صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۹۰۸۱۶
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۱
همراه با کاروان کربلا/6

تکمیل سپاه عمربن سعد از طرف ابن زیاد و دعوت حبیب بن مظاهر از قبیله بنی‌اسد برای یاری امام حسین(ع) از مهمترین وقایع روز ششم محرم است.

به گزارش ایکنا از قم، در روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، عمر بن سعد نامه‌ای به این مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: «با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به‌طوری که حتی قطره‌ای آب به امام (ع) نرسد،‌‌ همان‌گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد.»

عمر بن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آن‌ها فریاد زد:‌ ای حسین! به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!

حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده»؛ حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام(ع) عملی شد.

تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی‌امیه گرفته و به جنگ امام حسین (ع) آمده بودند را بالغ بر ۳۰ هزار جنگجو نوشته‌اند.

در این روز حبیب بن مظاهر اسدی به امام حسین(ع) عرض كرد: «یا بن رسول‌الله‏! در این نزدیكی طائفه‌‏ای از بنی‌اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت کنم.»

امام(ع) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آن‌ها رفت و به آنان گفت: «بهترین ارمغان را برایتان آورده‌‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‌كنم، او یارانی دارد كه هر یک از آن‌ها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند کرد. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‌کنم.»

در این هنگام مردی از بنی‌اسد كه او را عبداللّه‏ بن بشیر می‌‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت می‌كنم و سپس رجزی حماسی خواند: «قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ...؛ حقیقتا، این گروه آگاهند در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، كه من رزمنده‏ای شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‌‏ام.»

سپس مردان قبیله كه تعدادشان به ۹۰ نفر می‌رسید برخاستند و برای یاری امام حسین(ع) حركت كردند، در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بهنام ازرق را با ۴۰۰ سوار به سویشان فرستاد.

آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین(ع) نداشتند؛ هنگامی كه یاران بنی‌اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام(ع) آمد و جریان را بازگو كرد. امام(ع) فرمودند: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏.»

به نقلی عمر سعد، شبث بن ربعی خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره درآوردند. در این روز لشکر زیادی برای جنگ با حضرت اباعبدالله(ع) جمع شدند.

انتهای پیام