در جهان مدرن کنونی شاهد دگرگونیهای فرهنگی هستیم و این دگرگونیهای فرهنگی هستند که مسیر جامعه را به پیش میبرند. بخشی از این دگرگونیها ناشی از تغییر ارزشها و باورها در جامعه است که به شیوههای رسمی و غیر رسمی صورت میگیرد و ضرورت درک این مسئله زمانی دوچندان میشود که گاهی میان گروههای مختلف اجتماعی تعارضات گفتمانی بروز کرده و نگرانی در زمینه انسجام اجتماعی به وجود میآید.
در اینجا برخی باورها، معیارها و یا اشخاص میتوانند نقش واسط را داشته و موثر در جهت کاهش بحران و تعارض باشند و بتوانند گروههای اجتماعی مختلف را به یکدیگر پیوند بزنند و با توجه به جامعه ایدئولوژیک ایران یکی از شخصیتهای بارز وجود مبارک حضرت فاطمه(س) میتواند باشد.
مطالعه و معرفی وجود ایشان به فراخور شرایط موجود فرهنگی، میتواند بهعنوان یک ایده یا گفتمان واسط و مشترک، گروههای اجتماعی مختلف را بهسمت همگرایی در زمینه برخی چالشهای فرهنگی سوق دهد، البته این مسئله دقت نظر ویژهای را میطلبد تا این نقطه اشتراک با خوانشهای خاص و محدود به ابزار منازعه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی تبدیل نشود، چرا که سبب میشود حضرت را از یک عامل اشتراک با ویژگیهای وسیع، ارزشمند و جهانی به فردی با یک مؤلفه خاص و یک ویژگی یا پوشش خاص تقلیل دهیم و ناخودآگاه با القای حس فاصله با این بانو و جامع نبودن ایشان، سبب فاصلهگذاری میان ایشان و قشری از جامعه شویم.
زمانیکه ویژگیهای شاخص و معنادار ایشان در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و فردی به درستی بازنمایی شود، میان افراد با این بانوی بزرگ جهان اسلام قرابت در ساحات مختلف احساس شده و ناخودآگاه الگوبرداری از مؤلفههای شخصیتی ایشان شکل گرفته و باورهای انسانساز، فرهنگ جامعه را بهصورت ارزشمندتر و منسجمتری شکل خواهد داد.
هدا مصطفائی، دانشجوی دکتری مطالعات زنان و پژوهشگر حوزه زن و خانواده
انتهای پیام