نهجالبلاغه؛ کتابی که شامل سخنان امام علی(ع) است از سه بخش نامهها، خطبهها و حکمتها تشکیل شده که از سوی مرحوم سید رضی جمع آوری شده و در نهایت نام نهجالبلاغه را برای آن انتخاب کرد. نهجالبلاغه به معنای راه بلاغت است. البته تنها با این کتاب نمیتوان به دیدگاه حضرت(ع) به صورت کامل دست پیدا کرد. چراکه همه معارف امیرالمومنین(ع) در نهجالبلاغه نیامده است و سخنان ایشان تنها همین یک جلد نیست.
برخی از مطالب نهجالبلاغه که توسط سید رضی بیان شده از وسط مطلب است و مطالب قبل و بعد از آن بیان نشده است. همچنین 20 هزار کلمات قصار از امام علی(ع) وجود دارد که تعداد محدودی از آن در نهجالبلاغه آمده است، سید رضی در اصل قصد نشان دادن بلاغت حضرت را در نهجالبلاغه داشته نه اینکه معارف ایشان را بخواهد بیان کند.
نکته دیگری که وجود دارد این است که سخنان حضرت امیر(ع) بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) است و ایشان در زمان حیات پیامبر(ص) ادب را نگه میداشتند و اظهار فضل یا کلاسی تا وقتی وجود مبارک رسول خدا در بین مردم بوده نداشته است.
قرآن کریم کلام خداوند است، اگر بخواهیم خداوند را بشناسیم شعاعی از کمالات خداوند در قرآن است، اگر بخواهیم امیرالمومنین(ع) را بشناسیم نیز شعاعی از کمالات ایشان در نهجالبلاغه است. در اصل سخن هر کسی بیانگر کمالات اوست. هیچ یک از اصحاب پیامبر(ص) چنین کلامی ندارند. جرج جرداق مسیحی میگوید 200 بار این کتاب را خوانده است، بسیاری از افراد فقط با خواندن کلام حضرت(ع) شیعه شدهاند. حضرت با معنویت، شجاعت و حکمت خود عباراتی دارد که برخی از فلاسفه میگویند این همان اساس و بنیان فلسفه است، عرفا نیز این کلام را خود عرفان میدانند.
در حکمت اول حضرت علی(ع) بیان میکند «کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» در این حکمت امام علی(ع) میفرماید در فتنه همچون شتر دو ساله باش، «لبن» به معنای شیر است، «ابن لبون» یعنی شتری که دو سالگیاش تمام شده است، این شتر چون هنوز کوچک و ضعیف است نه میتواند شیر دهد و نه میتوان از او سواری گرفت. آنچه از فتنه که در این حکمت مدنظر است آشوبهای اجتماعی است.
منظور این حکمت این است که وقتی آشوب اجتماعی صورت میگیرد حواست باشد از تو سوء استفاده نکنند. در آشوب اجتماعی دو گروه در مقابل هم قرار میگیرند، برای این دو گروه سه فرض وجود دارد؛ یکی اینکه یک گروه حق و دیگری باطل است، عبارت حضرت در این فرض صادق نیست چراکه موضع گیری در این صورت باید اینگونه باشد که طرف حق ایستاد، فرض دیگر اینکه دو گروه حق در مقابل هم قرار بگیرند که این فرض هم باطل است، چون حق با حق در نزاع نیست، فرض سوم قرار گرفتن دو گروه باطل در مقابل هم است که این رویارویی فتنه است. مثل فتنه ابن زبیر، یا اگر مثالی در دوره خود بخواهیم بزنیم حمله صدام به کویت که برخی گفتند به صدام باید کمک کنیم اما رهبر انقلاب در این فتنه دخالت نکردند.
در نتیجه نباید فرصت سوء استفاده برای رسیدن به اهداف این دو گروه را فراهم کنیم. این حکمت از جمله حکمتهایی است که از وسط مطلب بیان شده و سید رضی فقط این جمله را بیان کرده است.
این حکمت سفارشات امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر است که در اصل 15 الی 16 سفارش است و کلام حضرت بیشتر از مطلب بیان شده در حکمت دوم است، بنا به دلایلی که برای ما مشخص نیست سید رضی این موارد را از هم جدا کرده است.
برخی از موارد انسان را در بین مردم، خلق و خدا خوار و کوچک میکند، «ازری به نفسه» یعنی کسی خود را در مقابل دیگران خوار و کوچک کرده است، «مَنِ اسْتَشْعَرَ» یعنی کسی که خو گرفته است و به نوعی آن چیز به عنوان لباس زیرینش شده است، طمع به حالتی میگویند که فرد به دنبال دیگران میدود، حرص به این معناست که فرد به دنبال خواستههای خود میدود. حرص خوب و بد دارد به طور مثال کسی که حرص علم دارد، اما طمع در هر صورت خوب نیست چراکه به گفته امیرالمومنین(ع) بندگی همیشگی است.
در این حکمت حضرت علی(ع) مواردی را که موجب خوار شدن فرد میشود میشمارد اول اینکه کسی که طمع را لباس(شعار) خود قرار دهد، دوم اینکه کسی که سفره دلش را پیش همه باز میکند، مگر پیش اهل آن، حتی نزد اهل راز هم نباید هر آنچه هست را بگوید بلکه بعضی از موارد را فقط بین خود و خدا باید نگه دارد.
در دین مسیحیت افراد نزد کشیش میروند و با اعتراف و بیان رازها و گناهها خود را تخلیه میکنند که این سخن بر خلاف فرموده حضرت امیر(ع) است، در ادامه حکمت نیز میفرماید کسی که زبانش را بر خود حاکم کند خوار است. زبان یا پیرو عقل است یا عقل پیرو زبان است. همه ما به این مسئله مبتلا هستیم.
معمولا انسانهایی که زیاد صحبت میکنند. اشتباه بیشتری هم دارند، کسی که کمتر حرف میزند نیز کمتر اشتباه میکند، سکوتی که نتیجه تفکر باشد و به اصطلاح از پری ساکت باشد خوب است.
پیامبر(ص) امام علی(ع) را تربیت میکند و امام علی(ع) اولیای خدا را تربیت میکند، حضرت رسول(ص) فرصت آنچنانی برای تربیت اولیای خدا نداشتهاند و البته زمینه هم خیلی فراهم نبوده است لذا تربیت اولیای خدا به عهده امام علی(ع) قرار میگیرد که در کلام ایشان که بعد از رحلت پیامبر(ص) است بیان میشود.
انتهای پیام