صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۶۹۹۹۶
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۵

کشف المحجوب یکی از کهن‌ترین و معتبرترین رساله‌های فارسی در باب تصوف است که شامل نظام کامل تصوف با عقاید و اعمال آن است. در این کتاب مناقشات عرفانی و آرای جاری به تصویر کشیده می‌شود که بسیاری از آنها با ارائه تجربیات نویسنده آن روشن می‌شوند. در این مجال به معانی پر معنای «حب» از این کتاب می‌پردازیم.

و اندر این معنی شبلی گوید، رحمة الله علیه: «سُميت المحبة محبة لأنها تمحو من القلبِ مَا سِوَى المحبوبِ» و نیز گوید «حُب» نام آن چهار چوب باشد، در هم ساخته که کوزه آب بر آن نهند پس حب را بدان معنی حب خوانند که محب، عز و ذل و رنج و راحت و بلا و جفای دوست تحمل کند و آن بر وی گران نباشد؛ از آنکه کارش آن بود؛ چنانکه کار آن چوب‌ها و ترکیب و خلقتش مر آن را بود و نیز گویند که: مأخوذ است از «حب» و آن جمع حبه دل بود و حبه دل محل لطیفه و قوام آن باشد که اقامت آن بدان بود.

پس محبت را حُب نام کردند به اسم محل آن، که قرارش اندر حبه دل است و عرب نام کنند چیزی را به اسم موضع آن و نیز گویند: مأخوذ است از «حباب الماء» و غلیانه عند المطر الشدید آن غلیان آبی بود اندر حال بارانی عظیم پس محبت را حب نام کردند، «لانه غلیان القلب عند الاشتیاق الی لقاء المحبوب» پیوسته دل دوست اندر اشتیاق رویت دوست مضطرب باشد و بی‌قرار؛ چنانکه اجسام به ارواح مشتاق چگونه باشند، دل‌های محبان به لقای احباب مشتاق باشند و چنانکه قیام جسم به روح بود، قیام دل به محبت بود، و قیام محبت به رویت و وصل محبوب بود.

و نیز گویند که «حب» اسمی است مر صفای مؤدت را موضوع؛ از آنچه عرب مر صفای بیاض انسان چشم را «حبة الانسان» خوانند(!)، چنانکه صفای سویدای دل را «حبةُ القلب» پس این یکی محل محبت آمد و آن یکی محل رویت، از آن معنی را که دل و دیده‌ اندر دوستی مقارن بودند.

انتهای پیام