به گزارش ایکنا، امین پویا، قاری بینالمللی کشورمان تاکنون چهار بار به حج تمتع مشرف شده است، اولین سفر او در سال 1381 و در حالی که 24 سال داشته صورت گرفته، سفری که اساتیدی همچون محمود لطفینیا، مسعود عنایتیمقدم، قاسم رضیعی و ... نیز در آن حضور داشتند. سفر دوم در سال 1385 و سفر سوم نیز در سال 1389 بوده است.
وی در گفتوگویی به بیان خاطراتی از این سفرها پرداخته که در ادامه میخوانید؛
«انسان، وقتی به خانه خدا مشرف میشود، هنوز کامل درک نمیکند، وقتی بازمیگردد، متوجه میشود، کجا بوده است، مخصوصاً سفر حج، که بسیار متفاوت از سفرهای دیگر است. شما گاهی برای مسافرت به شهر دیگری میروید یک سری اتفاقات میافتد و برمیگردید، این سفر اما سفر دیگری است. در این سفر اما 40 روز از خانواده دور هستیم و برای همین در کنار خوبیهایی که دارد سختیهایی هم دارد.
با اینکه هیچ وقت آدم خاطرهبازی نبودهام و خاطرات زیاد در ذهنم باقی نمیماند، اما وقتی صحبت از حج میشود همیشه دو سه خاطره به یادم میآید.
بنده در بانک مشغول هستم، سال 81 قبل از اولین سفر به حج، جزء سالهایی بود که تازه استخدام شده بودم و هنوز در شعبه کار میکردم، دو سه روز بود که شعبه به خاطر یک سری فعالیتها بسیار شلوغ بود و گاهی صف مراجعان از شعبه هم بیرون میزد. در یکی از همین روزها بانوی بسیار سالمندی را دیدم که با قامتی بسیار خمیده در صف ایستاده بود. نگاه کردم دیدم این بانو با این وضعیت اگر دو سه ساعت در صف بایستد اذیت میشود، از سایر افرادی که در صف بودند، خواستم اجازه دهند تا کار این بانو را زودتر راه بیندازم، با توجه به شرایطی که آن بانو داشت همه قبول کردند.
کارشان را که انجام دادم آن مادر چیزی گفت که من متوجه شدم و فکر کردم کار دیگری هم دارد که باید انجام دهم، پرسیدم مادر کار دیگری داری، گفت نه مادرجان، برایت دعا کردم زیارت خانه خدا نصیبت شود. از دعایش تشکر کردم، ولی در دل خودم لبخند تلخی زدم و گفتم من کجا و حج کجا؟ سه روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند چمدانها را ببند و آماده سفر حج باش. بعد از این خبر اولین تصویری که به ذهنم آمد تصویر همان مادر بود با همان قامت خمیده و دعایی که در حق من کرد.
یکی از علما روایتی تعریف میکرد که چند بخش داشت و یکی از بخشهای این روایت این بود که هیچ دعایی را کوچک نپندارید؛ ای بسا خدا اجابت را در همان دعا قرار داده باشد. مواظب باشیم دعای بد برای خودمان نخریم.
همیشه در سفرهایی که داشتهام، خواستهام از خدا خیر دنیا و آخرت بوده است، یعنی هر چیزی که خیر در این دنیا و خیر در آخرت هست، خواستهام. خدا برای دعاهای ما عدد نمیگذارد که بگوید پنج دعا از دعاهای امین پویا را برآورده کنم؛ شما وقتی درب خانه کریمان را میزنید به اندازه کرمشان به شما کمک میکنند و کریم بودن خدا انتها ندارد.
خاطره دیگرم از سفر حج به بچههای جلسه قرآن برمیگردد، دوستان جلسات قرآن و آموزش قرآن را دست کم نگیرد. من قبل از اعزام به سفر حج یک بار خواب دیدم وارد صحن مسجدالحرام شدهام، جالب است که تا آن زمان صحن را ندیده بودم و هرچه از صحن در ذهن داشتم مربوط به تلویزیون و تصاویر آن بود. این خواب به حدی واقعی و با جزئیات بود که خنکی سنگهای کف مسجدالحرام را حس میکردم. یک وقت در همان خواب دیدم بچههای جلسه قرآن هم در صحن و با لباس احرام منتظرم هستند، تعجب کردم؛ پرسیدم اینجا چه کار میکنید؟ گفتند آمدهایم طواف کنیم، من این طواف را به صورت واقعی در ذهن دارم. خیلی از برکاتی که در زندگی ما وجود دارد به برکت همین قرآن است.
خاطره آخر من هم به طوف برمیگردد. حتماً میدانید که طوف چقدر شلوغ است در واقع طواف به حدی شلوغ است که سیل جمعیت، شما را طواف میدهد، این شلوغی به حدی زیاد است که حجاج دست را به گونهای جلوی قفسه سینه میگیرند تا قفسه تحت فشار نباشد. یک انگشتر داشتم که هر مکان زیارتی، آن را متبرک کرده بود و بسیار برایم عزیز بود، خواستم آن را هم با کعبه متبرک کنم، پلیسی که جلوی درب کعبه بود، دیدم، در آن شلوغی دستم را بلند کردم تا انگشتر را به آن پلیس بدهم تا تبرک کند، ناگهان به روی زمین افتاد و وضعیت هم به گونهای بود که امکان پیدا کردن و برداشتن آن وجود نداشت، ناراحت از این اتفاق به گوشهای رفتم، در حال و هوای خودم بودم که یک نفر از حجاج کشورهای شرق آسیا را جلوی خودم دیدم که انگشترم را به من داد و رفت.