صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۶۶۸۶۵
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۶

اخیرا یادداشتی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مراد نویسنده مراد از عبارت قرآنی «بقیه الله» را صرفا به معنای سود منصفانه در بازار دانسته و بیان کرده است که  «بقیه الله» در این آیه اساسا ارتباطی به موضوع حضرت مهدی(عج) و امام دوازدهم ندارد. برخی از محققان در مقام پاسخ به این دعا، یادداشت‌هایی منتشر کردند. در ادامه برخی از این پاسخ‌ها را می‌خوانید.

به گزارش ایکنا از خوزستان، اخیرا یادداشتی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مراد نویسنده مراد از عبارت قرآنی «بقیه الله» (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ هود - 86) را صرفا به معنای سود منصفانه در بازار دانسته و بیان کرده است که  «بقیه الله» در این آیه اساسا ارتباطی به موضوع حضرت مهدی(عج) و امام دوازدهم ندارد. برخی از محققان در مقام پاسخ به این دعا، یادداشت‌هایی منتشر کردند. در ادامه برخی از این پاسخ‌ها را می‌خوانید:

آیا تفسیر عبارت بقیّة‌الله به حضرت مهدی(عج) ریشه‌ای در معارف اصیل اسلامی دارد؟

عبارات قرآنی دارای تأویل‌های متعدّدی است و منحصر به یک معنای خاص نمی‌شوند. عبارت «بقيّةُ الله» در آیه‌ شریفه‌ی «بَقيَّتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمنين‏» هم، نمونه‌ای از همین عبارات است که مصادیق مختلفی برای آن ذکر شده است. غیر از معنای مشهور یعنی «سود حلال پس از اتمام کیل (کامل کردن پیمانه) و وزن»، در روایات شیعه، معنای تأویلی آن، امامان علیهم‌السلام و به طور خاص، امام هر عصری است.

منحصر در یک معنا ندانستن بقیّة الله اختصاص به علمای شیعه ندارد؛ سیوطی (م ۹۱۱ ق)، مفسّر بزرگ اهل سنّت، نیز، برای عبارت «بقيّةُ الله» چهار معنا بیان می‌کند: رزق خداوند، بهره‌ شما از خدای‌تان، طاعت خداوند و وصیّت خداوند.

ذیلاً به ده مورد از روایاتی که معنای تأویلی فوق را در کتب متقدّم بیان می‌کنند، اشاره می‌کنیم:

۱. فرات کوفی(م ۳۰۷ ق) در تفسیرش ـ که از قدیمی‌ترین تفاسیر روایی محسوب می‌شود ـ آورده است: شخصی از حضرت باقر علیه‌‌السلام درباره‌ی نحوه‌ سلام کردن به قائم علیه‌السلام سؤال کرد؛ ایشان فرمود که این گونه بگویید: «السّلام علیك یا بقيّةَ الله». آن گاه حضرت باقر علیه‌‌السلام این آیه را قرائت فرمود: «بقيّتُ الله خير لكم إن كنتم مؤمنين‏» (تفسیر فرات کوفی، ص ۱۹۳).

۲. شیخ کلینی (م ۳۲۹ ق) هم نظیر همین روایت را از امام صادق علیه‌‌السلام نقل کرده است (کافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح ۲).

۳. شیخ کلینی، در روایت دیگری، داستان سفر اجباری حضرت باقر علیه‌‌السلام به شام را نقل می‌کند: زمانی که اهل شهر مدین دروازه‌ی شهر را به دستور هشام بن عبدالملک به روی حضرت باقر علیه‌‌السلام بستند، ایشان بر کوهی مُشرف بر مدین بالا رفتند و با صدای بلند، اهل شهر را خطاب قرار دادند که: من بقیة الله هستم، خداوند می‌فرماید: «بقيّتُ الله خير لكم إن كنتم مؤمنين …» (کافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵).

۴. قطب الدين راوندى‏ (م ۵۷۳ ق) هم این داستان را به سند دیگری از شیخ صدوق به اسناد خود از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که در آن هم، حضرت باقر علیه‌السلام ضمن استناد به آیه‌ مورد بحث، خود را «بقیّة الله» معرفی می‌فرماید. (قصص الأنبياء ع، ص، ۱۴۳).

5. طبری آملی (قرن ۵) نیز این داستان را به سند دیگری نقل کرده است که در جمله‌ای از حضرت باقر علیه‌السلام، صفت «بقیّة الله» به همه‌ی ائمه علیهم‌‌السلام نسبت داده می‌شود: نحن و الله بقيّة الله في أرضه‏. (دلائل الإمامة، ص۲۴۱).

۶. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ق) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة (ج ۱، ص ۳۳) ـ که از کهن‌ترین کتاب‌های شیعه در موضوع امام زمان علیه السلام و غیبت ایشان است ـ روایتی را از امام صادق علیه‌السلام می‌آورد که آن حضرت در معرفی آخرینِ امامان، چنین فرمود: آخرین‌شان، قائم به حق، بقیّة الله در زمین و صاحب الزّمان است.

۷. هم‌چنین در جای دیگری (ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱)، روایتی را از احمد بن اسحاق قمّی نقل می‌کند که به دیدار امام زمان علیه‌السلام در خردسالی ایشان در حضور امام عسکری علیه‌السلام مشرّف می‌شود و امام زمان علیه‌السلام خود را این طور معرفی می‌فرماید: «من بقیّة الله در زمین اویم ...»

 ۸. در همین کتاب (ج ۱، ص ۳۳۱، ح ۱۶)، روایت دیگری را از امام باقر علیه‌‌السلام نقل می‌کند که وقتی امام زمان علیه‌السلام خروج می‌کند، پشت خود را به کعبه تکیه می‌دهد و می‌فرماید: «بَقيَّتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمنين‏» و بعد می‌فرماید: من بقیة الله در زمینم و خلیفه و حجّت خداوند بر شمایم. پس هیچ مسلمانی بر ایشان سلام نمی‌دهد مگر این‌که چنین می‌گوید: «السَّلامُ عليْكَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أرضِه‏ ...».

۹. همو در یکی دیگر از آثارش، در روایتی، از حضرت کاظم علیه‌‌السلام نقل می‌کند که در هنگام ولادت فرزندش حضرت رضا علیه‌‌السلام، او را بقیّة الله در زمین خداوند معرفی می‌کند. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۰، ح ۲).

10. علّامه‌ طباطبایی در تفسیر المیزان، در ذیل آیه‌ اولوالامر، روایتی را از جابربن عبدالله انصاری می‌آورد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در ضمن معرفی امامان دوازده‌گانه فرمود: آخرین آن‌ها، هم‌نام و هم‌کُنیه‌ی من است او حجّت خدا است بر روى زمين، و بقيّة اللَّه و يادگار الهى است در بين بندگان خدا (حجة الله في أرضه و بقيّته في عباده) ... (المیزان، ج ۴، ص ۴۰۹؛ ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ اصل روایت از کفایة الأثر، ص ۵۳).

بنابراین، استفاده از این عبارت قرآنی برای امامان علیهم‌السلام و در این روزگار برای امام زمان علیه‌السلام، بی‌سابقه نیست و ریشه در روایات نقل شده در کتب متقدّم دارد.

حجت الاسلام سید حمید حسینی، پژوهشگر دیگری در پاسخ به این ادعا گفت: دو اشکال مهم در این اظهارنظر وجود دارد که لازم است به آن توجه شود:

اشکال نخست، بی‌توجهی به این نکته است که آیات قرآن علاوه بر معانی ابتدایی و ظاهری، دارای لایه‌های عمیق‌تری است که به آن باطن یا تأویل گفته می‌شود. لذا اگر بر اساس دلایلی معتبر، با تفسیری متفاوت از یک عبارت قرآنی مواجه شویم، در صورتی که آن برداشت، تضادی با الفاظ آیه و محکمات قرآنی نداشته باشد، می‌توانیم علاوه بر مفهوم ظاهری، معنایی باطنی را نیز به همان کلمات نسبت دهیم. البته هر پژوهشگری حق دارد دلایلی را که از تأویل یا بطن یک آیه سخن می‌گوید نقد کند، ولی اشکال دوم مطلب این است که در نقد روایات تطبیق «بقیة الله» بر امام مهدی (عج) فقط به احادیثی می‌پردازد که در تفاسیر روایی دوران رواج اخباریگری آمده و همین نکته را نشانه روشن بودن تکلیف آنها می‌داند. این در حالی است که این نسبت، دقیق و بیانگر همه حقیقت نیست.

احادیثی که چنین تطبیقی را به پیشوایان دین نسبت می‌دهد، علاوه بر تفاسیر روایی، در منابع معتبرتری چون اصول کافی و کمال‌الدین که قرن‌ها قبل از دوران رواج اخباریگری تدوین شده‌اند نیز وجود داشته و نادیده گرفتن این نکته، اعتبار علمی نقد را زیر سؤال می‌برد. اگرچه همچنان می‌توان این تطبیق و احادیث مرتبط با آن را نقد کرد، یا حتی درباره حجیت احادیث تفسیری تردید داشت، ولی انکار قاطعانه طلبی که منافات و تضادی با عقل و نقل ندارد، گذشته از بی‌دقتی علمی، تقابلی بیهوده با ده‌ها دعا، زیارت و حدیثی است که بدون نفی اهمیت «سود عادلانه» در داد و ستد، منفعت ماندگارتر و مهم‌تر را حاکمیت ولی خدا و موعودی می‌داند که عدالت واقعی را برقرار خواهد کرد.

انتهای پیام