وی با اشاره به توصیف یکی از اساتید در مورد استاد متعمدنژاد به عنوان «پایدار بیآزار»، گفت: کمی صریح باشیم برای این «پایدار» کاری نکردهایم. راویانی داریم که قبلاً این پایدار بیآزار را آزار میدانند و اکنون ثناگوی او هستند. دکتر معتمدنژاد را به منطقه و جهان و کشورهای فارسی زبان معرفی نکردهایم؛ یکی از کارهایی که باید انجام دهیم تبدیل این فرد به یک مکتب ارتباطی ایرانی است.
شکرخواه گفت: دکتر معتمدنژاد باید معرفی شود. کارهای دیگر شاید از دست ما برنیاید اما راهاندازی یک واحد درسی با عنوان آشنایی با اندیشههای دکتر معتمدنژاد چطور؟ خیلی بیرحمانه رفتار میکنیم و باید جدیتر نگاه کنیم. تا ادبیات مکتوب فارغ از خاطرهگویی در خصوص دکتر تهیه نشود، این گنج به تدریج فراموش خواهد شد. اکنون وقت احترام واقعی است؛ بیایید دکتر معتمدنژاد را به عنوان یک مکتب فکری ایرانی معرفی کنیم؛ شاید اکنون بفهمیم چرا ایشان آرمان ماتلار مشاور ارتباطی سالوادور آلنده را به ایران دعوت کرد و چرا وقتی دبیر سرویس بینالملل کیهان بود «جنگ شکر کوبا» را ترجمه کرده است؛ جای خالی آن رادیکالیسم اکنون خالی است.
این استاد ارتباطات افزود: مطمئن هستم اگر دکتر معتمدنژاد زنده بود در مواجهه با هوش مصنوعی، متاورس و ... نقش ارتباطی مدرن را در سلطه جهانی درس میداد و اکنون با همان دید نگاه میکرد و نمیگذاشت برای متاورس و هوش مصنوعی کف و سوت بزنیم بلکه اول میگفت چرا اینها به وجود میآید.
شکرخواه اظهار کرد: ما ارتباطیها «چطور» را نباید با «چرا» مخلوط کنیم. در ارتباطات چراها مهم هستند. دکتر معتمدنژاد هم به مین استریم ارتباطات توجه داشت، هم به جریانات انتقادی، رادیکال، چپ و آلترناتیو ارتباطات؛ اما فراموش نکنیم برای متعمدنژاد ارتباطات چشیدن و طعم بود نه ابزار. اکنون هم اگر برگردیم و بخواهیم جا پای دکتر معتمدنژاد بگذاریم باید طعم ارتباطات را بچشانیم.
انتهای پیام