وی در پاسخ به این سؤال، گفت: پاسخ این است كه لازمه رشد و كمال فردی و اجتماعی اختلاف و تفاوت است، البته این تفاوت به معنای تبعیض نیست. زیرا اگر تمام انسانها یک نوع استعداد، ذوق و سلیقه داشتند، چهبسا تفاوتهای لازم برای بهزیستن در دنیا از میان میرفت و همه یک راه و مسیر و شغل را اراده میكردند و به طور مثال همه دوست داشتند پزشک یا معلم یا نانوا شوند. آنگاه تخصصهای لازم به وجود نمیآمد و اركان جامعه شكل نمیگرفت و نیازهای اجتماعی انسانها تأمین نمیشد و جامعه به نابودی میگرایید.
انصاری ادامه داد: به همین جهت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا یزَالُ النَّاسُ بِخَیرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا؛ مردم مادامی كه با هم تفاوت دارند، در خیر (و خوبی) هستند، پس هنگامی كه با هم برابر شوند هلاک میگردند.»
این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: خداوند متعال هریک از عوالم وجود را مقدمهای برای دیگری قرار داده است. این سیر تکاملی از عالم پیش از تولد یعنی از صُلب پدران و رحِم مادران آغاز شده و در دنیا ادامه مییابد و تا برزخ، قیامت و بهشت و دوزخ نیز ادامه خواهد داشت. اساساً خداوند سبحان آفرینش را براساس سلسلهمراتب خلق نموده است؛ جمادات تمام استعداد خویش را برای گیاهان مهیا میکنند و نباتات برای حیوانات و حیوانات نیز در خدمت انسانهای گوناگون هستند.
وی افزود: خداوند در آیه ۲۹ سوره «بقره» فرموده است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد، و پس از آن به خلقت آسمانها نظر گماشت و هفت آسمان را بر فراز یکدیگر برافراشت و او به همه چیز داناست.» بنابراین متوجه میشویم که محوریت تمام هستی انسان است و انسان برای بندگیِ حق آفریده شده است.
انصاری بیان کرد: غایت مقصود تمام هستی انسان است و هدف انسان نیز بندگی است، لذا اگر انسانی عبد کامل و آینه تمامنمای عبودیت شود، هدف و غرضِ خلقت و غایت آفرینش میشود. لذا انسان باید تمامی استعدادهای خود را در این راه بهکار گیرد و معرفت لازم را برای شناخت خداوند و عبودیت کسب نماید. اگر این معرفت در جان آدمی جوانه زند، انسان بر حضرت دوست که تکیهگاهی امن و فناناپذیر است، تکیه خواهد کرد و اختیار خود را بهتمامی به او خواهد سپارد. بهتعبیر پیر قونیه: «تا زمانی که معرفت در وجود انسان راه باز نکرده است، مدّعیان عشق خامگویانی هستند که از محبت، تنها ادعای آن را با خود همراه دارند. شورِ بدون شعور و عشق تهی از معرفت ارزشی ندارد؛ گاه میآید و گاه میرود و با اندک پیشآمدی، ضعیف یا شدید میشود.»
انتهای پیام