صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۳۴۸۰۹
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۴
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تبیین کرد:

احمد شاکرنژاد با بیان اینکه متعلَق ایمان در فرهنگ اسلامی اول از همه خداوند و سپس پیامبران و بعد قرآن، وحی، فرشتگان و عالم غیب هستند، گفت: بنابراین در ادبیات اسلامی نفس را به عنوان متعلَق ایمان نمی‌یابیم. 

به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی «مقایسه متعلَق ایمان در معنویت‌گرایی جدید با معنویت اسلامی» امروز سه‌شنبه 19 بهمن‌ با ارائه احمد شاکرنژاد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، برگزار شد.
در ادامه سخنان وی‌ را می‌خوانید:
 
از سال 1960 جنبشی با عنوان عصر جدید یا معنویت عصر نو به وجود آمد که عمده تمرکزش بر این است که انسان باید دینش را براساس شکوفایی استعدادها و توانایی‌هایش بسازد. لذا خدای سنتی دیگر در عصر جدید به کار نمی‌آید و انسان خدای خودش و به مثابه یک موجود روحانی و معنوی است که توانسته به ظرفیت معنوی خود پی ببرد. البته از سال 1980 به بعد با اقبال هنرپیشه‌ها و افراد مشهور، این جنبش تبدیل به یک مفهوم عمومی شد و فیلم‌ها و سریال‌هایی ساخته شد که در آنها افراد می‌گفتند بنده خدا هستم و ظرفیت الهی دارم.

مفاهیم اساسی جنبش عصر جدید

در این جنبش جملاتی از این قبیل وجود دارد: «به خودت عشق بورز»، «نیروی درونت را آزاد کن»، «از خودت تشکر کن»، «شکست‌های گذشته را فراموش کن» و «با ایمان به آینده پیش برو»، «از گذشته خود پشیمان نباش و به آن فکر نکن»، «بگو قطعاً می‌توانم تا انرژی کائنات در خدمت تو بیاید»، «زندگی خودت را باور کن، مثبت فکر کن»، «قهرمان زندگی خودت باش»، «تو پادشاه خود هستی» و «تو آن چیزی هستی که فکر می‌کنی پس بزرگ فکر کن». در این جنبش به افراد القا می‌شود که بر کاستی‌های زندگی خود غلبه کنند و فرد خود را الوهی در نظر می‌گیرد.
 
حال آیا این جملات در فرهنگ اسلامی معادلی دارد یا خیر؟ اگر جمله «به خودت ایمان بیاور» را اینگونه ترجمه کنیم که در کسب ثروت و موفقیت به توانایی خودت ایمان داشته باش، ایمان ما گزاره‌ای است. اگر بگوییم منظور از به خودت ایمان بیاور این است که شرایط زندگی خودت را مثبت ارزیابی کن و اتفاقاتی که در زندگی تو رخ می‌دهد در مقایسه با اتفاقاتی که در زندگی دیگران رخ می‌دهد بد نیست، با ایمان گزاره‌ای مواجه هستیم. گاهی منظور جمله مذکور این است که ایمان زنده‌ای در مقابل ایمان جزمی که پدر و مادر به ما داده‌اند داشته باشیم در اینجا هم ایمان گزاره‌ای و هم ایمان وجدانی داریم. گاه منظور از به خودت ایمان بیاور، یک خودِ الوهی است و به تو گفته می‌شود که شخص مقدسی هستی و لازم نیست به خداوندِ ادیان ایمان بیاوری، لذا به جای آنها به خودت ایمان بیاور.
 
در حدیث آمده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». در بحث عزت نفس داریم که فرد باید قدر عمر را بداند و خودش را بشناسد تا خدا را بشناسد، اما در هیچ جای معادل‌های اسلامی موضوع ایمانِ به خود وجود ندارد. در جنبش عصر جدید یک دارو به فرد داده و گفته می‌شود که دچار خودکم‌بینی است و می‌گویند؛ به خودت ایمان بیاور، زندگی‌ات را بشناس و به توانایی‌هایت پی ببر تا برای ادامه زندگی به عزت نفس برسی.

آیا خودالوهیتی معادل اسلامی دارد؟

حال آیا برای خودالوهیتی می‌توانیم معادل اسلامی پیدا کنیم؟ متعلَق ایمان در فرهنگ اسلامی اول از همه خداوند و سپس پیامبران و بعد قرآن، وحی، فرشتگان و عالم غیب هستند. بنابراین در ادبیات اسلامی نفس را به عنوان متعلَق ایمان نمی‌یابیم. 
 
در ادبیات اسلامی موضوعی با عنوان روحِ ایمان وجود دارد و ممکن است برخی بگویند بحث خود الوهی بودن ناظر بر روح ایمان و طعمِ ایمان را چشیدن است، اما ایمانی که طعم آن را خواهیم چشید ایمانِ الوهی نیست و نزدیک به آن است، چراکه فرد در ایمان تقلید نمی‌کند و می‌گوید باید خودم ایمان را بچشم. بنابراین این هم معادل ایمان الوهی نیست. در قرآن کریم آمده: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان نور ایمان نگاشته و به روح قدسی خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّم‌اند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا ای اهل ایمان بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند»(مجادله، 22). آیا نور و ایمانی که به آن اشاره شده است می‌تواند گزینه‌ای برای معادل‌سازی باشد؟ بحث بر سر این است که خداوند ایمان وجودی و فیضی را به ما می‌دهد، در واقع صاحب و دچار این ایمان می‌شویم.

رابطه نورِ ایمان با الوهیتِ فرد

در مسیحیت نیز بحثی با عنوان «فیض از طریق کار و ایمان» وجود دارد که معتقدند برخی‌ از طریق ایمانی که به خداوند می‌آورند فیض الهی شامل حالشان می‌شود، اما یک معادل سنتی هم دارد که برخی از پروتستان‌ها می‌گویند فیض از طریق کاری که ما انجام می‌دهیم برای ما نازل می‌شود نه لزوماً از طریق ایمان. لذا «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ» فیض الهی است و خداوند به فرد الوهیت نمی‌دهد.
 
در فرهنگ اسلامی بحثی با عنوان نورِ ایمان وجود دارد. در آیه 28 سوره حدید آمده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت‏ خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت] آن راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است». اگر به خداوند ایمان بیاوریم و تقوا پیشه کنیم و به رسول ایمان داشته باشیم، خداوند نوری به ما می‌دهد که می‌توانیم به وسیله آن نور، مسیرمان را پیدا کنیم. بنابراین می‌توانیم حق را از باطل تشخیص دهیم. لذا نزدیک‌ترین تعبیری که می‌توانیم برای آن پیدا کنیم که به معنای دقیقِ الوهی بودنِ فرد نیست این است که فرد با وجود ایمان نوری را در خودش پیدا کند و شبیه حرفی است که برخی از عرفا هم می‌زنند، اما قبلاً باید ایمان و تقوا حاصل شده باشد تا بتوانیم حقایق را بفهمیم.
انتهای پیام