صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۳۷۷۱۶
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۲
بازروایی دفاع و مقاومت / ۱

رزمندگان هشت سال دفاع مقدس برای رفتن به دل خطر از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و خودشان را به خطر می‌انداختند تا جان همرزمانشان حفظ شود.

دفاع مقدس یادآور مقاومت و مظلومیت ملتى است که قله‌هاى سربلند ایثار، حماسه و شهادت را در راه دفاع از کیان مکتب، انقلاب و میهن اسلامى فتح کردند و حکایت ماندگار دلاورى شهیدان و شاهدانى است که با خون و جانشان سطر سطر تاریخ این مرز و بوم اسلامى را نگاشتند. ۳۱ شهریورماه و آغاز هفته شکوهمند دفاع مقدس فرصتی برای بازخوانی و بازروایی رشادت‌ها و ایثارگری‌های رزمندگان اسلام است. به همین منظور ایکنای چهارمحال‌وبختیاری گفت‌وگوهایی با برخی پیشکسوتان دفاع مقدس داشته است که در هفته دفاع مقدس تقدیم مخاطبان گرامی ایکنا می‌شود.

روایت «سیدمجتبی عقیلی»، پیشکسوت دفاع مقدس و جانشین سابق سپاه حضرت قمر بنی‌هاشم(ع) را با هم می‌خوانیم: 

زمانی که در گردان علی‌اکبر(ع) به فرماندهی شهید فاضل بودم، بعد از عملیات خیبر به گروهان ما مأموریت دادند که به منطقه طلائیه برای پدافند برویم. منطقه طلائیه در عملیات خیبر منطقه‌ای بسیار سخت و موسوم به منطقه مرگ بود که شهید همت در این محل به شهادت رسید و شهید خرازی از ناحیه دست مجروح شد. 

ما در این منطقه با یک آبگرفتکی بزرگ و وسیع روبرو مواجه بودیم که درواقع فاصله ما و نیروهای دشمن به‌شمار می‌رفت. در داخل این آبگرفتکی که گروهان ما مستقر شد کمینی داشتیم که بسیار نزدیک به عراقی‌ها و جای خیلی سختی بود یعنی با سختی می‌توانستیم خودمان را به آن برسانیم و برگردیم. 

در میان دسته‌های گروهان ما برای رفتن به این کمین رقابت بود، دسته اول یکی از رزمندگان با نام شهید معلم حسن نادری اهل فرخشهر بود که می‌گفت چون من بزرگ‌تر و باتجربه‌تر هستم ارجحیت با من است. دسته دوم شامل رزمندگان جوان با نام‌های سمیع و درخشنده بود که جوان‌ترین دسته بودند و قائل بودند که چون جوان و چابک هستیم، ارجحیت با ماست. دسته سوم نیز رزمنده‌ای از اهالی شهرکرد بود که اصرار داشت باید او به کمین برود. 

این سه دسته برای رفتن به محلی که خطر بالایی داشت از هم سبقت می‌گرفتند و تصمیم ما بر این شد که شیفت‌بندی شود و هر ۲۴ ساعت یک دسته عزیمت کند. 

دسته رزمندگان جوان با هماهنگی معاون گروهان که از رزمندگان شیخ‌شبان بود اول حرکت کردند و به سنگر کمین رفتند اما بعد از گذشت ۲۴ ساعت از این دسته خبری نشد و حتی پیام بی‌سیم‌ را نیز جواب نمی‌دادند. بعد از مدتی که ارتباط برقرار شد آنها به ما گفتند که اینجا جایمان خیلی خوب است و حاضر به بازگشت نیستیم و اینجا می‌مانیم؛ تا اینکه بعد از چند روز مجاب شدند و برگشتند.

رزمندگان هشت سال دفاع مقدس برای رفتن به دل خطر از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و خودشان را به خطر می‌انداختند تا جان همرزمانشان حفظ شود.

انتهای پیام