بر این اساس و بهمنظور بررسی بیشتر نحوه شکلگیری و پیامدهای این قیامها، خبرنگار ایکنا از اصفهان با اصغر منتظرالقائم، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان گفتوگو کرده است که در ادامه، شماره دوم این گفتوگو را میخوانیم.
مختار بن ابوعبيدة بن مسعود ثقفى در رمضان سال ۶۴ وارد كوفه شد و مردم را برای قیام به سوى خود دعوت كرد و گفت: «مهدى، محمد بن على، مرا به سوى شما فرستاده و من مورد اعتماد و وزير، برگزيده و امير او هستم و به من فرمان داده كه با بىدينان بجنگم و به خونخواهى خاندان وى و دفاع از محرومان قيام كنم.»
بیشتر بخوانید:
مختار كه هواخواه رياست بود، در تشكيلات شيعه اختلاف انداخت و به مخالفت با سليمان بن صُرد برخاست؛ ولى شيعيان همچنان از سليمان حمايت مىكردند. مختار پس از بيرونرفتن توّابين از كوفه، به تحریک اشراف هوادار امويان به زندان افتاد. پس از بازگشت توّابين، بار ديگر با وساطت عبداللّه بن عمر و قيد تعهد آزاد شد. وى از خلأ رهبران سنتى شيعه كوفه سود جست و به سازماندهى شيعيان و فراهمآوردن زمينه قيام خود پرداخت.
مختار، ابراهيم پسر مالک اشتر، چهره پرنفوذ و سلحشور شيعه شهر را به سوى خود جذب و قيام خود را با شعار «يا لثارات الحسين» آغاز كرد. در این هنگام، عبداللّه بن مطيع عَدَوى، والى زبيرى شهر فرار كرد. مختار در مسجد كوفه خطبهاى خواند و به مردم گفت: «با من بر كتاب خدا و سنت پيامبرش و خونخواهى خاندان رسولاللّه و جهاد با منحرفان و دفاع از ضعيفان بيعت كنيد.» مردم نيز با وى بيعت كردند و مختار درباره بيعت خود گفت: «مردم پس از بيعت على بن ابیطالب و خاندان وى، بيعتى هدايتافزاتر از اين نكردهاند.»
حكومت مختار در روز چهارشنبه، دوازدهم ربيعالاول سال ۶۶ آغاز شد. وى پس از سلطه بر كوفه، استاندارانى بر شمال عراق و آذربايجان گمارد.
حاكميت مختار، نفوذ قدرت شيعيان، دفاع از محرومان و موالى و ترس از خونخواهى خاندان رسولاللّه(ص)، اشراف كوفه را به وحشت انداخت. آنان از غيبت ابراهيم بن مالک سود جستند و مختار را در قصر كوفه محاصره كردند. مختار فوراً از ابراهيم كه به مقابله با عبيداللّه بن زياد رفته بود، كمک خواست و دستور داد به كوفه بازگردد. وى با كمک هواداران مختار، نيروى اشراف قبايل را سركوب و كوفه را از دست آنان خارج کرد.
مختار پس از سركوبى قيام اشراف كوفه، به خونخواهى خاندان رسول خدا(ص) پرداخت و به ياران خود دستور داد تا كسانى را كه در كشتار روز عاشورا دست داشتند، دستگير کنند و به قتل برسانند و اموال و مستمرى مقتولين را به محرومان و ايرانيانى ببخشند كه در خدمت وى بودند.
مختار سرهاى فرماندهان سپاه شام را به حجاز فرستاد كه امام على بن الحسين(ع) از ديدن آنها خوشحال شد و همراه خاندان رسولاللّه(ص) از لباس عزا خارج شدند و بنىهاشم به ستايش و دعاگويى مختار پرداختند.
اقدامات مختار سبب فرار عدهاى از اشراف كوفه نزد مُصْعَب بن زُبَير در بصره و تشکیل جبهه متحدى عليه او شد. سرانجام، ائتلاف بصره به سوى كوفه حركت كرد. مُصعب بن زُبَير همراه فراريان كوفى در دو جنگ، سپاهيان مختار را شكست داد و چون وارد شهر شد، مختار به قصر پناه برد؛ اما پس از چند روز همراه برخى از ياران مخلص خود بيرون آمد و جنگيد تا كشته شد.
در جریان قیام مختار، شش هزار نفر از یاران و همراهان او چند ماه در داخل قصر محاصره شده بودند و زنان آنها به بهانه رفتن به مسجد، به قصر آب و غذا مىرساندند. سرانجام مصعب با وعده و وعيد آنان را فریفت و بيرون كشيد و به تحریک اشراف كوفه، همه را گردن زد و روى تاريخ را سياه كرد و لكه ننگى بر دامن آلزُبير باقى گذاشت.
بهكار بردن واژه شكست براى قيام مختار چندان مناسب نيست؛ زيرا وى به يكى از اهداف اساسى خود، يعنى خونخواهى خاندان رسولاللّه(ص) دست يافت. اگرچه على بن الحسين(ع) در آغاز مختار را شماتت و تكذيب كرد، ولى پس از كشتن قاتلان امام حسين(ع) و يارانش، وى را ستايش كرد.
مختار در دوران حكومت شانزده ماهه خود چندين بار هدايايى براى محمد بن حنفيه فرستاد تا ميان بنىهاشم تقسيم كند. مختار از محمد بن حنفيه حمايت مىكرد تا جايى كه وقتى عبداللّه بن زُبير او را در بند كشيده بود، سپاهى براى رهايى محمد به مكه فرستاد.
مختار در محيطى شيعى رشد و تربيت يافت و نسبت به اهل بيت(ع) شناخت داشت و در حكومت خود به دفاع و خونخواهى آنان پرداخت. هواداران مختار او را دوستدار خاندان رسالت مىدانستند و دشمنانش او را دروغگو مىناميدند. از سوى ديگر، مختار مردى جوياى نام و قدرت بود و اين ادعا در مخالفت وى با سليمان بن صُرد تحقق مىيابد.
با بررسى حوادث حكومت كوتاهمدت مختار مىتوان علل شكست حکومت وى را چنین دانست:
۱ ـ مختار در رفتار سياسى و تصميمهاى خود گاهى به ملاحظات دينى پشت پا مىزد و در برابر دشمنانش، قول و عملش متفاوت بود.
۲ ـ برخوردهاى عوامانه و ظاهرفريبانه از او سر مىزد، بهگونهای كه چهارپايه حريربستهای را بهمثابه كرسى اميرمؤمنان، على(ع) در جلوی لشكريانش حركت مىداد. اين رفتارها سبب بيزارى و جدايى ابراهيم بن مالک، نعمان بن صُهبان، از عَبّاد شيعه بصره و رِفاعة بن شَدّاد از وى شد و حتى عدى بن حاتم طايى نسبت به مختار موضع بىتفاوت داشت. كنارهگيرى برخى بزرگان شيعه از وى، موجب تضعيف موقعيت مختار شد، بهگونهاى كه از وقتی ابراهيم بن مالک وى را يارى نرسانيد، شكستهاى مختار شروع شد.
۳ ـ خيانت و دشمنى اشراف قبايل كوفه با مختار، مثل شَبَثْ بن رِبْعى كه در كودتا عليه وى و تحریک مصعب بن زُبير در حمله به كوفه دست داشتند.
۴ ـ مختار در دوران حكومت مستعجل خود، درگير جنگ با دشمنان خود بود؛ به همين سبب از طرح برنامهای اجتماعى، اصلاحى و سازمان تشكيلاتى منظم و منسجم بازماند.
۵ ـ چنين به نظر میرسید که مختار در امور نظامى توانايى لازم را نداشت و از چهرههاى توانمند نظامى كوفه همچون ابراهيم بن مالک نتوانست بهخوبى استفاه كند.
يكى از برنامههاى اجتماعى مختار، دفاع از محرومان و ايرانيان بود و از شش هزار نفرى كه با وى در قصر كوفه متحصن بودند، ۵۳۰۰ نفرشان ايرانى بودند. ايرانيان در دوران معاويه مورد اذيت و آزار شديد قرار داشتند. برخوردهاى نارواى آلاميه و اشراف قبايل عرب، ايرانيان را به سوى مختار جذب كرد؛ زيرا وى سرلوحه برنامهاش دفاع از محرومان بود. مختار به ايرانىها مىگفت: «شما آزاده و بزرگوار هستيد»، «شما از من و من از شما هستم.»
مختار ايرانيان را چنان گرامى داشت كه اعتراض سخت اشراف كوفه را در پى داشت و آنان به يكديگر گفتند: «به خدا اين مرد آزادشدگان ما را گرامى داشت و بر مركب نشانيد و غنيمت ما را به آنان داد.» مختار در پاسخ آنها گفت: «اين ايرانيان نسبت به من از شما مطيعتر و وفادارترند و هرچه بخواهم، بىدرنگ انجام مىدهند.» مختار هيچ توجهى به اعتراض اشراف كوفه نسبت به نزدیکكردن ايرانيان به خود نداشت و براى آنان و فرزندانشان مستمرى تعيين كرد و آنان را در مجالس خود جاى مىداد.
بزرگداشت ايرانيان از سوى مختار سبب شد تا آنان با وى همراهى كنند و اموال فراوانى از عراق، رى، اصفهان و آذربايجان براى او بفرستند. روابط گرم و صميمى متقابل مختار و ايرانيان نتايجى بر جاى گذاشت كه بازتاب آن، همراهى، همدلى و گرايش ايرانيان با خاندان رسولاللّه(ص) و دشمنى سرسخت آنان با آلاميه بود. فضای ایجادشده در شكلگيرى هويت تاريخى فرهنگى ايرانيان تأثير گذاشت و آنان همواره هوادار اهل بيت(ع) بودند و حتى محافل عرفان ايرانى گرايش عميقى به خاندان رسالت داشتند.
روابط نزدیک موالى با اين خاندان، پيش از قيام مختار نیز برقرار شده بود و گروه زيادى از ايرانيان با على بن ابیطالب(ع) مرتبط بودند. علاقه و محبت متقابل خاندان رسالت و ايرانيان با يكديگر، به اشتراک مواضع آنان در مبارزه با امويان منجر شد و اذيت، آزار و كشتار هر دو از سوى آلاميه، آنان را به يكديگر نزدیک کرد، بهگونهای كه ايرانيان پس از حادثه عاشورا بهشدت متأثر شدند، آنگونه كه محققى به نام نيكلسون مىنويسد: «حادثه كربلا مايه پشيمانى و تأسف امويان شد؛ زيرا اين واقعه شيعيان را متحد كرد و براى انتقام حسين همصدا شدند و صداى آنها در همهجا و مخصوصاً نزد ايرانيان كه مىخواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعكاس يافت.»
كشتار وحشيانه ايرانيان بهوسيله مُصْعَب بن زُبير و جنايات و مظالم آلاميه و حَجاج بن يوسف، برخى شيعيان كوفه را ناگزير به مهاجرت كرد. از آن جمله، فرزندان سائب بن مالک اشعرى، يكى از همراهان مختار بودند كه از كوفه به ايران مهاجرت كردند و در قم ساكن شدند. محمد بن سائب كه يكى از شجاعان بىمانند كوفه بود، از سوى حجاج، مأمور ساماندادن به اوضاع منطقه قزوين شد؛ ولى پس از انجام موفقيتآميز وظيفه خود، حجاج به او خيانت كرد و گردنش را زد. پس از مهاجرت خاندان سائب، عموزادگان آنان، فرزندان سعد بن مالک اشعرى با اقوام و وابستگان خود، مجموعا ۷۰ سوار، حدود سال ۸۵ هجرى به قصد اصفهان حركت كردند؛ ولى در قم سكنى گزيدند و در آن شهر عزت و شوكت يافتند.
اشعريان كه به قم مهاجرت كردند، دوستدار اهل بيت(ع) بودند و موسى بن عبداللّه بن سعد اشعرى در اين شهر مذهب شيعه را اظهار كرد و از آن پس، اهل قم به پيروى وى مذهب شيعه را اختيار كردند.
از مفاخر اشعريان، زكريا بن آدم بن عبداللّه بن سعد بود كه امام رضا(ع) درباره وى فرمود: «حق سبحانه و تعالى به سبب وجود وى، بلا را از اهل قم بگردانيده؛ همچنانكه بلا را از اهل بغداد براى موسى بن جعفر(ع) دور گردانيد.» همراه اشعريان، گروههاى ديگرى از قبايل مَذحِج به قم مهاجرت كردند. به این ترتیب، مذهب تشيع پس از مهاجرت اشعريان به قم، به اين شهر راه يافت و قم به شكل نخستين كانون و پايگاه تشيع ايران درآمد و شعاع تشيع از اين شهر به شهرهاى اطراف قم، كاشان، آوه، رى، تفرش و سپس شمال ايران راه يافت.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام