در طول تاریخ اندیشه اسلامی، قرآن به عنوان بنیادیترین و اصیلترین منبع دین اسلام شناخته شده است؛ قرآن راهنمای زندگی فردی و جمعی است اما با این حال در فرآیند شکلگیری فقه، کلام و سنتهای دینی، نقش حدیث نیز روزبهروز پررنگتر شد تا جایی که در بسیاری از موارد، سنت و احادیث نه تنها در کنار قرآن بلکه حتی در مقام تبیین، تفسیر و گاه تعدیل مفاد آن قرار گرفتند اما این غلبه تدریجی حدیث بر قرآن، زمینهساز چالشهای معرفتی و تفسیری در ساحت دینی شد.
منتقدان این روند بر این باورند که جایگاه نخستینی و محوریت قرآن در عمل زیر سایه کثرت و گاه ناسازگاری احادیث قرار گرفته است؛ امری که میتواند به تحریف درک دینی، اولویتهای ایمانی و حتی نادیده گرفتن پیامهای روشن قرآنی بیانجامد.
ایکنا برای بررسی این موضوع گفتوگویی با
آیتالله یعقوب جعفرینیا، مفسر تفسیر قرآن 12 جلدی «
کوثر» انجام داده است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
ایکنا ـ برخی معتقدند در سده یا چند دهه اخیر، حدیث و روایت جایگاه پررنگتری نسبت به قرآن پیدا کرده است و حتی میتوان از غلبه مرجعیت حدیث بر مرجعیت قرآن صحبت کرد. نظر شما چیست؟
اینگونه نیست البته بعد از رحلت پیامبر(ص) اهلسنت و خلیفه دوم نقل حدیث را ممنوع کرد و مسلمانان با حدیث کاری نداشتند تا زمان عمربنعبدالعزیز که دیدند این کار ممکن نیست و این منع برداشته شد؛ ولی شیعه از همان دوران امیرالمؤمنین(ع) مجامع حدیثی داشت و یکی از اولین مجامع حدیثی به ابن ابیرافع که شاگرد حضرتعلی(ع) بود و بعد از ایشان نیز اصحاب ائمه(ع) مجامع حدیثی بسیاری داشتند.
اما اینکه حدیث بر قرآن غلبه داشته باشد مبنای درستی ندارد چون در موضوعات گوناگون مثل مسائل اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی؛ حدیث و قرآن پا به پای هم بودهاند. این گزاره در مسائل فقهی درست است که حدیث غلبه داشته و این اتفاق نه فقط در بین شیعیان بلکه در بین اهلسنت نیز بوده است اما این اتفاق علت دارد و به سبب بیاعتنایی به قرآن نیست.
ما مسلمانان بیشتر در موضوعات احکام با مسائل فقهی سرو کار داریم و در قرآن آیات احکام کم وجود دارد و آیاتی هم که درباره احکام آمده یکسری احکام کلی است و به جزئیات و فروعات اصلاً پرداخته نشده است؛ مثلآً آمده است «وَأَقِمِ ٱلصَّلَوةَ» یعنی نماز را به پا دارید ولی اینکه نماز صبح، ظهر و... چند رکعت است و مسائل نماز چیست چیزی در قرآن نیامده است تا فقها با قرآن استدلال کنند اما این نکات در حدیث آمده است و فقهیان مجبور شدند با حدیث استدلال کنند.
علت اینکه در قرآن این مسائل نیامده این است که قرآن مسائل کلی را ذکر کرده و تبیین و توضیح آن را به پیامبر(ص) محول کرده است مثلاً خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) میفرماید «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» یعنی ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو تبیین کنی و آنچه بر تو نازل شده است را شرح دهی؛ پس تبیین، توضیح و تفسیر قرآن و مسائلی که به صورت کلی در قرآن مطرح شده است برعهده پیامبر(ص) است.
قرآن نمیتواند همه احکام را بیان کند به همین دلیل کلیات در قرآن آمده است و جزئیات احکام را پیامبر(ص) و ائمه(ع) فرمودهاند؛ بنابراین علت اینکه در احکام فقهی و شرعی استدلال به حدیث بر استدلال بر قرآن غلبه دارد همین موضوع است و فقها به ناچار برای بیان و استدلال مسائل از حدیث استفاده کردهاند. این موضوع را نباید به حساب این گذاشت که فقهای ما به آیات قرآن اهمیت نمیدهند.
ما در کتابهای اخلاقی، اجتماعی و... خود به قرآن استناد میکنیم اما به دلیل اینکه حجم روایات بسیار زیاد است و جزئیات فراوانی در حدیث وجود دارد که در قرآن نیست به همین دلیل از روایات بسیار استفاده شده است؛ پس اینکه گفته میشود ما از قرآن کم استفاده میکنیم را قبول ندارم. قرآن بر استفاده از حدیث دستور داده است مانند «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» یعنی در مسائل مختلف به گفته پیامبر(ص) رجوع کنید و این دستور قرآن است.
اگر مقداری مهجوریت قرآن وجود داشته است منظور بیشتر در بین عوام است و علما اینگونه نبودند. علت اینکه طلبهها در حوزه ادبیات عرب میخوانند برای این است که قرآن و حدیث را خوب متوجه شود و چون زبان قرآن و حدیث عربی است برای فهم درست این منابع از هرچیزی مهمتر این است که زبان منابع را بدانیم تا مستقیماً از آنها مطلب به دست بیاوریم. خواندن عربی و ادبیات عرب در حوزههای علمیه اصلاً موضوعیت ندارد بلکه فقط به این دلیل است که بتوانیم از منابع خود که عربی است خوب استفاده کنیم.
این اواخر ترجمههای بسیاری از قرآن منتشر شده است و در میان این ترجمهها آنهایی که از سوی روحانیت نوشته شده است با ترجمههایی که دیگران نوشتند خیلی فرق میکند. ممکن است از نظر نثر ترجمه افراد غیر روحانی قویتر باشد ولی جزئیاتی که روحانیها درک کردند را دیگران درک نکردند و اشتباهات عظیمی در آنها وجود دارد زیرا به جزئیات و ریزهکاریهای زبان عربی وارد نبودند با اینکه قلم خوبی دارند اما چون عربی نخواندند به آن جزئیات نتوانستند برسند.
ایکنا ـ به نظر شما برای بازگشت و مراجعت به قرآن مقاومتی وجود ندارد؟
اصلاً اینگونه نیست مخصوصاً در این اواخر یعنی بعد از انقلاب در حوزه علمیه خیلی به قرآن پرداخته شده و تفاسیر گوناگونی نوشته شده است و یکی از آنها تفسیر کوثر است که بنده نوشتم و در دوازده جلد منتشر شده است و تفاسیر دیگری هم وجود دارد. در گذشته یک زمانی بود که کمتر به قرآن توجه میشد که علت هم این بود که تخصص حوزه فقه است و در فقه حدیث اواویت دارد اما در این اواخر به قرآن بسیار اهمیت داده میشود و کلاسهای تفسیری بسیار است.
ایکنا ـ با توجه به غیرقابل استناد بودن بسیاری از احادیث به دلیل ضعف سند و اعتبارشان چرا باز هم بسیاری اصرار دارند که در تبلیغ دین از احادیث به جای آیات استفاده کنند؟
هیچکس نمیگوید که به آیات مراجعه نکنید؛ چون حجم احادیث زیاد است به احادیث هم مراجعه میشود؛ البته برخی افراط میکنند و هر حدیثی را حجت میدانند در حالی که حدیث صحیح و ضعیف و... وجود دارد و باید در استناد به حدیث هم اصالت و سند حدیث را بررسی کنیم حتی در تفسیر قرآن احادیث بسیاری وارد شده است و ما تفاسیر متعدد حدیثی داریم ولی متأسفانه برخی هر حدیثی که به دستشان رسیده است را نقل کردهاند البته هدف آنها جمعآوری حدیث بوده و اینکه تنقیح کنند که کدام حدیث صحیح و کدام ضعیف است در منابع تفسیر حدیثی انجام داده نشده است. تنقیح حدیث در فقه انجام شده است و حدیث صحیح و ثقیل را مشخص کردند.
تنقیح نکردن احادیث تفسیری یکی از ایرادهایی است که بر ما وارد است و علما بیشتر بر جمعآوری آنها توجه داشتند. بنده تلاش داشتم بعد از پایان تفسیر کوثر این کار را انجام دهم اما به دلیل مریضی این کار انجام نشد و به بسیاری از افراد توصیه کردم که این کار را انجام دهید. حجم احادیث زیاد است اما در عین حال روایات ضعیف هم زیاد داریم و باید به آن رسیدگی شود.
ایکنا ـ آیا برای فهم درک و ارتباط با قرآن نیازمندمراجعه دائم به متخصص و مفسر هستیم یا هر فرد، نسبت به فهم و درک خود میتواند از این متن الهی بهره ببرد؟
یکی از معجزات قرآن این است که قرآن ذو وجوه است که حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه نیز میفرماید «إنّ القرآن حمّال ذو وجوه». قرآن به گونهای نازل شده است که هرکسی به اندازه استعداد وجودی خود از آن بهره ببرد یعنی در چند سطح میتوان از قرآن استفاده کرد. افراد در سطح عام میتوانند قرآن را بخوانند و از آن استفاده کنند و به آیات آن عمل کنند و در اینجا دیگر لازم نیست که به متخصص رجوع کنند اما در سطحهای بالاتر به متخصص نیاز است.
فهم قرآن برای عموم سخت نیست و اصلاً نیاز نیست تا عربی خواند و وارد حوزه علمیه شد اما اگر بخواهیم از قرآن مطالب و معارف بلندتر را استخراج کنیم و به آنها دسترسی پیدا کنیم طبعاً به متخصص و مفسر نیاز داریم.
ایکنا ـ برای احیای مراجعت به قرآن چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید تا با قرآن مأنوس شویم و به مطالب آن بیندیشیم و آن را به کار ببریم؟ چه گامهای علمی فرهنگی و آموزشی میتوان در این راستا برداشت؟
باید فرهنگسازی و تبلیغ شود و از طریق رسانههای مختلف ترویج شود تا مردم به قرآن بیشتر مراجعه کنند. ترویج قرآن تاکنون رخ میداده اما ظواهر نشان میدهد که کافی و موفق نبوده است. موضوع دیگر بحث اقتصاد و معیشت مردم است که با وضعیت معیشتی که مردم دارند دیگر روحانیت، قرآن و دین برای برخی از مردم اهمیت سابق را ندارد؛ اگر موانع معیشتی برطرف شود مردم حضور پیدا میکنند همانطور که در اوایل انقلاب شاهد سیل حضور و علاقه مردم به قرآن و علما بودیم و اکنون نیز باید تلاش کرد تا به همان حالت بازگردد؛ موانع نمیگذارد تا مردم به سمت قرآن و حقائق قرآن بروند و از آن استفاده کنند.
انتهای پیام