سپس در رشته بهیاری در دانشگاه مامایی و پرستاری مشهد به ادامه تحصیل پرداخت، ابتدا در بیمارستان شهید کامیاب مشغول بهکار شد و از مؤسسان بیمارستان امام حسین(ع) بود، برای تکمیل دوره بهداری چندین مرتبه به دورههای آموزشی رفت و آن دورهها را با موفقیت پشت سر گذاشت.
در سال 1361 با کبری پردل ازدواج کرد که حاصل این ازدواج 3 فرزند، دو دختر و یک پسر بود. وی به والدینش بسیار احترام میگذاشت و مقید به مسائل مذهبی بود، در شهر مرزی تایباد و نیز اصفهان بیمارستانی را افتتاح کرد، به لبنان نیز اعزام شد تا در آنجا بیمارستان امام را افتتاح کند.
آخرین اعزام او به عنوان مسئول بهداری لشکر 5 نصر در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بود که در این عملیات بر اثر اصابت ترکش به پهلویش به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر این شهید در گلزار بهشت رضا دفن شد.
بله برون.... به نقل از خانم عباسی، مادر شهید
روزی به من گفت: مادر میخواهم چیزی بگویم، اما خجالت میکشم، سپس با کمی تأمل گفت: مادر شما به بابا بگو من میخواهم ازدواج کنم، گفتم: کسی را زیر نظر داری؟ گفت: دختر خانمی اهل تهران هست که در مشهد درس میخواند، سرم چرخید.... از علی توقع نداشتم، پدرش گفت: اگر خودش او را پسندیده، خوب است، پس بسمالله....
با فامیل، دوست و آشنا به تهران رفته و جواب بله را از دخترخانم گرفتیم، سپس همه را دعوت کردیم، مراسم سادهای برگزار شد، عقد کردند و به مشهد آمدند، پس از ازدواج به جبهه رفت و پس از مدتی دخترش به دنیا آمد.
نخبه انقلاب... به نقل از کبری پردل، همسر شهید
از بچگی با قرآن مأنوس و در عمل هم اینطور نشان میداد، تسلط زیادی به آیههای قرآن داشت. مادرشان میگفت: شبیه بچههای دوران خودش نبود، همراه پدرش کشاورزی و کار میکرد، هزینه تحصیلش را از دسترنجش پرداخت میکرد در دوران تحصیل جز بچههای ناب و نخبه همین انقلاب بود.
همرزم شهید نیز نقل میکند: در سنگر مشغول صحبت با یکدیگر بودیم که گفت بچهها بخوابید تا برای نماز بیدار شوید، هر کسی ساعتی را مشخص میکرد، یکی گفت: من دو و نیم بیدار میشوم و یکی گفت: سه و نیم بیدار میشوم.
علی آقا کسی بود که اگر میگفت ساعت 2 واقعاً ساعت 2 بیدار میشد، یعنی نه یک دقیقه کمتر نه یک دقیقه بیشتر و حتی خودش هم میگفت: به قدری با هوشیاری میخوابم که اراده بیدار شدنم در رأس همان زمان برای خودم هم جالب است که حتی ما بارها با شوخی به او زمان میدادیم و او در رأس همان زمان، ما را بیدار میکرد، خیلی دقیق و هوشیار بود و حتی نماز شبش یک بار ترک نمیشد.
انتهای پیام