پس از فتح مکه در سال هشتم هجری و فروریختن هیمنه قریش، قبایل عرب از سرتاسر شبه جزیره عربستان فرصت یافتند تا وَفدی (هیئتی) را به نمایندگی به مدینه بفرستند تا از نزدیک رسول خدا و شهر تحولیافته مدینه و مردمان آن را با دین و آیین جدید ببینند. شمار این هیئتها به حدی زیاد بود که سال نهم هجری در تاریخ اسلام به «سَنَةَ الوُفود» [یا «عام الوفود»] شهرت یافته است. وفد نصارای نَجران از جنوب عربستان یکی از آن وفدهاست که در سال نهم هجری وارد مدینه شد. مسیحیان نجران وقت نمازشان که رسید ناقوسشان را به صدا در آوردند و نماز گزاردند. برخی از صحابه رسول خدا به اعتراض گفتند: در مسجد شما ناقوس را نواختند و نماز خواندند؟! پیامبر فرمودند: رهایشان کنید و مزاحمشان نشوید. پس از فراغت از نماز از رسول خدا پرسيدند: مردم را به چه چیز دعوت مىكنى؟ فرمود: به اينكه جز اللّه معبودى نيست و من رسول خدايم و عيسى بنده خداست که خلق شده، مىخورد و مىنوشيد و سخن مىگفت. پرسيدند: پدرش كه بود؟ به رسول خدا وحى شد كه به آنان بگو: شما درباره آدم چه مىگویيد؟ آيا بندهاى مخلوق بود که مىخورد و مىنوشيد و عمل زناشويى انجام مىداد؟ پاسخ دادند: بله. فرمود: پس پدرش كه بود؟ آنان مبهوت و ساکت شدند و خداوند اين آيه را نازل کرد: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» آنان دوباره خواهان محاجّه با رسول خدا شدند که آیه نازل شد «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ... فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»؛ از اینرو، رسول خدا به آنان مباهله را پیشنهاد داد که اگر من دروغگویم لعنت خدا بر من فرود آید. آنان پیشنهاد پیامبر(ص) را منصفانه دیدند و برای مباهله قرار گذاشتند.
صبح روز بعد، نصارا وقتی نزد رسول خدا آمدند و فهمیدند که ایشان فقط با پسر عمو، داماد و وصیاش علی بن ابیطالب(ع)، دخترش فاطمه(س)، و حسن و حسین(ع) فرزندان فاطمه(س) برای مباهله حاضر شده است، از رسول خدا خواستند که آنان را از مباهله معاف کند و... آنان به ديار خود بازگشتند (تفسير قمی، ج1، ص104).
آیه 61 سوره «عمران» به «آیه مباهله» معروف است که در واحد موضوعی یا رکوعِ ششم (از آیه 55 تا 63) آن سوره قرار دارد.
1) مُمتَرین
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (عمران، 60)؛ همه مترجمان و اغلب قریب به اتفاق مفسران ارجمند، «ممترین» را که از ریشه «مَرِیَ» است به معنای شککنندگان، دودلان، تردیدکنندگان دانستهاند؛ اما معدود مفسرانی مانند راغب اصفهانی (د503ق) توجه داده است که «مِریَة» به معنای تردید و اخص از شک است، و وقتی این ریشه به باب افتعال و تفاعل میرود به معنای محاجه و مجادله کردن در کاری است که درباره آن تردید وجود دارد؛ از اینرو، خداوند در این آیه از پیامبر میخواهد که با نصارای نجران و همفکران آنان که بنده خدا بودن عیسی(ع) و شباهت خلقت او را با آدمِ ابوالبشر از حیث نداشتن پدر نمیپذیرند و خواهان ارائه استدلالهای ناپخته دیگری هستند، مجادله و بگومگو مکن، چراکه حقیقت مسئله که سخنی حق و ثابت است را به تو گفتیم؛ پس مانند آنان در پی مجادله که هیچ اثر و نتیجهای ندارد، مباش. آیه بعدی (آیه 61) به روشنی مفسر آیه 60 و تأییدی است بر معنایی که ارائه شد: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ ... ثُمَّ نَبْتَهِلْ... .»
2) ابتهال
ریشه «بهل» - که در قرآن یکبار و آنهم در شکل «نبتهل» بهکار رفته و از آن مصدر «مباهله» ساخته شده است – در اصل به معنای رها کردن و هر قید و بندی را برداشتن است (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1/348). «ناقَةٌ باهِلٌ» به شتری گویند که بدون پستانبند یا بیمهار یا بینشان رها شده تا بچهاش هرگاه خواست از پستان او شیر بنوشد و هر جا خواست چِرا کند. از اینرو، بر خلاف دیدگاه اغلب مفسران که «مباهله» را به معنای «ملاعنه» (= یکدیگر را لعن کردن) گرفتهاند؛ مباهله «دعا و نیایش خالصانه به درگاه خداوند» است، دعایی که از هرگونه قید و بندی که مانع استجابت آن میشود، به دور است؛ یا چون در دعا و نیایش خالصانه، انسان خود را از غیر خدا رها میکند و همه توجه او به خداست، به آن ابتهال گویند.
از آنجا که همه گمان میکنند در مباهله قرار بوده است، پیامبر اکرم(ص) مسیحیان نجران را لعن کنند و آنان پیامبر اکرم و اهل بیت او را، مباهله با ملاعنه یکی پنداشته شده است؛ در حالی که علامه طباطبائی، این دیدگاه را نادرست مىداند، بلکه قرار بر این بوده است که هریک از دو گروه، اینگونه دعا کنند که اگر ما در ادعای خود کاذبیم، خداوند لعنتش را بر فرزندان و زنان و نفس خودمان قرار دهد؛ زیرا وقتى كسى زن و بچه خود را لعن كند، طرف مقابلش مىفهمد كه او به راستی دعوت و ادعای خویش ايمان كامل دارد؛ چراکه هر انسانى حاضر است با گذشتن از جان خود، خانوادهاش را از خطر حفظ كند، اما حاضر نيست براى حفظ خود، آنان را به خطر بيندازد؛ از همین روست كه در آيه شريفه، فرزندان را اول و زنان را دوم و خويشتن را در مرحله سوم ذكر كرده، چون محبت انسان نسبت به فرزندان شديدتر و با دوامتر است؛ و از آنجا که نسل انسان از طریق فرزندان ادامه مییابد، و مباهله میبایست به برچیدهشدن نسلِ دروغگویان منجر شود، ابتدا «ابناء» مطرح شد تا به حصول نتیجه نزدیکتر باشد (المیزان فی تفسیر القرآن، 3/223-227).
بر پایه آیه مباهله و سیاق آن، خداوند حقیقت مسئله خلقت عیسی(ع) را در اختیار پیامبر اکرم قرار داد و ایشان آن را به نصارای نجران اعلام و تفهیم کرد. حال با توجه به فراز نخست آیه مباهله: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»، اگر مسیحیان بخواهند در برابر این علم و آگاهی، دوباره با تو محاجه کنند و در صدد باورندن عقاید باطلشان به تو باشند و بخواهند وقت گرانبهای تو و مسلمانان را با مباحث بیهودهای که ظاهری علمی دارند، ولی در واقع «غیر علم» (شِبه علم) و خلاف عقل و منطق سلیم است بگیرند، تو با آنان به هیچوجه محاجه و مجادله نکن و اگر برای مجادله با تو پافشاری میکنند [مجادلهگری اهل نجران آنقدر شدت و حدت داشته که پیامبر آرزو کرده است: «ای کاش بین من و آنان حجابی میبود تا با این وضعیت همدیگر را نمیدیدیم» (طبری، جامع البیان، 6/475] به آنان مباهله را پیشنهاد کن. چنانکه در آیه 20 آلعمران: «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ » و سوره حج نیز همین آموزه تأکید شده است: «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ. وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ. اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ».(حجّ، 67-69)
در واحد موضوعی هفتم سوره آلعمران، آیات 64 تا 71 که به دنبال آیه مباهله و سیاق آن قرار دارند، خداوند از خاتم پیامبران و مسلمانان میخواهد صحنه مجادله و محاجه را که مسیحیان به تبعیت از یهودیان ایجاد کرده بودند، به فضایی صمیمی و همدلانه بر محور مشترکات میان همه پیروان ادیان الهی تغییر دهند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آلعمران، 64).
بنابراین، سوگمندانه و دردمندانه باید پرسید چرا با وجود این همه اشتراکات فراوان میان مسلمانان، هنوز برخی، آن مشترکات را نمیبینند و بر طبل اختلاف و تفرقه میکوبند و از مجادله بر سر مسائلی که حقیقت آن روشن است، دست برنمیدارند، و بهجای یافتن پاسخ اسلام و قرآن برای حل مسائل و مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی و ایجاد جامعهای سالم، کمالیافته و سعادتمند، تمام وقت خود را در قالب مباحث بهظاهر علمی (و بهحقیقت شیطانی) برای تحقیر و تمسخر برادران و خواهران مسلمانی که با او هممذهب نیستند، به کار میبرند و از رشد و ارتقای علمی و اخلاقی خود و خانواده خویش و حل مشکلات جامعه غافل ماندهاند و در زمین دشمن بازی میکنند؟! توصیه قرآن به مباهله میتواند فضای فرهنگی جامعه اسلامی را از دست این مجادلهگران و مخاصمهجویانی که هر روز با شبههها و هجمههای پیدرپی موجبات تضعیف و عقبماندگی جهان اسلام را فراهم میآورند، رهایی بخشد. قرار بر این بوده است که همگی به حبلالله المتین چنگ بزنیم و از تفرقهافکنی و جدایی بپرهیزیم، زیرا در غیر این صورت، مسلمانِ تراز قرآن نخواهیم بود و عذاب عظیم خداوند ما را در بر خواهد گرفت: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اتَّقوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلا تَموتُنَّ إِلّا وَأَنتُم مُسلِمون. وَاعْتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا ... وَلا تَكونوا كَالَّذينَ تَفَرَّقوا وَاخْتَلَفوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ؛ وَأُولئِكَ لَهُم عَذابٌ عَظيم» (آلعمران، 102-105).
محسن رجبی قدسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
انتهای پیام