حسن بهشتیپور، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل بینالمللی، در گفتوگو با ایکنا در پاسخ به سؤالی پیرامون چرایی طولانی شدن جنگ غزه برخلاف تحلیلهای اولیه مبنی بر عدم توان رژیم صهیونیستی برای یک جنگ فرسایشی گفت: من جزو کسانی هستم که معتقدم اسرائیل توان جنگ طولانیمدت را ندارد لذا در درجه اول جنگ طولانیمدت را باید تعریف کرد. جنگ طولانی باید حداقل بالای یک سال طول بکشد در حالی که الان حدود 60 روز از ین جنگ گذشته است.
وی افزود: جنگ طولانیمدت، جنگ اوکراین است که حدود دو ماه دیگر به دو سال میرسد. البته در جنگ غزه قدرت تخریب، کشتار و جنایت اسرائیلیها خیلی بالا بوده و بسیار بیشتر از دو سال جنگ اوکراین است اما الان نمیتوان از طولانی شدن جنگ صحبت کرد. در واقع میزان تخریب و جنایت اسرائیل در جنگهای دنیا بیسابقه است و این در یک محدوده 360 کیلومتر مربعی اتفاق میافتد، بنابراین جنگ طولانیمدت حداقل یکسال است.
دلایل ناتوانی اسرائیل برای طولانی کردن جنگ
بهشتیپور درباره دلایل خود مبنی بر عدم توان و آمادگی رژیم صهیونیستی برای طولانی کردن جنگ گفت: اولین دلیل پایین بودن تعداد نیروی نظامی اسرائیل است که حداکثر با مجموع نیروهای ذخیره به حدود 300 هزار نفر میرسد. دلیل دوم فقدان عمق استراتژیک اسرائیل است زیرا فلسطین اشغالی حداکثر 10 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. به همین دلایل و سابقه جنگهای 1948، 1967، 1973، و جنگهای 33 روزه، 22 روزه و ... است که تحلیلگران معتقدند اسرائیل قادر به انجام یک جنگ طولانی نیست و این کاملا درست است.
این پژوهشگر مسائل بینالملل 60 روز بمباران و کشتار مداوم از سوی رژیم صهیونیستی را به معنای عمق و گستردگی جنایات جنگی صهیونیستها دانست و گفت: این نیز به خاطر حمایت همهجانبه آمریکا و در اختیار قرار دادن تمام امکانات نظامی است اما آیا اسرائیل میتواند با وجود حمایت آمریکا این جنگ را تا یکسال ادامه دهد؟ هرگز؛ زیرا در جریان کمک نظامی آمریکا به اوکراین، از بایدن پرسیده شد که چرا بمبهای فسفری یا دارای اورانیوم ضعیفشده در اختیار اوکراین گذاشتید، او با وقاحت تمام گفت انبارهای مهمات ما به آخر رسیده و این بدان معناست که آمریکاییها همه سلاحهایی که در جنگها نیاز به آزمایش داشت به اوکراینیها دادهاند.
فرصت دو ماهه آمریکا به اسرائیل برای تعیین تکلیف جنگ
وی ادامه داد: در جنگ غزه نیز آمریکاییها چندین کشتی سلاح و مهمات را به صهیونیستها دادند و انواع و اقسام سلاحها، بمبها و جنگندههای پیشرفته توسط آمریکا دراختیار اسرائیل قرار گرفته است اما این بدان معنا نیست که اسرائیل تا ابد مستظهر به حمایت آمریکا باشد. درست است که کارخانههای اسلحهسازی انواع سلاحها و تجهیزات نظامی را تولید میکنند اما تولید این حجم از سلاح و مهمات نیز زمان میبرد و به سرعت تولید نمیشود.
بهشتیپور اظهار کرد: از طرف دیگر آمریکاییها هشدارهای متعددی به صهیونیستها دادهاند تا اول ژانویه (بهمنماه) هر کاری میخواهد، انجام دهد و قضیه به پایان برسد زیرا زرادخانههای تسلیحاتی آمریکاییها هم بیش از این کشش ندارد، به ویژه اینکه سال آتی میلادی سال انتخابات در آمریکا است و برای دموکراتها و دولت بایدن سال بسیار حساسی است. جنگ غزه و جنایات گسترده صهیونیستها آبروی امریکاییها را هم برده و دموکراتها که همواره خود را مخالف جنگ معرفی میکردند، با حمایت همهجانبه از صهیونیستها روی جمهوریخواهان را هم سفید کردهاند و حتی با یک قطعنامه برقراری آتشبس شورای امنیت هم مخالفت کرده و طولانی شدن جنگ را بهانه میکنند.
وی تأکید کرد: بنابراین هنوز جنگ غزه جزو دسته جنگهای طولانیمدت نیست و تمام تلاش صهیونیستها این است که تا ماه ژانویه غزه را کاملا شخم بزنند، تمام تونلهای حماس را مسدود کرده و تمام رهبران حماس را در داخل و خارج فلسطین از بین ببرند و بدین شکل پرونده جنگ را ببندند. در واقع اینکه اسرائیلیها توان جنگیدن در طولانیمدت را ندارند به این معنا نیست که به اهداف خود نمیرسند.
بهشتیپور تصریح کرد: بالاخره صهیونیستها یک قدرت نظامی تمامعیار با همه امکانات و مورد حمایت کامل غرب و آمریکا هستند که در برابر آنها یک گروه مقاومت قرار دارد که حتی یک کشور محسوب نمیشود و چنین جنگی نتیجه مشخصی دارد اما باید به این نکته توجه کرد که از سال 1948 تاکنون این بزرگترین، مهمترین و گستردهترین ضربه نظامی و امنیتی است که به اسرائیل وارد شده و از همه مهمتر این جنگ بدترین ضربه را به چهرهای که صهیونیستها در سطح جهان از خود ساخته بودند، وارد کرد. برای اینکه جنایت صهیونیستها، هولوکاست را روسفید و چهره خبیث آنها را آشکار کرد. به نظر میرسد آنهایی که تصور میکردند میتوان با اسرائیل مماشات و همکاری کرد متوجه نادرست بودن تفکرات خود شدهاند. زیرا اسرائیل نشان داد وقتی دست به جنایت میزند هیچ محدودیتی در کشتار و تخریب برای خود قائل نیست.
طرح «همهپرسی» و ضرورت روشن شدن ابعاد و جزئیات آن
بهشتیپور درباره فراهم شدن زمینه طرح جهانی ایده جمهوری اسلامی ایران مبنی بر «همهپرسی» و «هر فلسطینی یک رأی» با شکلگیری موج اعتراضی در جهان به ویژه در غرب علیه صهیونیستها گفت: مهمترین اقدام در این راستا تبیین ابعاد و جزئیات این طرح چهارمرحلهای برای افکار عمومی در داخل کشور و بعد در خارج کشور است. رهبر انقلاب به صورت کلی چهار مرحله این طرح را بیان کردهاند که شامل «اعمال حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین تاریخی خود»، «برگزاری یک همهپرسی ملی در میان مردمان فلسطین شامل پیروان همه ادیان که قبل از بیانیهی بالفور در فلسطین ساکن بودهاند برای تعیین سرنوشت و تعیین نوع نظام سیاسی»، «تشکیل نظام سیاسی مورد نظر اکثریت مردم فلسطین» و در نهایت هم «تصمیمگیری درخصوص وضعیت ساکنان غیربومی فلسطین توسط نظام سیاسی منتخب اکثریت» است اما لازم است کارشناسان و صاحبنظران این را تئوریزه کرده و به طور مشخص و با جزئیات برای جهانیان تشریح کنند تا به سؤالات و ابهامات دیگران درباره ابعاد این طرح پاسخ داده شود.
بهشتیپور درباره جزئیات این طرح که نیازمند تبیین است، گفت: اول باید به طور دقیق مشخص شود این همهپرسی چگونه برگزار میشود؛ یعنی چه کسانی حق رأی دارند، در کجا برگزار میشود، چه کسانی آن را برگزار میکنند و نتایج این همهپرسی باید توسط چه کسانی اجرا شود.
پیچیدگیهای طرح «همهپرسی»
این پژوهشگر مسائل بینالمللی گفت: رهبر انقلاب در آخرین تبیین خود از این موضوع فرمودند اشغالگران حق شرکت در این همهپرسی را ندارند. بیشتر یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی صهیونیست هستند و تفکیک بین یهودیان و صهیونیستها برای شرکت یا عدم شرکت در همهپرسی بسیار پیچیده است زیرا براساس این طرح یهودیان، مسیحیان و مسلمان بماهو فلسطینی میتوانند در این همهپرسی شرکت کنند و سؤال این است که آن یهودیهای صهیونیست میتوانند شرکت کنند یا خیر؛ اگر بتوانند خودشان شرکت نمیکنند چون این طرح را قبول ندارند اما اگر نتوانند شرکت کنند سالهای سال صهیونیستها علیه این طرح خواهند جنگید. در واقع باید این طرح با کمترین تنش میان ساکنان سرزمین فلسطین برگزار شود.
وی ابراز کرد: همهپرسی در سایر کشورها بین کسانی است که کشور خود را قبول دارند اما در خصوص فلسطین ماجرا تا حد زیادی فرق میکند و مسئله پیچیدهای است زیرا افرادی که در این ده هزار کیلومتر مربع زندگی میکنند، همگی این سرزمین را فلسطین یا اسرائیل نمیدانند و عدهای آن را فلسطین و عدهای آن را اسرائیل می شناسند. حال این سؤال ایجاد میشود آیا این همهپرسی قرار است فقط در کرانه باختری، غزه و قدس شرقی به منزله مناطق اشغالی انجام شود یا این همهپرسی در لبنان، سوریه و سایر کشورها که فلسطینیها در آنجا زندگی میکنند برگزار میشود. مسئله بعدی این است که در صورت برگزاری همهپرسی چگونه قرار است نتایج آن اجرایی شود؟ برای نمونه با 700 هزار شهرکنشین در کرانه باختری و قدس شرقی چه کار خواهیم کرد؟ لذا باید ابتدا در داخل کشور چارچوب این طرح کلی تئوریزه شده، جزئیات آن مشخص شود و زمینههای اجرایی آن معرفی شود و بعد در خارج از کشور به ویژه در سازمان ملل، سازمان همکاری اسلامی، جنبش عدم تعهد، این طرح را تبیین کرد.
بهشتیپور بیان کرد: بنابراین اکتفای صرف به بیان کلی طرح همهپرسی کفایت نمیکند، همانطور که صرف بیان راه حل دو دولت تاکنون به نتیجهای نرسیده زیرا حامیان آن از چگونگی اجرای این طرح حرفی نمیزنند به ویژه در موقعیتی که 30 هزار شهرک صهیونیستی تمام ارتباطات درونی فلسطینیها را از بین برده و امکان شکلگیری دو کشور اصلا وجود ندارد. در واقع اگر دنبال حل مسئله فلسطین هستیم باید ابتدا عقلا در داخل جمع شوند و ابعاد دقیق این طرح همهپرسی را مشخص کنند و اقدامات لازم را برای اجرایی شدن آن را تشریح کنند. به عبارتی باید طرح جمهوری اسلامی ایران برای حل مسئله فلسطین به لحاظ ابعاد، جزئیات و ترتیبات اجرایی برای همگان روشن شود و اگر در داخل کشور این کار را کردیم آن وقت با دست پر میتوانیم در سازمانهای بینالمللی مختلف آن را ارائه دهیم.
تشریح چهار مرحله طرح «همهپرسی»
این پژوهشگر مسائل بینالملل در ادامه به صورت جزئی در خصوص این چهار مرحله گفت: مرحله اول این طرح «اعمال حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین تاریخی خود» است. آیا این بدان معناست که پیشزمینه همهپرسی بازگشت همه فلسطینیان به فلسطین است یا اینکه میتوان همهپرسی را برای نمونه در اردوگاههای فلسطینیها در لبنان و سوریه برگزار کرد. همین الان خیلی از فلسطینیها در کشورهای اروپایی و آمریکا هستند؛ آیا این الزام وجود دارد که فلسطینیها برای شرکت در همهپرسی حتما باید به فلسطین برگردند یا نه. زیرا ممکن است عدهای از فلسطینیها نخواهند به فلسطین برگردند. پس ابتدا باید این مسئله را روشن کرد.
وی افزود: اگر این الزام به بازگشت وجود داشته باشد پس فلسطینیهایی میتوانند در همهپرسی شرکت کنند که حتما به فلسطین بازگشته باشند. حال سؤال بعدی این است که ساز و کار بازگشت این فلسطینیان به سرزمین مادری چگونه است که باید روشن شود.
بهشتیپور درباره بند دوم این طرح؛ «برگزاری یک همهپرسی ملی در میان مردمان فلسطین شامل پیروان همه ادیان که قبل از بیانیه بالفور در فلسطین ساکن بودهاند» گفت: سؤال این است که افراد از همه ادیان بماهو فلسطینی در همهپرسی شرکت میکنند یا اسرائیلی؟ به عبارتی الان دو نوع اسرائیلی داریم؛ دسته اول اعرابی که تابعیت اسرائیل را پذیرفتند که حدود یک میلون نفر هستند؛ آیا اینها میتوانند در همهپرسی شرکت کنند؟ دسته دوم یهودیهایی هستند که تبعه اسرائیل شدهاند و پدران آنها قبل از بیانیه بالفور در آنجا بودهاند و شامل مهاجران یهودی اروپایی نمیشوند. به نظر میرسد طبق این بند مهاجران یهودی اروپایی نمیتوانند در این همهپرسی شرکت نمایند و این خود شاید زمینه یک تنش و اختلافات در آینده باشد.
بهشتیپور در تشریح بند سوم طرح «تشکیل نظام سیاسی مورد نظر اکثریت مردم فلسطین» گفت: منظور از این بند تعیین نوع مدل و چارچوب حکومت از قبیل نظام پارلمانی، ریاستی و ... است اما سؤال این است که کسانی که حق شرکت در همهپرسی را ندارند حق اعتراض به این مدل حکومتی را دارند یا خیر که بند چهارم شاید وضعیت این افراد را مشخص کند.
بهشتیپور پیرامون بند چهارم طرح؛ «تصمیمگیری درخصوص وضعیت ساکنان غیربومی فلسطین توسط نظام سیاسی منتخب اکثریت» گفت: اکثریت کسانی هستند که شرایط شرکت در همهپرسی را داشتند و اینها باید در مورد وضعیت ساکنان غیر بومی فلسطین تصمیم بگیرند اما جمعیت این ساکنان غیر بومی حدود 8 تا 9 میلیون نفر است. سؤال این است که این جمعیت کجا بروند و یا اگر قرار بر ماندن آنها باشد، اینها در مقابل ساکنان بومی در اکثریت جمعیتی قرار دارند. لذا اینها مجموعه سؤالاتی است که باید با تبیین دقیق ابعاد این طرح به آن پاسخ داده شود و لازم است مراکز پژوهشی کشور درباره آن کار علمی انجام دهند و با دقت و ظرافت این جزئیات را روشن کنند تا بعد این را در قالب یک طرح پخته و کاملا دارای چارچوب و جزئیات در درجه اول به سازمان همکاری اسلامی و بعد جنبش عدم تعهد بیریم و تأیید و همراهی اعضای این سازمانها را جلب کنیم تا در مرحله سوم در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح کنیم.
وی در پایان اظهار کرد: البته نفس این طرح دلالت بر آن دارد که منظور جمهوری اسلامی ایران را از محو اسرائیل به خوبی مشخص میکند که این به معنای از بین بردن انسانها یا ریختن صهیونیستها به دریا نیست بلکه در قالب مراجعه به صندوقهای رأی و به شکلی دموکراتیک است. در واقع رهبر انقلاب با ارائه این طرح بزرگترین پاسخ را به مسئله نابودی اسرائیل دادهاند که از طریق همهپرسی است نه کشتار و بمباران.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام