شیخ مرتضى انصارى معروف به «شیخ اعظم» یکی از بزرگان علمای اسلام و شیعه، روز عید غدیر خم سال ۱۲۱۴ هجرى قمرى، برابر با بیست و سوم اردیبهشت ماه سال ۱۱۷۹ هجری شمسی در شهر دزفول و در خاندان فضل و ادب به دنیا آمد.
مرتضی، بزرگترین فرزند شیخ محمد امین انصارى بود. نسب خاندان انصارى به جابر بن عبد الله انصارى، صحابى معروف پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) مىرسد. مادرش زنى متعبد و پارسا بود. او در شب ولادت شیخ در خواب دید که امام صادق علیهالسلام قرآنى به او هدیه کرد و در تعبیر خواب او گفتند خداوند فرزند سرشناسى به تو خواهد داد.
از مادر شیخ مرتضی انصاری نقل شده که در ایام شیرخوارگی، همواره بعد از وضو گرفتن به او شیر مىداد و هیچگاه بی وضو، فرزندش را شیر نداد. شیخ اعظم انصاری سالها بر کرسی تدریس تکیه زد و شاگردان محقق و مجتهد بسیاری در مکتبش پرورش یافتند ومنشأ خیرات فراوان شدند.
همه فقها و مراجع بعد از ایشان، بیواسطه یا با واسطه، خوشهچین محضر پرفیضش هستند ومکتب شیخ انصاری هنوز مکتب غالب فقهی واصولی است. دو کتاب گرانسنگ وی، «مکاسب» و «رسائل»، سالهاست که محور تدریس در حوزههای علمیه است.
سالهای متمادی مرجعیت و رهبری جهان تشیع به دست با کفایت شیخ مرتضی انصاری دزفولی با درایت و کیاست خاص وی اداره شد.
بیتردید با توجه به نیاز نسل امروز به ارائه الگوهای مناسب، عنایت به سیره اخلاقی، علی و سیاسی شیخ اعظم، میتواند راهگشای زندگی جوانان، طلاب و دانشجویان عزیز باشد.
جامعیت شیخ در علم، اخلاق و سیاست از وی شخصیتی بی بدیل و افسانهای ساخته و دلها را مشتاق حكایات شنیدنی زندگی وی كرده است.
عباراتی چون «شیخ اعظم» و«خاتم المجتهدین» در كلمات بزرگان علم و دین بیانكنندهی برُد تأثیرگذاری سیره علمی و اخلاقی ایشان در میان فرزانگان است. باگذشت حدود ١65 سال از درگذشت شیخ، حكایات زندگی و كلمات حیاتبخش این قهرمان در جهاد بانفس، هنوز شنیدنی و خواندنی است.
تا آنجایی که ذهن و تحقیقات نگارنده یاری می کند اگرچه عنوان و لقب «خاتم الفقهاء والمجتهدین» در میان علمای بعد شیخ جزء تعابیر مشهور در باره وی بوده است ولی در نوشتجات مکتوب مستند علما، این عنوان اولین بار در کلام شاگرد برجستهاش میرزا حسین نوری (رحمه الله) در خاتمه مستدرک دیده شده است:
« ... فمنها: ما أخبرني به إجازة خاتم الفقهاء والمجتهدين، وأكمل الربانين من العلماء الراسخين، المنجلي من أنوار درر أفكاره مدلهمات غياهب الظلم من ليالي الجهالة، والمستضيء من ضیاء شموس أنظاره خفايا زوايا طرق الرشد والدلالة، المنتهى إليه رئاسة الإمامية في العلم والورع والتقی الشيخ مرتضی بن المرحوم السعيدالمولى محمدأمين الأنصاري ...» (خاتمه مستدرک الوسائل ، الجزء الثاني ، ص 43).
اذهان سطحی و ناآشنا با زندگانی شیخ انصاری، ممکن است شیخ را مردی زاهد و عالم و فارغ بال از مسائل سیاسی بپندارند و این چنین بیاندیشند که وی نسبت به سرنوشت مسلمین بی تفاوت بوده است؛ اما شاگرد برجسته او میرزای شیرازی، او را سیاست مداری کم نظیر معرفی میکند که علم و زهد را را آن همراه کرده است و دیگران نیز میرزای شیرازی را وارث شیخ در سیاست معرفی کردهاند.
امتناع از قبول موقوفه اوده که مشتی در دهان انگلیسیها بود و بیاعتمادی به شاه و دربار قاجاری و درخواست از دولت عثمانی برای عدم سربازگیری از شهر نجف و ...، از جمله رفتارهای سیاسی شیخ بوده است.
برای بررسی بیشتر در سیره سیاسی شیخ انصاری میتوان به کتاب« تراز سیاست» نوشته استاد علی ابو الحسنی مراجعه کرد.
ضیاء الدین سبط الشیخ که از اسباط شیخ انصاری است حکایت جالبی را از شیخ و دامادش نقل میکند: شیخ انصاری در اواخر عمر که چشمانش ضعیف شده بود، کتب مورد لزوم در تدریس وی را شیخ محمد حسن «دامادش» برایش میخواند. وقتی به اجماع منقولی از صاحب ریاض برخورند که در مسأله مورد بحث در کتاب ریاض آن را نیافتند، شیخ جستجو و فحص بیشتر در اطراف مسأله را به بعد از ادای نماز مغرب و عشا موکول نمود و برای اقامه جماعت به مسجد تشریف بردند.
شیخ محمد حسن بعد از انجام فریضه به شیخ عرض کرد: «باید در فلان مبحث باشد که مورد تأیید شیخ قرار گرفت.» شیخ پس از اندک تأمل پرسید: «چه زمانی این مسأله به فکرت رسید؟»
دامادش گفت: «هنگام نماز!» شیخ با ناراحتی گفت: «مگر در نماز غیر از یاد خدا به فکر کار دیگر نیز هستی؟».
این جریان که در حدود ۲۵ سالگی شیخ محمد حسن رخ داده، درجه هوش و دقت علمی او و نیز اندازه تقدس شیخ را به خوبی نشان میدهد. (زندگینامه استاد الفقهاء شیخ انصاری، ص١٩٣ – ١٩٤).
کلام آیت الله شیخ محمد رضا طبسی حائری درباره شیخ انصاری: از استادم سید [ابوالحسن] اصفهانی شنیدم که میفرمود: یکی از دو چشم مرحوم شیخ انصاری از دست رفته و چشم دومش هم ضعیف بود. ایشان با یک چهارم چشم کارهای خود را از نوشتن و غیر آن انجام میداد و با این وصف آن همه مطالب عالی از قلم مبارکش صادر شد. خدای رحمتش کند که نفس شریف خود را در تهذیب مسائل اصولی خاصه ادله عقلیه بسیار خسته کرد». (فقیه خراسان ، ص 166).
آیت الله سید علی شفیعی (حفظه الله) در نوشتاری درباره شیخ نکته قابل توجهی را در باره احتیاط شیخ در نقل کلام دیگران آورده است که قابل توجه برای خاص و عام است: « ... در سراسر کتب شیخ به خصوص دو یادگار جاودانه وی، معنویت تقوی و احتیاط به چشم میخورد و آثار اعراض از دنیا و زخارف آن مشهود است. به عقیده حقیر این خود یکی از دو عامل بزرگ (علم و عمل) اشتهار و عظمت آثار شیخ اعظم است که مدام در خلال مباحث و مقاصد کتاب، درس تعبد و تواضع و علم صحیح و عمل خالص میدهد، و اجازه نمیدهد که محقق و مطالع و مدرس و متدرس در خلال درس و تدریس از خداوند غافل شود و با خوض در مطالب علمی و تحقیقی خدای را فراموش نماید بلکه هر چه زودتر طالب علم باید از حجاب علم بگذرد و این پرده را کنار زند و به ماوراء حجاب برسد و راه خدای را بپوید و آن وجود مطلق را بجوید.
شیخ اعظم چنان جانب احتیاط و تقوی را مراعات نموده و چنان عمل را در کنار علم و لازم و ملزوم آن دانسته است که در بسیاری از موارد نام بسیاری از کتب را آورده و مطلب منقول از آن را با واسطه نقل میکند و با الفاظی از قبیل ، (من، عَن المحكي المنقول و ...) همراه آورده که این ایهام مطرح میشود که آیا شیخ اعظم این کتابها را اصلاً نداشته و خود ندیده که مطالب آنها را بالواسطه نقل فرموده است؟ اما بگفته بعض از فضلا و اهل بحث، شیخ این کتب و یا اغلب آنها را در کنار خود داشته است؛ ولی چون آن وجود وجود عزیز و عظیم دارای یک چشم بوده است، مطالبی را که از کتب دیگر میخواسته دیگری برایش قرائت مینموده و شیخ استماع و یا استکتاب میفرموده است و با اینکه عرفاً این وضع و روال در حکم مطالعه مستقیم محسوب میشود معذلک شیخ بزرگوار رعایت این نکته را هم فرموده و واسطه قرائت را مورد اشاره قرار داده است.
این است تقوی و فضیلت، این است اخلاق فاضله، این است احتیاط و ورع و این است علم و عمل و اگر سوای این بود تعجب داشت و در اینکه این آثار کالشمس في رائعة النهار و در طلیعه کتب درسی و بر تارک فقه واصول و اجتهاد میدرخشد شگفتی نیست.(نگرشی بر روش فقهی و اصولی شیخ انصاری؛ آیت الله سید علی شفیعی؛ چاپ کنگره شیخ انصاری؛ سال ۱۳۷۳؛ ص ۱۸ – ۱۹).
نگارنده وقتی پیشرفت علم در قالب نرم افزارهای پژوهشی و اینترنتی را ملاحظه میکنم بیش از هر چیز به یاد فقهای سخت کوشی چون شیخ انصاری میافتم و جای آنها را در زمان فعلی خالی میبینم که با وجود بیماری و عدم دسترسی به این ابزار موفق به تولید محصولات بسیار شگفت انگیزی چون کتاب «مکاسب» و کتاب «رسایل» و سایر کتب ارزشمند فقهی و اصولی به عالم علم و تحقیق شدهاند بهگونهای که هنوز طراوت و تازگی خود را دارند و هیچ فقیهی بی نیاز از آنها نیست.
بی تردید این ابزارهای جدید مسئولیت دانشمندان را در بهره گیری مناسب از علوم و تجزیه و تحلیل دقیق آنها بیشتر میکند و می بایست قدر این نعمات الهی را دانست.
يکي از شاگردان شيخ انصاری نقل کرده است که وقتي مرحوم استاد، آيت الله الباری، شيخ مرتضي انصاری مريض شد، به همان مرضی که از او مرحوم شدند؛ ايشان را بردند در يکی از باغ های سهله به جهت تغيير آب و هوا و من در مسجد کوفه بودم، ديدم، همين سرکار ميرزای رشتی که آن وقت، او را ميرزا حبيب الله میگفتند، در سن شباب بود و بسيار جميل و با وجاهت بود. با آقا حسن طهرانی و حاجی ميرزا ابوالقاسم، صاحب تقريرات وارد مسجد شدند و هر يک، دو رکعت نما تحيت مسجد خواندند و بيرون رفتند.
من نفهميدم [که] به عیادت شيخ میروند. من هم همراه آنها رفتم تا رسيديم درب باغی که مرحوم شيخ آنجا بودند. حضرات ايستادند. ملا رحمت الله که مواظب خدمات شيخ بود، رفت استيذان نمايد. مرحوم شيخ در اول باغ، زير درخت انجيری، رختخواب ايشان را انداخته، مراجعت نمود و با اذن دخول. من چون اوايل تحصيلم بود ودر عداد آنها شمرده نمیشدم، خود را مشمول اذن ندانسته، درب باغ ايستادم. چون درب باغ از آن درهايی بود که خلال چوبهای او فرجه بسيار داشت، من ديدم شيخ، نشسته در رختخواب تکيه داد، نماز جعفر طيار و زيارت عاشورا را ترک نمیکردند... شيخ توجهي به جانب درب باغ فرمودند. ديدند من آنجا ايستادهام . به ملا رحمت الله فرمودند: «کسی درب باغ ايستاده، بگو داخل شود». من هم داخل شدم.
من ملاحظه کردم، ديدم لحاف شيخ، چيت کرباس بروجرد است. يک وصله دارد و تشک او هم کرباس است و يک وصله هم او دارد و متکای شيخ هم کرباس چيت بروجردی بود و حشو او ليف خرما بود.
خلاصه شيخ به حضرات فرمودند: «اشکال صلاة حول کعبه را دفع نموديد؟ و محل درس شيخ، آن وقت اين مسأله بود. حضرات جواب میگفتند. من ديدم با اينکه اعرف تلامذه به فهم و فضل، شيخ حسن طهراني بود. عمده نظر شيخ به حاجی ميرزا حبيب الله است. بعد به آنها فرمودند: «اين طريق تحصيل نيست وصيت میکنم شما را که: اولاً: يک آشنايی با خدا پيدا کنيد؛ ثانياً: درست تحصيل نماييد و کار کنيد؛ ثالثاً: به قبور علما که رسيديد، فاتحه نخوانده نگذريد فاتحه به جهت آنها بخوانيد و از ارواح آنها استمداد کنيد[زيرا] به جهت توفيق و حصول علم خيلی نافع است. (منبر الوسیله میرزا ابوالقاسم دهکردی، ج١، ص ٥٢٨ - ٥٢٩؛ آفتاب علم، ص ٨٨ – ٩٠).
وقتی میرزا ابوالقاسم کلانتر که از شاگردان برجسته و مقرر درس شیخ انصاری بود بنا به درخواست شیخ برای انجام امورات شرعی مردمِ تهران، قصد عزیمت به آن دیار را داشت؛ قبل از رفتن به نزد شیخ رفت و شیخ به عنوان موعظه و نصیحت به ایشان چند سفارش کرد و فرمود:
«معمولاً علما به سه کار مشغول میشوند:
1. نماز جماعت [که] اگر می توانی این کار با قصد قربت انجام بده وگرنه انجام نده؛
2. قضاوت در میان مردم که اگر نمیتوانی به خاطر خدا و «قربة الی الله» آن را انجام دهی، از انجام آن پرهیز کن؛
3. تدریس و تصنیف، که چه قصد قربت داشته باشی و چه نداشته باشی، آن را انجام بده و آن را ترک مکن.»
وقتی میرزا ابوالقاسم کلانتر به تهران آمد، به این سفارش شیخ عمل کرد و مشغول درس بحث گردید.
این فقیه عالیقدر سرانجام در هفدهم جمادی الثانی ۱۲۸۱ قمری برابر با ۲۶ آبانماه سال ۱۲۴۳ هجری شمسی به سوی حق شتافت و در نجف اشرف، در باب القبلة صحن امیرالمومنین علیه السلام به خاک سپرده شد و دربان همیشگی حرم مولایش شد. وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا.
امام هادی علیه السلام در حدیث شریفی نقش مهم دانشمندان و علما در زمان غیبت قائم آل محمد(عج) را به خوبی برشمردهاند که بی تردید شیخ اعظم انصاری از برترین مصادیق آنان است: «اگر بعد از غیبت قائم ما علیه السلام، نبود وجود علمایى که به سوى او مىخوانند و به وجود او رهنمون مىشوند و با حجتهاى الهى از دین او دفاع مىکنند و بندگان ناتوان خدا را از دامهاى ابلیس و پیروان او مىرهانند و از دامهای ناصبیها نجات بخشند، کسی در دین خدا پا برجا نمیماند و همه مرتد میشدند، ولی آنان رهبری دلهای شیعیان ضعیف را با قدرت در دست میگیرند و حفظ میکنند، چنان که ناخدای کشتی، سکان و فرمان کشتی را نگاه میدارد؛ آنان نزد خدا والاترین انسان ها هستند» (احتجاج2 / 502 ، بحارالانوار 6/52 ).
انتهای پیام