وی افزود: کسانی، چون خیام، که تفکری عقلگرا داشتند و نمیتوانستند نقش محوری عقل را نادیده بگیرند، خانهنشین بودند، چراکه بازار فلسفه در آن عصر رونقی نداشت، شاعران بزرگی مانند سنایی و خاقانی، بهشدت با باورهای فلسفی و فلاسفه سر ستیز داشتند، چنانکه خاقانی میگوید:
«نقد هر فلسفی کم از فلسفی است / فنس در کیسه عمل منهید
قفل اسطورهی ارسطو را / بر در احسن الملل منهید»
عضو هیئت علمی دانشگاه قم تصریح کرد: بنابراین، اگر خیام دربارهی جبر سخن گفته، منظور او جبر کلی است نه جبری که اشاعره بدان باور داشتند، این جبر، انسان را محکوم به انتخابهایی میداند که خدا برای او رقم زده است. به بیان دیگر، مختارِ مجبور یا مجبورِ مختار، انسان در انتخابهایش آزاد است اما این آزادی در چارچوب اراده الهی تعریف شده است، نه آنکه کاملاً محکومِ سرنوشت باشد.
وی با اشاره به مضامین فناپذیری و گذر عمر که در اشعار خیام دیده میشود و ارتباط آن با برخی آیات قرآن کریم بیان کرد: خیام، فیلسوفی حکیم است که با نگاهی حکیمانه جهان را مینگرد، او بر کوتاهی و گذر عمر تأکید دارد و بهجای غصه خوردن بر گذشته یا اندوه آیندهای که هنوز نرسیده، توصیه میکند که «ابنالوقت» باشیم، یعنی قدر لحظه حال را بدانیم و از آن بیشترین بهره را ببریم.
یوسفی اظهار کرد: خیام، شاعر نبوده یا اگر بوده، نخواسته که شاعر باشد، او تنها برخی از حکمتهای خود را در قالب رباعیات بیان کرده است، رباعی یکی از کوتاهترین قالبهای شعری است که در آن، سه مصراع نخست مقدمهای برای بیان پیام اصلی در مصراع چهارم محسوب میشوند. چنانکه صاحب تبریزی میگوید:
«از رباعی مصرع آخر زند ناخن به دل»
وی ضمن تبیین مفهوم این بیت، تصریح کرد: خیام از این قالب شعری استفاده میکند تا به مخاطب القا کند که زندگی کوتاه است، لحظهای که خواننده آغاز به خواندن رباعی میکند، آن را به پایان میرساند و این خود حکایتی از گذر شتابان عمر است، او بهطور ضمنی هشدار میدهد که زندگی نیز به همین سرعت سپری میشود.
یوسفی ضمن بیان اندیشههای خیام گفت: برخی خیام را دارای اندیشههای الحادی دانستهاند اما بسیاری از رباعیاتی که چنین مفاهیمی را بازتاب میدهند، بهقطع از خیام نیستند، چندین شاعر با تخلص «خیام» یا «خیامی» سرودههایی دارند که ممکن است با خیام نیشابوری اشتباه گرفته شوند، مرحوم نفیسی نیز بر همین اساس، بسیاری از رباعیات را بررسی و دستهبندی کرد، گرچه خود تصریح نمود که نمیتواند با اطمینان بگوید همه این اشعار متعلق به خیاماند اما حداقل میتوان گفت که یک خط سیر فکری منسجم در میان آنها دیده میشود.
وی در پاسخ به این سوال که آیا بین دعوت به بهرهمندی از زندگی و آموزههای زهد و تقوا تناقضی وجود دارد، ابراز کرد: خیام نه زاهد بود، نه عارف و زندگی را زاهدانه نمینگریست، او باور داشت که در دنیا نعمتهایی وجود دارد که خداوند برای بهرهمندی انسان قرار داده است و نباید اندیشه خیام را با تفکرات اپیکوری یکی دانست اما روحیه او، روحیه شادیطلبی بود، با این حال، او خود کمتر شادی را در زندگی تجربه کرد، چراکه اندیشههایش، آن روزگار خریداری نداشت و او خانهنشین بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم، گریز از افسردگی را دلیل شادیهای زودگذر در اشعار خیام پنداشت و بیان کرد: خیام برای گریز از این افسردگی، به شادیهای زودگذر و ساختگی روی میآورد تا لحظاتی کوتاه، اندوه را از دل خود براند.
وی در پاسخ به این پرسش که خیام بهعنوان یک ریاضیدان و ستارهشناس برجسته، چه نقشی در گسترش علم در تمدن اسلامی داشته است و آیا در منابع اسلامی به علم او اشارهای شده است، بیان کرد: در پاسخ به این سوال، قصد دارم تنها به یک بعد از دانش خیام اشاره کنم؛ تنظیم تقویم جلالی، پیش از اسلام، تقویم ایران یزدگردی بود و از ۳۶۵ روز تشکیل میشد، در پایان سال، پنج یا شش روز اضافه میآمد که به آن «ایام مسترقه» میگفتند و ناچار بودند این ایام را میان ماهها پخش کنند.
محمدی ادامه داد: پس از اسلام، تقویم ایران مانند دیگر بلاد اسلامی، هجری قمری شد اما گردش ماههای قمری(گاهی ۲۹ روز و گاهی ۳۰ روز) سبب اختلاف در محاسبات تقویمی میشد و کار بزرگی که خیام انجام داد این بود که مبدأ تاریخ را هجرت پیامبر قرار داد اما بر مبنای گردش خورشید، نه ماه، بدینترتیب، سال هجری شمسی شکل گرفت و او برای رفع مشکل ایام مسترقه، شش ماه نخست سال را ۳۱ روزه و پنج ماه بعد را ۳۰ روزه تعیین کرد؛ و اسفند را ۲۹ روزه قرار داد.
وی با اشاره به یکی دیگر از ابتکارات خیام ابراز کرد: سال کبیسه نیز از ابتکارات خیام بود، که با احتساب ساعتهای اضافه هر روز، هر چهار سال یکبار اعمال میشد، خیام با تنظیم تقویم جلالی، خدمت بزرگی به ایران کرد، تقویمی که هنوز هم مبنای تاریخ ماست و از دقت بالایی برخوردار است.
یوسفی در پایان، در پاسخ به این سوال که دیدگاه خیام درباره زمان و چرخه حیات، آیا شباهتی با مفاهیم قرآنی درباره روز قیامت و سرنوشت انسان دارد، بیان کرد: نگاه خیام به زمان، حکیمانه است، او انسان را موجودی عبث و بیهوده نمیداند، بلکه بر این باور است که انسان مأموریتی دارد، به همین دلیل، در رباعیاتش، آدمی را به پرسشگری و تأمل دربارهی جایگاه خود در هستی فرا میخواند:
«در دایرهای که آمدن و رفتن ماست / آن را نه نهایت، نه بدایت پیداست»
«کسی نزند دمی در این معنی راست / که آمدن از کجا و رفتن به کجاست»
وی افزود: خیام بهشدت به جهل و غفلت بشر اعتراض میکند و از او میخواهد که رسالت خود را بشناسد و نقشی را که در چرخه حیات بر دوش دارد، بهدرستی ایفا کند، این دقیقاً همان تعبیری است که خداوند در قرآن فرمود: «خدا انسان را بیهوده نیافریده، بلکه او را برای عبادت و تحقق رسالتش خلق کرده است.»
گفتوگو از هانیه محمدنژاد
انتهای پیام