وی ادامه داد: اکنون حضرت وارد مرحلهای از اقرار و اعترافی دلنشین میشوند، و با نهایت اخلاص به بیان فقر ذاتی خویش در برابر پروردگار میپردازند. میفرمایند: «بیفاقةٍ إلیک»؛ خدایا، سراسر وجود من نیاز است، نیاز به سوی تو. تمام هستی و ذرهذره اجزای من محتاج توست. در برابر رحمت، مغفرت و اسماء و صفات تو، من تهیدست و نیازمندم؛ «رَبِّ إِنِّی لِما أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»؛ پروردگارا، من به تمام خیراتی که از جانب تو بر من نازل شود، فقیرم.
صاحب تفسیر مشکاة بیان کرد: چرا انسانها از بندگی و عبادت خدا روگردان میشوند؟ زیرا احساس بینیازی میکنند. همانگونه که قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي؛ آنان که استکبار میورزند، عبادت را ترک میکنند». هر اندازه انسان فقر وجودیاش را، در اصل وجود و استمرار بقای خود، نسبت به پروردگار لمس و درک کند، عبودیتش خالصتر، عمیقتر و لذتبخشتر میشود.
انصاری گفت: اگر انسان به درک این حقیقت برسد که لحظهلحظه و ذرهذره حیاتش متصل به فیض خداوند فیاض است، آنگاه میفهمد که اگر این فیض قطع شود، هیچ چیز از او باقی نخواهد ماند. چرا که او ذاتاً فقیر و نیازمند است، و تنها خداوند «الغنی الرحیم» است. تنها اگر بارش صفات الهی بر وجود انسان ادامه یابد، بقای او تضمین خواهد شد.
وی افزود: اینجاست که انسان به حقیقت آیه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» میرسد. این فقر درونی نهتنها نقص نیست، بلکه عالیترین مرتبه از ادراک توحیدی است؛ فقر افتخاری است که علی(ع) با کمال عشق و افتخار بیان میکند: «بیفاقةٍ إلیک». یعنی خدایا، من تشنه حکمتم، گدای رحمتت، محتاج علم و قدرتت، و نیازمند عزت و جمال تو هستم.
صاحب تفسیر مشکاة بیان کرد: این فقر، فقری نیست که با مال یا سلطنت یا قدرت انسانی جبران شود. تنها فضل توست که میتواند این تهیدستی را پر کند. «لا يَجبرُ مَسكنتي إلّا فضلُك»؛ هیچ چیز نمیتواند این مسکنت، این زمینگیری، و این تهیبودن را جبران کند، مگر فزونی و بخشش تو».
انصاری در ادامه گفت: و آنگاه میفرمایند:«وَلا يَنشُ خَلَتي إلّا مِنك و جُودک». این جمله بسیار دقیق است؛ «ینش» از ریشه «نعش» به معنای از جا برخاستن و برداشته شدن است. انسانی که روزی بر دوشها به گورستان برده میشود، «نعش» نامیده میشود، چرا که از زمین برداشته شده است. حضرت میفرمایند: این تهیدستی، این خلأ وجودی، تنها با جود و احسان تو پر میشود.
وی اظهار کرد: در پایان این فراز بلند توحیدی، امیرالمؤمنین به نقطه اوج میرسند و نهایت خواسته خویش را اینگونه بیان میکنند:«فَهَب لَنا فِی هَذَا المَقامِ رِضَاک؛ خدایا، در این مقام توحیدی، ما را از خشنودی خود بهرهمند گردان».
صاحب تفسیر مشکاة بیان کرد: «هَب» از ریشه «وَهَبَ» به معنای بخشش رایگان است؛ یعنی خدایا، من هیچ چیزی ندارم که در برابر این خواستهام عوض بدهم. من فقیرم. من هیچ ندارم. بنابراین، تنها خواستهام، عطای بیچشمداشت توست.
انصاری ادامه داد: و در کنار رضا، واژهای نورانی مینشیند: «وَ غِنَاک»؛ خدایا، هم رضای تو را میخواهم و هم بینیازیای را که از سوی تو عطا میشود. اگر انسان به غنای حقیقی نرسد، نمیتواند به مقام رضا برسد؛ و اگر به رضا نرسد، غنای حقیقی نیز نصیب او نمیشود.
وی تصریح کرد: سپس چنین میفرماید:«وَ غِنا أَن مَدَّ الأَیدِی إلّا إلَیك؛ خدایا، ما را از دراز کردن دست نیاز به سوی غیر خودت بینیاز گردان». مبادا که به سوی غیر تو کرنش کنیم یا چشم امید داشته باشیم. و این جمله، پایان این خطبه نورانی و عظیم است:«إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ چرا همه این درخواستها را از تو داریم؟» پاسخ این است: چون تو بر هر کاری توانا هستی.
انتهای پیام