«بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا.
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى و سلام بىپایان خداوند به شهیدان ایران.
من امانتى بودم در این دنیا و امیدوارم من که در این دنیا که زندگى مىکنم طورى باشم که خداوند از رفتار من خوشحال بوده و مرا مورد نظر خود سازد. از وقتى که خودم را شناختم جنگ بین ایران و عراق شروع شد، خیلى دلم مىخواست به جبهه بروم و دوشادوش رزمندگان بوده و با صدام کافر مبارزه کنم ولى سن من این اجازه را نمىداد، به خودم گفتم حالا به مدرسه بروم تا بزرگ شدم به جبهه به خواست خدا بروم.
در سال ۶۴ یک بار رفتم و حدود ۴۵ روز در جبهه ماندم ولى لیاقت شهید شدن را نداشتم در سال ۶۶ در اعزام محمد رسولالله(ص) شرکت مىکنم تا در عملیات به خواست خدا شهید شوم انشاءالله.
با خودم گفتم اگر خداوند به من هزار تا جان مىداد تمام جانم را در راه خدا فدا مىکردم، از مردم شهیدپرور ایران مىخواهم امام را تنها نگذارند و همچنین از تمام مردم ایران مىخواهم که سلاح ما رزمندگان را به دست گرفته و نگذارند سلاح ما به زمین بیفتد.
از پدر و مادر عزیزم خیلى معذرت مىخواهم، چراکه من هیچ موقع به آنها کمک نکردم و خیلى معذرت مىخواهم و از آنها حلالیت مىطلبم و امیدوارم مرا ببخشند، از پدرم خواهش مىکنم وقتى که من شهید شدم براى من سیاه نپوشند و همیشه در راه من پول خرج کنند. والسلام.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار فرزند شما امین زابلى»
انتهای پیام