مادر شهید حمید رشنو در این روایت نقل میکند: به حمید گفتم پدرت گرفتار است و به سختی لقمهای نان درمیآورد اگر میتوانی دیگر به جبهه نرو و ما را بدبخت نکن. حمید در جوابم گفت: مادر منظور شما کدام بدبختی است؟ این کار ما خوشبختی است ما دفاع میکنیم که دست دشمن به خاک ما نرسد و زن و بچه مردم را اسیر نکنند. خوشحال باشید اگر هم شهید شوم جانم فدای امام حسین(ع) از علیاصغر(ع) و امام حسین(ع) که بهتر نیستیم.
وقتی حمید به شهادت رسید و من بالای سر پیکر رحیم رسیدم گفتم: فرزندم جانت فدای امام حسین(ع) و امام خمینی(ره) که چند سال با کفار جنگیدی. پسرم من را حلال کن من مادرم اگر گریه کردم یا حرفی زدم دست خودم نیست.