وی افزود: ملاصدرا در آثار مختلف خود معانی بسیاری را درباره قدرت بررسی کرده است. لذا ابتدا بنده درصدد شبکهسازی از مفهوم قدرت برآمدم و بیش از صد مفهوم در آثار وی را بررسی و آنها را طبقهبندی کردم. این شبکه مفهومی و گزارههای آن دو نکته را روشن میکند؛ اول اینکه ملاصدرا ارتباط علوم و معارف مانند علم کلام، اخلاق، حدیث و حکمت و... را با پدیده قدرت مورد توجه قرار داده است. همچنین وی به خاستگاه اجتماعی و مجاری کسب قدرت توجه کرده و تعابیری مانند شهرت و استیناس بالناس را استفاده کرده است. نکته مهم در تفکر وی این است که مجاری کسب قدرت که از آن یاد شد سیاسی، نظامی و قضایی نیست و ریشه در هرم قدرت حاکمیت سیاسی ندارد و از آنجا نشئت نگرفتهاند، بلکه مربوط به پایگاه اجتماعی فرد قدرتمند است و مردم در قاعده هرم آن قرار دارند و همین سبب شده تا مردم به فرد و افرادی تمایل یابند و آنها قدرت پیدا کنند.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان بیان کرد: از همین نکته میتوان به تفاوت بارز ملاصدرا و فارابی دست یافت. فارابی فقط یک قدرت را در فلسفه سیاسی خود محاسبه کرده و همان هرم قدرت سیاسی است؛ یعنی نوعی وحدانیت در تعریف او وجود دارد ولی ملاصدرا تکثر قدرتهای اجتماعی را هم در فلسفه سیاسی خود لحاظ کرده است. تکثر قدرتهای اجتماعی و انبساط و گسترش دایره هر کدام از این قدرتها دایرمدار رجوع و توجه مردم و دایره کسب منزلت در نزد مردم است. ملاصدرا ساختار درونی قدرتهای اجتماعی را کالبدشکافی و سه ویژگی را بیان کرده است؛ اولاً قدرتهای اجتماعی صبغه دینی دارند و ثانیاً دوگانگی دارند و تقابل اجتنابناپذیری بین دو دسته قدرت اجتماعی ایجاد میشود.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: صاحبان این علوم و معارف دینی و الهی به اقتضای محتوای علوم و معارف در معرض افتا و هدایت و وعظ واقع میشوند. لذا در معرض انواع مختلف رجوع مردم به خود هستند. از نظر ملاصدرا برخی افرادی که وارد حیطه علوم دینی میشوند واقعاً و حقیقتاً واجد شرایط علمی و اخلاقی هستند و برخی فاقد آن هستند، ولی وانمود میکنند که این فضایل را دارند زیرا هدف آنان کسب قدرت و منافع مرتبط با آن است. بنابراین بین قدرتهای اجتماعی در این دوره اختلاف پیش میآید و ایشان از تعبیر علما و شبهعلما برای تمایز این دو گروه استفاده میکند.
وی تأکید کرد: سؤال جدی در اینجا این است که بین این دو گونه قدرت و رابطه آن با هرم قدرت و حاکمیت سیاسی و با مردم چه نسبتی ایجاد میشود؟ ملاصدرا تصریح میکند که شبهعلما چون به قصد کسب ثروت و قدرت وارد عرصه شدهاند با هرم قدرت پیوند برقرار کرده و ارتباط تنگاتنگ آنها شکل میگیرد و مثلث زر و زور و تزویر ایجاد میشود. نکته قابل توجه برای علوم اجتماعی و محققان آن این است که ملاصدرا میگوید وقتی چنین رابطهای ایجاد شود رابطه صید و صیادی بین حاکمان و مردم پیش آمده و مردم، صید صیادان قدرت و زر و تزویر خواهند شد. ملاصدرا به لوازم اجتماعی این مثلث و فرایندهای اجتماعی، که باعث ایجاد این پدیده میشود، توجه کرده است.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: از منظر ملاصدرا در دایره دیگر قدرتهای اجتماعی که پیرامون علمای حقیقی قرار دارد پیوند وثیقی بیان آنان و مردم برقرار شده و آنها در جایگاه دفاع از حقوق مردم هستند. او معتقد است تقابلی بین این دو دایره از قدرتهای اجتماعی شکل میگیرد و شبهعلما به شدت درصدد براندازی علمای حقیقی هستند و تضاد و نزاع بین آنان رخ میدهد، زیرا عالم و فقیه حقیقی نمیتواند خود را از احقاق حقوق مردم بیگانه بداند. از منظر ملاصدار اگر حصول علوم و معارف به شکل عمیق و دقیق حاصل شود، مستلزم احساس مسئولیت و رسالت اجتماعی و خدمت به مردم و دفاع از حقوق آنان است، ولی این استلزام در دستگاه حکمت عملی و نظری ملاصدرا چگونه تبیین میشود؟
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان بیان کرد: از دید ملاصدرا مرکز همه این علوم و معارف دینی و الهی، موجودی به نام واجب الوجود بالذات است و چون او کمال مطلق است. بنابراین مقصد و مطلوب نهایی افرادی است که به چنین علومی دست یافتهاند و درصدد کسب عشق به خدا هستند و کسی که دنبال عشق خدا باشد دنبال عشق به آثار او هم خواهد بود و خدمت به مردم به عنوان عیال خدا هم از آثار برجسته خداوند است. عشق به مردم ودفاع از حقوق آنان و خدمت به ایشان در منظر ملاصدرا تا حد فنا پیش رفته است و افراد یکه واجد علوم و معارف حقیقی دینی شدهاند وقتی به عبادت خدا میپردازند گویی هیچ چیزی جز او نیست و وقتی به خدمت میپردازند گویی هیچ چیزی غیر از مردم در میان نیست.
استاد دانشگاه اصفهان ادامه داد: بنابراین از نظر ملاصدرا، کسی شایسته عناوینی مانند حکیم و عارف و شیخ و فقیه نیست مگر اینکه چنین عشقی داشته باشد و به رسالت چنین خدمتی نایل شده و محب عدالت و اهل آن باشد و در واقع به تعبیر صدرا علیه متکبره و جبابره به مقابله بپردازد و در مقابل ظلم و جور بایستد. او این مقابله را تا مرز اشداء علی الکفار پیش برده است و زورگویی و ظلم را تا حد کفر به پیش میبرد. ملاصدرا 22 ویژگی را برای علمای حقیقی برشمرده است و افلاطون و فارابی هم بخشی از این ویژگیها را برای رئیس اول قائل شدهاند و او معتقد است همه حکما و فقها و علمای حقیقی باید واجد این صفات و ویژگیها باشند. او تأکید میکند ما کسی را حکیم نمیدانیم مگر اینکه عدالتطلب باشد و با زورگویان مبارزه کند.
امامی جمعه بیان کرد: سهروردی هم گفته است ما حکیم را حکیم نمیدانیم مگر اینکه بتواند خلع بدن بکند؛ این تفاوت سیر فلسفی این دو بزرگوار چقدر جالب است و نشان میدهد فلسفه از سهروردی به سمت ملاصدرا مدنیتر شده و حقوق مردم در آن برجستهتر است. از نظر ملاصدرا بین هرم قدرت و مردم نوعی رابطه و معادله وجود دارد، زیرا هرم قدرت همه ابزارهای اعمال سلطه را بر مردم دارد و مردم هیچکدام این ابزارها را ندارند؛ یعنی از حیث قدرت، رویارویی صفر و صد است، زیرا مردم هیچ امکاناتی ندارند و او همه امکانات را دارد.
وی افزود: قدرت در هرم قدرت معمولا با دو چیز کنترل میشود؛ اول اخلاق و دیگری قانون ولی در فلسفه سیاسی ملاصدرا مؤلفه سوم، قدرت هم مطرح است؛ یعنی قدرت با قدرت قابل کنترل است و قدرتهای مدنی و اجتماعی که طرف حقوق مردم هستند اگر در مدینه شکل نگیرند تضمینی برای کنترل هرم قدرت سیاسی وجود ندارد و این نکته مهمی در سخنان ملاصدراست. اگر گروههای مرجع دچار تغییر و تحول شوند خودبهخود تحولات اجتماعی هم رخ خواهد داد.
استاد دانشگاه اصفهان تصریح کرد: ملاصدرا بحث جهالت و بصیرت اجتماعی را هم مطرح کرده و قائل است که این مقوله در رجوع مردم به افراد خاص دخالت دارد. وی عنوان جالبی را در یکی از آثارش مطرح کرده و آورده است که هر کسی باید بداند چه کسی در بین مردم فضیلت و مزیت حقیقی دارد؟ ملاصدرا بر بیداری و بصیرت همه مردم محاسبه زیادی کرده است. جاهلیت بیانگر بحران اجتماعی است و ملاصدرا تأکید کرده که جامعه دوره خودش واجد این جهالت بود و بتهای اندیشهای و فکری، همین بتها هستند و معتقد است که باید این بتها شکسته شوند.
انتهای پیام