صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۶۱۲۹۲
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۶

معاون فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی با بیان اینکه انسان در بُعد متافیزیک حد و محدوده ندارد گفت: برای بُعد متافیزیک انسان لایحه‌هایی را مطرح می‌کنیم که بسیاری از افراد از آن غافل شده‌اند و تا به حال به این لایه‌ها به این دقت نگاه نشده است.

سیدمحسن موسوی، معاون فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی، در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان رضوی، گفت: انسان مجهول به هیچ معرفت حقیقی دست پیدا نمی‌کند، انسانی که جهل نسبت به خود داشته باشد و ظرفیت‌های خود را نشناسد هیچ‌وقت به معرفت حقیقی دست پیدا نمی‌کند، یعنی به خداشناسی، قرآن‌شناسی، پیغمبرشناسی، امام‌شناسی و آخرت‌شناسی دست پیدا نمی‌کند، چون تمام این جریان‌های معرفت حقیقی، پایه و اساسش به انسان بازمی‌گردد. یکی از مهم‌ترین معارف دینی بحث معرفت نفس است و  بسیاری از معرفت‌ها با خودشناسی به وجود می‌آید. کسی که خودش را بشناسد خدایش را نیز خواهد شناخت.

وی ادامه داد: انسان تا زمانی‌که جایگاه خود در این عالم پیدا نکند قطعاً نمی‌تواند آن خروجی که مورد انتظار است را در ارتباط با غیر خود به دست آورد و موفق باشد. یعنی ابتدای ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خلق و اصلاح رابطه انسان با خودش است. وقتی گزاره‌هایی مثل این داریم که معرفت نفس انفع المعارف که سودمندترین معارف معرفت نفس است به خاطر همین موارد است. اگر یک پله بالاتر بیاییم در حوزه عرفان و معرفت نفس، خیلی از گزاره‌هایی که تابه‌حال به ما رسیده ناقص بوده یعنی به ما گفته‌اند که معرفت نفس یعنی اینکه «از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟» یعنی مبدأشناسی، دنیاشناسی و مقصدشناسی را در عرفان و معرفت نفس مطرح می‌کنند و اگر از آن‌ها پرسیده شود عرفان و معرفت نفس یعنی چه؟ پاسخ می‌دهند اینکه ببینید از کجا آمده‌اید، در این دنیا چه‌کار می‌کنید و به کجا می‌روید. در حالی‌که این از مباحث حاشیه‌ای بحث معرفت نفس است. معرفت نفس قرار نیست به حواشی بپردازد و قرار است به‌ انسان به عنوان یک مخلوق خدا و به عنوان کسی‌ که مرتبه خلیفة‌الرحمانی را دارد بپردازد.

موسوی تصریح کرد: معتقدیم خدای متعال در جریان مدل خلقتی که انجام داد هیچ مخلوقی را مثل انسان برایش هزینه نکرده و عالی‌ترین هزینه‌ها در بحث خلقت برای انسان است. این هزینه‌ها برای بُعد جسم نیست، چون ما از نظر بُعد جسم جزء ضعیف‌ترین مخلوقات این عالم هستیم، اما این جریان که خدای متعال سنگ‌ تمام در بعد آفرینش انسان گذاشت بحث متافیزیک یا روح انسان است که در بحث معرفت نفس در مقامی به نام مراتب وجودی نفس، برای آن بُعد متافیزیک انسان لایحه‌هایی را مطرح می‌کنیم که بسیاری از افراد از آن غافل شده‌اند و تا به حال به این لایه‌ها به این دقت نگاه نشده است، مثلاً در بُعد متافیزیک یکی از لایه‌های وجودی که داریم روح الهی است که ما در همین بُعد بی‌نهایتیم. انسان در بُعد متافیزیک حد و محدوده ندارد.

کالبد متافیزیک انسان

معاونت فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی در توضیح کالبد متافیزیک انسان ابراز کرد: خداوند در کالبد متافیزیک انسان روحی قرار می‌دهد که جنسش روح‌الله است. هم‌چنان که خدای متعال جاودانه است و بقا دارد و فنا ندارد این روح هم از زمانی که خدای متعال درون انسان قرار داد جاودانگی دارد و فنایی ندارد. تا زمانی که خدا هست اگر انسان حامل این روح الهی باشد، او نیز هست.

وی ادامه داد: انسان در بُعد بی‌نهایت مثل خدا بی‌نهایت است. البته نه فیزیکش، چرا که این فیزیک بر اساس مدل جهانی که در آن هست و بر اساس مدل جهان ماده که مرگ به همراه دارد، فنا دارد؛ لذا انسان برای زندگی در این دنیای مادی نیاز به مرکب مادی دارد و آن روح الهی به اذن خدا برای زندگی در این دنیای مادی در جسم ماده انسان قرار می‌گیرد و از این مرکب مادی استفاده می‌کند،. اما این مرکب مادی بدون حضور روح هیچ حرکتی ندارد، همچنان که وقتی انسان می‌میرد و روح از بدنش خارج می‌شود قوه کوچک‌ترین حرکتی نخواهد داشت. چون این جسم مرکبی است که خداوند به صورت امانت در اختیار روح انسان قرار داده و چون ما به بعد متافیزیک توجه نداریم همه هم و غم‌مان شده پرداختن به بُعد فیزیکی یعنی همین جسم مادی، خوب خوردن و خوب پوشیدن، خوب لذت بردن و به این دلیل از مباحث عالیه بُعد متافیزیک غافلیم.

موسوی خاطرنشان کرد: برخی مفسران درباره اصطلاح «نفخت فیه من  روحی» تفسیری دارند که می‌گویند اضافه روح به خدا اضافه تشریفی است، یعنی اگر خدا بخواهد عظمت و شرافت چیزی را برساند آن چیز را به خودش نسبت می‌دهد، لذا در آیات داریم خداوند خطاب به کعبه می‌گوید «بیتی»؛ خدا که نیاز به خانه و مکان ندارد، بلکه برای رساندن اوج قداست و اهمیت است و اگر روح را به خود نسبت می‌دهد این نیست که خدا موجودی است دارای روح که از آن روح خود کنده باشد و در وجود انسان قرار داده باشد. خداوند بسیط است و جزء ندارد و این اضافه تشریفی است و روح را به خودش نسبت داده و اشاره کرده که یکی از مهم‌ترین ابعاد متافیزیک این روح توست و این اصالت وجود تو بسته به روح توست.

وی از دیگر لایه‌های وجودی نفس کنار روح را بُعد ذهن برشمرد و توضیح داد: برخی نویسندگان خارجی که آثار بسیار استقبال شده‌ای هم دارند یکی از بخش‌هایی که به آن پرداخته‌اند جریان ذهن است و کنترل ذهن. مانند کتاب «نیروی حال» نوشته اکهارت تولی که چندین سال است جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های معنوی قرار گرفته که حتی در کشورهایی مثل هند که خود را مهد تمام جریان‌های این‌چنینی می‌داند این کتاب بسیار پرفروش است. در این کتاب نویسنده درباره ذهن و کنترل ذهن صحبت می‌کند و معتقد است یکی از جریان‌هایی که انسان را از رشد و تعالی باز می‌دارد جریان سلطه ذهن است که ذهن از طریق ابزار زمان و اسیر کردن در زمان انسان را از بودن در لحظه غافل می‌کند و تمام اتفاقاتی که برای انسان می‌افتد زمانی است که شما در لحظه باشید، یعنی «لحظه حضور» که در روایات ما از آن به حضور قلب اشاره شده است، مانند حضور قلب در نماز.

معاون فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی ادامه داد: اما اگر دقت کنید غالباً این حضور را در ۲۴ ساعت شبانه‌روز پیدا نمی‌کنیم، مثلاً وقتی به نماز می‌ایستیم و فکر می‌کنیم باید تمام ذهن خود را جمع کنیم و ذهن را از هر فکر مزاحم خالی کنیم، درست پس از الله‌اکبر این جریان خطورات ذهنی شروع می‌شود و خود را نشان می‌دهد و در انتهای نماز متوجه می‌شویم که نتوانسته‌ایم ذهن خود را جمع کنیم.

وی در ادامه افزود: این جریان کنترل ذهن روشی است که اگر انسان بتواند به بُعد ذهن مسلط شود و در لحظه آن را کنترل کند این می‌تواند عالی‌ترین لذت از عبادت زندگی در لحظه باشد و تمام این چالش‌هایی که باعث می‌شود نتوانیم از زندگی، عبادت و کارها لذت ببریم و تمام خوشی‌ها در زندگی فردی و اجتماعی را از ما می‌گیرد همین تسلط ذهن است.

موسوی درباره هویت کاذب ابراز کرد: موضوعی است که تسلط ذهن بر انسان را ایجاد می‌کند. شیطان بر اثر کثرت عبادت دچار هویت کاذب شد و مقابل امر خدا ایستاد و این «من» بودن برای شیطان خیلی سنگین تمام شده است. این «من» را چه کسی برای شیطان ایجاد کرد؟ همان هویت کاذبی که در اثر سلطه ذهنی ایجاد شده بود. در تاریخ نیز داریم افراد عالمی که کرسی فقاهت و قضاوت در زمان امیرالمؤمنین داشتند، مانند شریح قاضی که حکم جهاد با فرزند پیغمبر را صادر می‌کند، اما چگونه چنین اتفاقی می‌افتد؟ هویت کاذب برای او «منم» تولید کرد و این منم او را به جایی رساند که به خود اجازه داد خون پسر پیامبر را بریزد.

بُعد خیال از ابعاد وجودی نفس است

معاون فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی در مورد بُعد دیگری از ابعاد وجودی نفس توضیح داد: بُعد خیال یا تخیل است که متأسفانه ما در این بُعد نیز بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم، درحالیکه اگر این قوه بد بود خدای متعال اصلاً آن را در وجود انسان قرار نمی‌داد. به عنوان مثال به این موضوع توجه کنید، سینمای بسیار پر زرق و برق هالیوود قسمت عمده تولیدات رسانه‌ای آن وارد حوزه فیلم‌ها با محور تخیل شده است، آن هم تخیل‌پردازی‌های عجیب و غریبی که برای نسل فرزندان ما در حال رقم زدن است، زیرا اگر بتوانید قوه خیال کسی را به دست گیرید، بعد از مدتی می‌توانید به راحتی باورها و عقاید خود را به او منتقل کنید. یعنی تو می‌شوی آن مدینه فاضله و الگوی تمام عیار آن فرد. چرا غرب و سینمای هالیوود آنقدر بر عنصر تخیل در فیلم‌ها اصرار دارد؟ چون الگوهای خودش را معرفی و جایگزین می‌کند.

وی ادامه داد: مثلاً ناجی تمام مشکلات بشریت می‌شود یک فرد با ملیت آمریکایی یا صهیونیستی. این را القا می‌کنند که هیچ راه فراری نداریم جز صلح با آمریکا. ما بدبختیم! ما بیچاره‌ایم! برای این جماعت یک خودبیگانگی عجیب به وجود می‌آید. چرا؟ به واسطه چه چیز این اتفاق می‌افتد؟ به واسطه در دست گرفتن قوه تخیل و خیال. در آیات قرآن نیز آیاتی داریم که به قوه خیال اشاره می‌کنند. مثلاً آیاتی که اوصاف بهشت و جهنم را برای شما تخیل می‌کند. در تعریف قوه خیال معمولاً این طور می‌گوییم که قوه خیال یک جریان است که داده‌های عالم ملکوتی که تو با بدن محسوس و مادی خود نمی‌توانی از آنها اطلاع پیدا کنی این‌ها را می‌گیرد و بعد به صورت تصویر به تو نشان می‌دهد، مانند دستگاه ماهواره، امواجی که نمی‌بینیم را می‌گیرد و تبدیل به تصویر می‌کند. قوه خیال کارش همین است. رابطه بین عالم ملکوت و عالم دنیاست. بسیاری از چیزهایی که نمی‌توانید بفهمید قوه خیال واسطه‌گری  و تصویرسازی می‌کند تا تو بتوانی آن‌ها را درک کنی. آیات توصیف بهشت و جهنم در واقع به نوعی آن تصویرسازی عالم بالاست.

موسوی نقطه مقابل قوه خیال را «وهم» معرفی کرد و افزود: متأسفانه از این قوه تخیل برداشت منفی شده است، مثلاً می‌گوییم طرف خیالاتی شده است، در صورتی که نقطه مقابل خیال وهم بوده و آن چیزی که منفی است وهم است. آثار عجیب و هنری شگفت‌انگیز با قوه تخیل به وجود آمده‌اند، مثلاً تابلوی شگفت‌انگیز عصر عاشورا اثر استاد فرشچیان با خیال وی به تصویر کشیده شده، زیرا وی هرگز آن زمان حضور نداشته است. اگر قوه خیال بتواند خودش را نشان بدهد بی‌نظیر می‌شود. مرز باریکی بین خیال و وهم وجود دارد و آن هم این است که در جریان وهم بازیگر اصلی جریان ذهن است و ذهن دائم می‌خواهد بر انسان تسلط پیدا کند. چگونه؟ با توهم ایجاد کردن، آرزوی طولانی ایجاد کردن که هرگز هم معلوم است به آنها دست پیدا نمی‌کند، اما بازیگر اصلی قوه خیال جریان در لحظه بودن است. زمانی می‌توانید خیال را درست کنید که ذهن خاموش باشد و در لحظه باشید. اگر در روضه امام حسین(ع) دلت می‌شکند و حضور در حرم اباعبدالله را برای خود تخیل می‌کنی چون در لحظه هستی. تنها عامل برای قوه خیال بودن در لحظه است که به واسطه خاموشی ذهن اتفاق می‌افتد.

معاونت فرهنگی نهاد رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان خراسان رضوی ادامه داد: یکی دیگر از ابعاد متافیزیکی انسان بعد قلب است، مقدس‌ترین بُعد همین قلب است که در روایات، دل هم عنوان شده است. این قلب در تعابیر حرم خداست، عرش الرحمان است. قلب نقطه مقابل و وجه منفی ندارد و نشستن شیطان در خانه قلب نه به دلیل این است که چیز بدی باشد، بلکه من چون حصار را برای خانه قلبم نگذاشتم و کنترل نکردم شیطان آمد و وارد این قلب شد. این قلب باید حرم‌الله باشد. قلب ساحت قدسی دارد چون مراقبت نکردیم محبت اضداد در آن وارد می‌شود.

وی در پایان این ابعاد را به صورت شبکه‌ای معرفی و تصریح کرد: طهارت بُعد فیزیک در طهارت قلب و طهارت ذهن تأثیر دارد. مثلاً وقتی می‌گوییم لقمه حلال، به طهارت روح و ذهن اشاره دارد. ریشه تمام مباحث در این بحث ابعاد وجودی نفس است و به عقیده من یعنی سرسلسله هر موضوعی پایه و اساسش همین مراتب وجودی نفس است.

انتهای پیام