وی افزود: آیتالله معرفت در شیعه و زرقانی سنی در مناهل، چند دلیل برای اهمیت علم ناسخ و منسوخ برشمرده است؛ زرقانی 4 مورد برشمرده است؛ اول اینکه علم پرشاخ و برگ است و آرای زیادی درباره آن مطرح است؛ دوم اینکه معرکه آراء اصولیون و بسیار حساس است؛ سوم اینکه دشمنان اسلام همواره به نسخ به عنوان نقص قرآن و اسلام میپردازند تا قدسیت قرآن را از زیرسؤال ببرند و چهارم اینکه دانستن این علم، مقدمه آشنایی با سیر تشریع احکام اسلامی است، اما بیش از 10 مثال نمیتوانند ذکر کنند.
مرادی بیان کرد: مسئله دیگر نسخ در لغت به معنای نقل و انتقال و ازاله و محو و رفع است؛ مرحوم مصطفوی معنای جدیدی مطرح کرده و فرموده است که اصل ماده نسخ به معنای اخراج چیزی به صورت موقت از مقام قوت و قدرت و اعتبار است، نه ازاله حکم؛ یعنی ممکن است منسوخ بعد از مدتی ناسخ بشود. در تعریف نسخ هم دو مدل ارائه شده است؛ یکی تعریف فقهی و دیگری نسخ قرآنی؛ آیتالله طالقانی سیاق را در نظر گرفته و گفته است: نسخ یعنی چیزی از کتاب هستی و ذهنها و خاطرهها حذف شود؛ آن قدرت نافذ و تصرف مالکانه که مشهود اهل نظر است، مظاهر جهان و انواع را آماده نقشهای آیات میگرداند و پس از نسخ هر آیهای از مبدأ فضل عظیم، آیه دیگری رخ مینماید.
مرادی با اشاره به اینکه چه شرایطی برای نسخ لازم است؟، تصریح کرد: زرقانی درباره شرایط آورده است منسوخ باید حکم شرعی باشد نه اخبار، دلیل رفع حکم هم شرعی باشد، ناسخ متصل به منسوخ نباشد و بین آن دو تعارض کلی و فراگیر و نه جزئی باشد و موقت هم نباشد. مسئله دیگر انواع نسخ است؛ اول نسخ حکم و تلاوت که غالباً این نوع نسخ را غیرممکن میدانند؛ نوع دوم نسخ تلاوت بدون نسخ حکم که معروفترین مثال آن آیه رجم است؛ نوع سوم نسخ حکم بدون تلاوت است که حتی تا 200 آیه هم برای نسخ ادعا شده است. البته مباحثی چون فرق نسخ و بدا هم جزء مباحثی است که متأخران به آن پرداختهاند.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی زنجان اضافه کرد: کسانی عقلا و سمعا نسخ را جایز میدانند؛ برخی عقلا و سمعا ممتنع میدانند ولی برخی عقلا جایز میدانند، ولی سمعا جایز نمیدانند، یعنی در عالم واقع رخ نخواهد داد؛ در مورد حکمت نسخ و شناختن ناسخ و منسوخ هم مباحث مفصلی از سوی علما بحث شده است و معمولا وارد بحث مکی و مدنی شدهاند که اگر مکی و مدنی پایه علم نسخ باشد چقدر متزلزل است زیرا اختلافات زیادی درباره مکی و مدنی وجود دارد؛ حتی سوره کوثر و اخلاص هم در مکی و مدنی بودن مورد اختلاف است؛ علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام آورده است که هیچکدام از روایات اسباب النزول جای پای محکم و قابل استناد ندارد، بنابراین علم ناسخ و منسوخ پادر هواترین و متزلزلترین علم، علوم قرآنی است.
مرادی اضافه کرد: در مورد کتابشناسی نسخ هم مطالب مفصلی بیان شده است؛ ما حتی در قرن اول کتاب ناسخ و منسوخ داریم و تقریباً در تمامی قرون کتاب داریم، ولی اگر پیشرفت این علم را با چشم پزشکی مقایسه کنیم، هیچ پیشرفتی نداشته است. ما دنبال علم ناسخ و منسوخی هستیم که ثمره داشته باشد نه اینکه سبب شود کسانی نزدیکی به قرآن را تعطیل کنند، زیرا مبادا فلان آیه مشکل القرآن و متشابه و منسوخ باشد.
وی اضافه کرد: یکی از موارد اصلی نسخ، پاسخ به شبهات نسخ مانند شبهه ابومسلم، عیسویه و ... است. نسخی که الان مطرح است، دشمن را شاد و قرآن را عضین(تکه پاره) میکند؛ پس ما دنبال نسخی هستیم که به شکل صحیح ارائه و درک شود؛ در این آیه «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» سخن از خداوندی است که بر همه چیز قادر است و اگر کسی فهم درستی از نسخ نداشته باشد، ممکن است به راحتی ایمانش را از دست بدهد و به درههایی بیفتد که یهودیان افتادند و تصور کردند فقط آنها هستند که به بهشت میروند و بقیه را هیچ پنداشتند؛ قرآن کریم در این باره در آیه 111 بقره فرموده است: «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ».
مرادی بیان کرد: اگر کسی مسئله نسخ را آنطور که قرآن مطرح میکند، درک نکند، مصداق این آیه است که ایمانشان را با کفر عوض کردند: «أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ» یا آیه 118 بقره «وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛ افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمىگويد يا براى ما معجزهاى نمىآيد، كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم مىماند ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند، نيك روشن گردانيدهايم».
انتهای پیام