر ارتباط زیادی پیدا میکند و به موضوع حکمرانی مرتبط است. تا زمانی که به مسئله مدنیت و نگاهمان به مفهوم مدنیت مبتنی بر داشتههای ایدئولوژیکمان نگاه نکنیم و نتوانیم تکلیفمان را با آن روشن کنیم، دچار این مسئله هستیم. اساس مفهوم مدنیت به معنی رابطه خود و دیگری است که حوزه شهر را میسازد. ما در رابطه فرد با دیگری دچار مشکل هستیم و تا نتوانیم این را در حوزه ارتباطات حل کنیم بحران مدنیت برطرف نمیشود و شهر به معنای واقعی شکل نمیگیرد.
مهمترین دغدغه مشترک جامعه انسانی در درازنای تاریخ مسئله زیست بوده است. جامعه انسانی با هر ایدئولوژی و اندیشهای در تمام تاریخ تلاش کرده که کیفیت زندگی را ارتقا ببخشد ولی مفهوم زندگی در درازنای تاریخ در اندیشهها و ایدئولوژیهای مختلف معنای متفاوتی داشته است و نگاه واحدی به زندگی وجود ندارد. اگر بخواهیم از دریچه واحدی به زندگی نگاه کنیم و بعد همه حوزهها را بر اساس آن تعریف کنیم اشتباه است. مثلاً وقتی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد یک انقلاب فرهنگی بود، زیرا انقلاب اسلامی و حضرت امام نگاهشان این بود که تعریفمان از انسان با انسانی که دنیای امروز به آن نگاه میکند، متفاوت است و ما تعریف دیگری از انسان داریم و چون انسان را متفاوت میبینم، همه مؤلفههای زیست انسان را متفاوت میبینیم. طبیعتاً ساختارهایی که زندگی انسان را تشکیل میدهد، چون تعریف ما از انسان متفاوت است، آن ساختارها هم دگرگون میشود و انسانی که در این روزگار با آن مواجه بودیم معنای انسان مادی داشت و الان هم در جهان غرب به همین معناست ولی انسانی که گفتمان انقلاب اسلامی آن را دنبال میکند انسانی الاهی است و سرنوشت این دو انسان با هم تفاوت دارد.
مفهوم شهر مفهومی مدرنی است و در دنیای مدرن از آن صحبت میکنیم، ولی در ادبیات بومی واژههای مختلفی به کار رفته است و واژه بلد و مدینه را داریم. البته مدینه با بلد فرق دارد. شهر که امروز از آن صحبت میشود یک مفهوم مدرن است. اساساً شهر به سکونتگاههایی اطلاق میشود که زمینهساز شکلگیری ارتباطات افراد با یکدیگر است. در واقع به یک فضای جغرافیایی که عدهای از افراد برای حل نیازهایشان کنار هم جمع میشوند و سطح پیشرفتهتری از ارتباطات را دارند شهر میگوییم.
ما در تمام تحولات تمدنی نگاه میکنیم که انسان به چه شکلی در یک سکونتگاه زیست کرده و این امر در سیر تمدن نقش داشته است. بر این اساس یعنی بر پایه عنصر ارتباطات میتوانیم بگوییم که شهر تبلور کالبدی عنصر مهم فرهنگ است، یعنی وقتی این ارتباطات، فرهنگ را به وجود میآورد اگر فرهنگ تبلور کالبدی پیدا کند و وجدان جمعی و حیات ذهنی تکتک انسانهایی را به وجود آورد که در یک بازه زمانی کنار هم زندگی کردند، با شهر سروکار داریم. در واقع شهر محصول ارتباطات انسانی مجموعه از انسانهاست که حول هدفی مشترک کنار هم زندگی میکنند و درصددند که نیازهایشان را تأمین کند.
شهر در نگاه اسلامی با آنچه در جهان غرب درباره آن صحبت میکنیم چه تفاوتی دارد؟ ما مفهومی به نام رفاه داریم که برآمده از جهان غرب است و مفهوم دیگری به معنای سعادت داریم. انسانهایی که امروز در سکونتگاهها دور هم جمع میشوند و میخواهند که نیازهایشان را برطرف کنند شهر را تشکیل میدهند. در جهان غرب و در نگاه علوم انسانی غربی تلاش میشود که انسان به رفاه برسد، یعنی نیازهای مادی و روانی او را که موجب آرامش اوست برطرف شود. آنها مؤلفههای زیستی را پیگیری میکنند که رفاه را برای شخص فراهم کند ولی نگاه اسلام این نگاه را کامل نمیداند؛ البته نه اینکه رفاه را نقد کند ولی میگوید این هدف غایی ما نیست و هدف غایی ما سعادت است. البته اخیراً در بحث الاهیات شهر این مباحث دارد وارد میشود. پس نگاه اسلامی میگوید ما به دنبال سعادت انسان هستیم و فقط درصدد تأمین نیازهای مادی او به هر قیمتی نیستیم. ما مفهومی به نام تعالی و سعادت داریم و ابعاد معنوی انسان باید در کنار ابعاد مادی وجود او دیده شود.
غرب به دنبال مفهوم توسعه است اما در نگاه اسلامی، مقام معظم رهبری مفهوم پیشرفت را در مقابل مفهوم توسعه تعریف میکنند. مفهوم پیشرفت به معنی سعادت است، یعنی نگاه اسلامی سعادت انسان را در نظر میگیرد، ولی نگاه غربی نگاه صرفاً مادی دارد. ما دو مفهوم داریم؛ یکی زندگی اجتماعی و دیگری زندگی فرهنگی. زندگی اجتماعی حاصلش رفاه برای انسان اجتماعی است. وظیفه علوم انسانی این است که بتواند زندگی اجتماعی را تعریف و آن را محقق کند. این همان زیستن است، یعنی نیازهای حیاتی شما تأمین شود و بتوانید به شکل مطلوبی زندگی کنید. اما مفهوم دیگری داریم به نام زندگی فرهنگی که همان نگاه اسلامی است. براساس آن باید زیست کنید ولی چگونه زیست کردن شما اهمیت دارد و زیست مقصود نهایی ما نیست؛ یعنی ما نیامدیم فقط متولد شویم و زندگی کنیم.
انتهای پیام