صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۵۲۲۷۱
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۲
آیینه راز‌های هستی/ ۵

اشعاری که به مدح، منقبت و توصیف اولیای خداوند می‌پردازند، نوعی از شعر دینی محسوب می‌شوند. این آثار در ادبیات فارسی و فرهنگ ایران زمین ریشه عمیقی دارد. در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) قربان ولیئی، ادیب و پژوهشگر ادبیات فارسی در مجموعه «آیینه رازهای هستی» به خوانش اشعار فاطمی پرداخته و این متون ادبی را از لحاظ طبقه‌بندی شعر آیینی تفسیر و توصیف می‌کند. در ادامه خوانش و تشریح بخش دوم قصیده «دلا دیدی که در درماندگی‌ها، نبودت ملجائی جز آل طاها» سروده میرزا حسن اصفهانی، ملقب به صفی را مشاهده می‌کنید.

چو شد مواج بحر لایزالی
که گردد کنز مخفی آشکارا

تجلی کرد بر ذات خود از خود
نمایان گشت در مرآت اسما

به چشم عشق در آئینه ذات
نبود آن حسن ذاتی را تماشا

به حسن خود تبارک گفت و احسنت
ستودش بس که نیکو دید و زیبا

به آن نطقی که در خود بود خاموش
تکلم کرد و با خود گشت گویا

که ای در حسن و نیکویی و خوبی
حبیب من چه پنهان و چه پیدا

سرا خالیست از بیگانه یا یار
تکلم کن که گویائی و دانا

میانت بستم ای انسان کامل
بیانت دادم ای سلطان بطحا

منم گنج طلسم و گنجم احمد
تو خود اسمی و خود عین مسمی

من آن ذاتم که بیرونم ز هر شرط
نه مطلق نه مقید نه معلا

توئی آن مظهر بی اسم مطلق
که مشروطی بشرط لا و الا

...

بشویم هر چه خواهی رخت عصیان
به‌ آب رحمتت بهر تسلی

خود آیم با لباس مرتضائی
به همراه تو از خلوت به صحرا

تمام آفرینش را تصدق
کنم در حسنت اندر عقد زهرا

از آن الطاف بی‌چون و چگونه
عرق بنشست از شرمش به سیما

به نطق آمد ز تعلیم خدائی
که ای ذاتت ز هر وصفی مبرا

نه کس زاد از تو نه زادی تو از کس
بری از زوجی و ترکیب و آرا

مبرائی ز عنوان و عوارض
معرائی ز تولید و تقاضا

...

سخن ز اصل حیات ماسوی بود
که با زهرا چه نسبت دارد اینجا

به آب احیای نفس ما خلق کرد
کنون بر ضبط معنی شو مهیا

خود انهار وجودی این چهارند
که موجودات را هستند مبنا

یکی تعبیر از ذات وجود است
که از شرط‌ست و بی‌شرطی مبرا

هویت خواند او را مرد عارف
مر این در اصطلاح ماست مجری

وجود ثانوی در حد شرط است
که از احمد شود تعبیر و ز اسما

به تعبیر دگر باشد نبوت
به تعبیر دگر عقل دلارا

بود این رتبه را یک‌روی بر ذات
که خوانندش ولایت اهل ایما

روا باشد مر او را شرط اطلاق
بود ثابت به وصفش معنی لا

احد خوانند گاهش اهل تحقیق
به یک تعبیر دیگر نقطه باء

بود اینجا مقام لی مع الله
علی را اندر این وادیست مأوا

ز من باز از مقام واحدیت
یکی بشنو گرت ذوقیست اعلی

وجود اینجا بود بر شرط تقیید
که تعبیر از رسالت شد در اخفا

در اینجا ز آیت خیرالنسائی
معین گشت ماهیات اشیا

ز عرش و فرش و افلاک و عناصر
ز اعراض و جواهر جای برجا

مراد از چار جو این چار رتبه است
که شد مهر بتول پاک عذرا

...

میرزا حسن اصفهانی(صفی)

انتهای پیام