وی ادامه داد: عزت مندی نوعی احساس و ادراک و کاربرد تواناییها در مسیر درست برای آن است که هم خود را شکوفا کنیم و هم دیگران را شکوفا کنیم. آنان که به فهم استعدادهای خود میرسند و آنها را در مسیر درست به کار میگیرند، عزت مندند. با بهره گیری از این ظرفیت ها و تواناییها هم خویشتن را معماری میکنند و هم در معماری جامعه و ساختن شخصیت دیگران، نقش درست خودشان را ایفا میکنند.
سنگری تصریح کرد: اگر کسی تواناییهای خود را در مسیر شکوفایی و رشد به کار نگیرد، دچار خصوصیتی به اسم «نکرا» یا «شیطنت» میشود که درباره آن صحبت کردهایم. به این معنا است که شخص استعدادهای خود را نه در مسیر سازندگی، بلکه در مسیر فریب، تخریب و شیطنت به کار میبرد، یعنی سر در فرمان شیطان درآورد و به تعبیر حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا «استخوذ علیهم الشیطان» شیطان را بر شانههای خود بنشاند و هدایت او به دست شیطان سپرده شود. این همان عزت مذموم است. چنین فردی ممکن است نوعی موقعیت اجتماعی، حتی نوعی کاریزما در جامعه جذب کند، اما همهاش در جهت منفی یا تخریب باشد و روزی دریابد که چه قدر به خود ستم کرده است؛ همان بلایی که بر سر فرعون آمد که در لحظات آخر گفت من به خدای موسی و هارون ایمان آوردم و آن زمان دیر شده بود.
این محقق عاشورایی گفت: پنجمین مؤلفه عزت نفس، قدم صدق یا صادقانه زیستن است. خداوند در آیه دوم سوره یونس با این موضوع اشاره کرده است: «أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ» قدم صدق چند معنا دارد؛ هم به معنی پیشتازی و تقدم در صداقت و هم به معنای پیشتازی و شتاب در امور راست است. یکی از خصوصیات یاران حضرت اباعبدالله(ع) این است که کار خیری را که در آن شتاب نمیکنند، محاسبه نمیکنند. حضرت فرمودند: «لاتحتسبوا بمعروف لم تعجلوه» کار خیری که با شتاب انجام ندهی به حساب نیاور.
مؤلف کتاب «آینهداران آفتاب» افرود: ما در پایان زیارت عاشورا چنین دعا میکنیم: «و ثبت لي قدم صدق عندک مع الحسين و اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليهالسّلام » طلب میکنیم که قدم صدق داشته باشیم. قدم صدق یعنی زیست صادقانه. زیست صادقانه که از مؤلفههای عزت نفس است در چند جلوه خود را نشان میدهد. جلوه نخست آن، یگانگی جهان بیرون و درون انسان است؛ هر گاه هماهنگی و یگانگی بین درون و بیرون ما وجود داشته باشد، ما عزت نفس داریم. اگر بین بین بود و نمود ما تفاوت وجود داشته باشد؛ یعنی آنی که مینماییم نیستیم، در این صورت عزت نفس نداریم. ما گاهی آنچه مینماییم نیستیم. کم نیستند افرادی که وقتی با آنها مواجه میشویم در سخن یک گونه و در سلوک متفاوت هستند. روایت عجیبی داریم که میفرماید اگر خواستید بدانید بود و نمود یک فرد چه تفاوتی با هم دارند، چند کار انجام دهید؛ یکی این است که با او سفر بروید؛ سفر ترجمان درون آدم است.
وی توضیح داد: صادقانه زیستن یعنی میان احساسات درونی و کنشهای بیرونی، شکاف و دوگانگی وجود نداشته باشد. این نشان عزت نفس است. قرآن کریم وجود دوگانگی بین درون و بیرون انسان را بزرگترین آفت و زشتترین ویژگی مطرح میکند: «كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (صف، 3) خشم خدا وقتی است که انسان چیزی بگوید که در متن زندگی با آن فاصله داشته باشد. پس انسانهایی که عزت نفس دارند، صادقانه زندگی میکنند و اگر کسی به بهترین مرحله این نوع رفتار رسید، «صدیق» میشود. حضرت زهرا(س) را «صدّیقه» مینامند؛ یعنی تطبیق دقیق کنش و سخن است. انسان صدّیق هر چه میگوید، پیش تر به آن عمل کرده است. در روایات داریم اگر کسی چیزی بگوید که خود آن را انجام نداده است، هرگز سخنش در دیگران تأثیر نمیگذارد.
مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه گفت: مؤلفه ششم عزتمندی، زیست هدفمندانه است؛ یعنی فرد اولا میداند از کجا آمده، در کجاست و قرار است به کجا برود؛ بنابراین هم راه شناس است، هم مقصد شناس و هم گذشته شناس است. حضرت امیرمؤمنان فرمودند: «رحم الله امرء علم من أین و فی أین، الی أین» خداوند رحمت کند کسی را که بداند در کجا بوده(حافظه تاریخی خود را از دست ندهد)، امروز کجاست و قرار است به کجا برود. خداوند در قرآن میفرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا»(مؤمنون، 115) آیا فکر میکنید شما را بیهوده آفریدیم؟ قرار است بیهوده زمان خودتان را تباه کنید؟ این مرام انسانهای عزت مند نیست. اینکه «ببینیم چه میشود» روش زیست مؤمنانه نیست. مؤمن در هر شرایطی برنامه دارد، میداند از کیست و به کجا میرود. راه شناس است و در راه قدم میگذارد. پس کسی که عزت نفس دارد، هدفمندانه زیست میکند.
سنگری در ادامه گفت: نشان انسان هدفمند این است که از شب قبل برنامه روز بعد خود را میداند و خود را به امواج حادثهها نمیسپارد. این توصیه امام صادق(ع) است که دوستداران ما در شب برنامه ریزی و روز آن را اجرا میکنند. پس از شب، برنامه خود را معلوم کنید. ما باید برای لحظهها و موقعیتهای مختلف زندگی خود برنامه داشته باشیم. خود را مشغول حاشیه نکنید. اگر میبینید یک حاشیه، دارد یک اتفاق را از بین میبرد، سعی کنید سریع از این حاشیه فاصله بگیرید. متن را دریابید.
این استاد دانشگاه در ادامه به بیان شیوههای رفتاری عزتمندانه پرداخت و گفت: افراد عزتمند، به دیگران توجه دارند. در کربلا، حضرت عباس(ع) تا تمام افراد را سیراب نمیکردند، خود آب نمیخوردند. این از ظرافتهایی وجودی حضرت عباس(ع) است که مشک بچهها را با خود میبردند و برای بچهها آب میآوردند. ما گاهی بر سر سفره مینشینیم و شروع میکنیم به غذا خوردن و وقتی دیگران میرسند ما غذا را تمام کردهایم، این شیوه حضرت ابوالفضلی نیست.
وی افزود: افراد عزتمند، بیشتر از آنکه بگویند میشنوند. خدا یک زبان، اما دو گوش به انسان داده. بنابراین دو برابر آنچه میگویید، گوش دهید. افراد عزتمند به دیدگاه دیگران، گوش میسپارند. چنین نباشیم که نه گوشمان با دیگران باشد، نه هوشمان. گوش و هوش خود را از دیگران دریغ نکنید. این روش پیغمبر(ص) بوده است. حضرت اباعبدالله(ع) وقتی میخواهد راهی میدان شود، کودکش او را صدا میکند، حضرت بر میگردد، از اسب پیاده میشود، کودک را روی پایش مینشاند و به حرفش گوش میدهد. این خصوصیت را عبیدالله بن حر جعفی برای ما گزارش کرده است.
این محقق عاشورایی گفت: افراد عزتمند، به شیوه اصحاب از خود راضی که همیشه خود را مهم میدانند، عمل نمیکنند. اسم چنین کسانی «مبجِّل» است؛ یعنی کسی که از خود ممنون و از خود راضی است. عزت مندان چنین نیستند که خود را برتر از دیگران بدانند. حضرت اباعبدالله(ع) در تعریف ادب فرمودند: «هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ» اینکه خود را از هیچ انسانی بالاتر تصور نکنی. این ادب است. پس چه کسی مؤدب است؟ کسی که خود را از همه فروتر و پایینتر میداند. انسان مؤدب فکر میکند که از همه میتواند بیاموزد. هر کس میتواند به ما درس بدهد، حتی کودکان.
سنگری با بیان اینکه تحسین کردن از دیگر ویژگیهای افراد عزتمند است، گفت: رفتار حضرت اباعبدالله(ع) در فاصله مکه تا کربلا در زمینه تحسین کردن افراد خیلی جالب است. یک وقتی حضرت اباعبدالله(ع) در مسیر شنیدند چند نفر از بصره آمدند. حضرت وقتی شنیدند از خیمه خود بیرون آمدند و از همان دور آغوش خود را گشوده بودند و میفرمودند: «ادنو منی» نزدیک شوید تا شما را در آغوش بگیریم. آنها را تحسین میکرد. خدا حاج قاسم سلیمانی را بیامرزد که می گفت بغلتان را باز کنید. دستان خود را نبندید. یکی از اصحاب حضرت اباعبدالله(ع) سن و سال زیادی داشت، کمرش خمیده است. وقتی میخواست وراد میدان شود، کمرش را بست تا دشمن او را خمیده نبیند. حضرت او را تحسین کرد. وقتی حضرت قاسم(ع) در پاسخ امام حسین(ع) که پرسیدند مرگ را چگونه میبینی، فرمود: «احلی من العسل» امام حسین(ع) چندبار فرمود:«عمک فداک» عمویت به قربانت برود. حضرت ابالفضل(ع) وقتی میخواهد به میدان برود. حضرت اباعبدالله(ع) میفرمود: «بنفسی انت یا اخی» من به قربانت بروم. این گونه صحبت میکند.
وی گفت: خوبیهای دیگران را بگویید. اگر از کسی بدی دیدید، از خوبیها برای زدودن بدیها بهره گیری و استفاده کنید. نقاط ضعف خود را با گشاده رویی و حلم و صبوری بپذیرید. این خیلی شجاعت میخواهد. خیلیها میگویند اگر در من ضعیفی دیدید بگویید، اما منتظرند از خوبیهایشان به آنها بگویید. هر آدمی ضعفهایی دارد. انسانهایی که عزت نفس دارند، نقاط ضعف خود را با گشادهرویی و صبوری و حلم میپذیرند و به اصلاح رفتارهای خود توجه میکنند و چه قدر خوب است که گاه گاهی ما این گونه باشیم که خود را به کسانی بسپاریم و از آنها بخواهیم برای ما سخن بگویند و ما را به خودمان بنمایانند برای اینکه رفتارهای خود را اصلاح کنیم.
انتهای پیام