رسول خدا، عترت و اهل بیت(ع) خود را در ردیف قرآن قرار داده که هرگز از آن جدا نمیشوند. بدون تردید یکی از مصادیق عترت آن حضرت، امام حسین(ع) است که همه مسلمانان این مطلب را قبول دارند و کسی در آن شبهه نکرده است. حضرت از لحظه خروج از حجاز تا لحظه ورود به کربلا و حتی تا لحظه شهادت آیاتی از قرآن را تلاوت فرمود که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میکنیم.
۱. «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (سوره قصص/آیه ۲۱)
شیخ مفید متوفی ۴۱۳ قمری در کتاب الارشاد جلد ۲ صفحه ۳۵ مینویسد: امام حسین(ع) روانه مکه شد در حالیکه این آیه را تلاوت نمود. البته آیه مربوط به جریان حضرت موسی(ع) است که خداوند آن را حکایت کرده است، وقتی حضرت موسی مومن آل فرعون را انذار کرد و اشراف و روسای قومش تصمیم به کشتن او داشتند، پروردگار به آن حضرت دستور خروج از مدینه را داد و حضرت از آن سرزمین خارج شد.
بیشتر بخوانید:
۲.«وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ» (سوره قصص/آیه ۲۲)
شیخ مفید میگوید: وقتی امام حسین(ع) وارد مکه شد شب جمعه سه روز از ماه شعبان گذشته بود که این آیات را تلاوت کرد. هنگامی که حضرت وارد مکه شد، مردم نزد او رفت و آمد میکردند. (ارشاد، جلد ۲، صفحه ۳۶) هیچ بعدی ندارد که این رفت و آمدها و سخنان حضرت با مردم در برابر زمینههای قیام بوده باشد که تفصیل آن وقت دیگری را میطلبد.
۳. «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (سوره احزاب/آیه ۳۳)
هنگامی که مروان بن حکم موضوع بیعت با یزید را به امام پیشنهاد داد و آن پاسخ دندانشکن را از امام دریافت کرد، حضرت به او فرمود: تو انسان پستی هستی و ما از اهل بیت(ع) طهارت هستیم که خداوند درباره ما آیه «نَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ» را نازل کرده است. در این هنگام مروان سخنی نگفت و سرش را پایین انداخت (مقتل خوارزمی، صفحه ۲۶۹).
۴. «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» (سوره آل عمران/آیه ۱۷۸)
این آیه را حضرت در شب عاشورا تلاوت فرمود و شیخ مفید میگوید: آن شب حضرت تا صبح مشغول نماز، استغفار، دعا و تضرع بود. یاران آن حضرت نیز در این حال بودند که ضحاک بن عبدالله گزارش میکند که در آن شب، اسبسواری از طرف لشکریان عمر بن سعد عبور کرد در حالیکه امام حسین(ع) همین آیه را قرائت کرد، در این هنگام یکی از لشکریان عمر بن سعد به نام عبدالله بن سمیر تلاوت این آیه را شنید. او که مردی شوخطبع و شجاع بود، گفت: به خدای کعبه سوگند آن انسانهای پاک ما هستیم که از شما متمایز شدیم. در این هنگام بریر بن خضیر به او گفت: ای فاسق خدا تو را از پاکیزگان قرار داده؟ (ارشاد، جلد ۲، صفحه ۹۵).
درواقع امام حسین(ع) در آن لحظات سرنوشتساز بهوسیله این آیه به آنها فهماند که شما در گروه کافران هستید و خداوند به شما مهلت داده و مراقب باشید که در این چند روز دنیا، فریب نخورید، دشمن میخواست آیه را بر خودش منطبق کند که بریر آن جمله را گفت و به آنها فهماند که مقصود از آیه، جدایی میان دو سپاه است و انسانهای پاک و پاکیزه، عترت و اهل بیت(ع) رسول خدا هستند.
۵. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» (سوره احزاب/ آیه ۲۳)
امام حسین(ع) این آیه را در وسط معرکه جنگ تلاوت نمود. وقتی مسلم بن عوسجه اسدی به شهادت رسید و هنوز رمقی در بدن داشت، امام زمانش، حسین بن علی بر سر بالینش حاضر گردید و فرمود: «رحمک الله یا مسلم؛ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» واقعا امام حسین(ع) چقدر زیبا این آیات را انتخاب نموده و در لحظات حساس آنها را تلاوت کرده است.
مسلم بن عوسجه، مصداق اکمل این آیه است. در این لحظات پایانی عمر مسلم، حبیب بن مظاهر بر بالینش حاضر شد و به او گفت: شهادتت خیلی بر من سنگین است و تو را به بهشت بشارت باد. مسلم در آن لحظات با صدای ضعیفی به حبیب گفت: خداوند به تو بشارت خیر بدهد. حبیب پاسخ داد: اگر من هم دنبالهرو تو نبودم، دوست داشتم وصیتهای خود را به من بگویی (ارشاد، جلد ۳، صفحه ۱۰۳).
واقعا باید به این رشادتها و روحیات در میدان نبرد تبریک گفت و درس آموخت زیرا این قضایا برای آزادگان عالم درس است و کربلا را در دلها زنده میگرداند.
۶. «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا» (سوره کهف/آیه ۹)
از جنایات بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع)، قطع کردن رؤوس مطهر شهدا و سر مبارک آن حضرت بود. پس از آن، سرها را در تمام کوچههای کوفه به عنوان پیروزی چرخاندند. اکثر ارباب مقاتل به این جنایت اشاره کردهاند؛ از جمله شیخ مفید در ارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۱۷. وی از صحابی رسول خدا زید بن ارقم نقل کرده که میگوید: در اتاقم بودم که سر آن حضرت را بر سر نیزه مشاهده کردم که مشغول خواندن این آیه (أَمْ حَسِبْتَ) بود. موهای بدنم راست شد و صدا زدم ای فرزند رسول خدا، به خدا سرت عجیبتر و عجیبتر است.
وقتی سر آن حضرت را در کوفه چرخاندند، آن را به قصر بردند و عبیدالله بن زیاد آن را به زحر بن قیس سپرد تا نزد معاویه ببرند. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که به راستی در آن لحظه زیدبن ارقم، صحابی رسول خدا در خانهاش چکار میکرد؟ چرا روز قبل در کربلا حضور نیافت و امام را یاری نکرد؟ مگر ندای آن حضرت را نشنید که فرمود: «هَلْ مِنْ ناصر ینصرنی هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ» و دردناکتر اینکه چرا پس از آن در مجلس عبیداللهبن زیاد هنگامی که با چوب خیزران بر لب و دندان آن حضرت میزد حضور پیدا کرد؟ مگر آیه قرآن را فراموش کرده بود که «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ»(سوره هود/آیه 113) آیا نمیدانست که عبیداللهبن زیاد قاتل و ستمگر و ظالم است؟ چرا اجازه داد ظالم از عنوان او بهره ببرد؟ آیا او واقعاً جاهل به این بود که حضورش، مشروعیت بخشیدن به کار ستمگر است؟ برخی میگویند که زیدبن ارقم در آن جمع اعتراض کرد، اگر واقعاً این همه شجاعت داشت، چرا در سپاه آن حضرت حضور پیدا نکرد تا مانند سایر صحابه رسول خدا شهید شود و نامش در ردیف شهدا ثبت گردد.
انتهای پیام