این روایت شریف، خود گویای ابعاد گوناگون نقشآفرینی مسجد در جامعه اسلامیست. در صدر اسلام، مساجد، کانون فعالیتهای دینی، تبلیغی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی و قضایی بودند و مردم برای حل مشکلات خود به مسجد مراجعه میکردند؛ اما امروزه با وجود افزایش تعداد مساجد در شهرها و روستاها، متأسفانه بسیاری از این کارکردها رنگ باخته است.
در گذشته، مسجد محل طرح مشکلات، اعتراضات، شبهات، انتقادات و مسائل مردم بود و مسئولان نیز در آنجا پاسخگو بودند. با توجه به تحولات اخیر و مطالبات نسل جوان، ضرورت احیای گفتمان مسجد بیش از پیش احساس میشود.
اسلام کارکردهای مسجد را به روشنی تبیین کرده است. در دوران نبوی، بخش عمدهای از این ایدهآلها تحقق یافت و تأثیرات شگرفی بر جای نهاد. پیامبر اکرم(ص) با این سازماندهی، جامعهای قبیلهای و آکنده از عناصر جاهلیت را به یک امت منسجم ایمانی تبدیل کرد، بهگونهای که مردمان سرزمینهای دیگر مغلوب اندیشه اسلامی و نه قدرت نظامی و سپاه مسلمانان شدند. در فتوحات اسلامی، جوامع ایران، شامات، روم و مصر بیش از آنکه تحت سیطره نظامی قرار گیرند، مجذوب تفکر اسلامی شدند.
مسجد در خلق این اندیشه، نقشی محوری و پویا دارد. پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه، نخستین اقدام خود را به ساخت مسجد اختصاص داد؛ جایی که مسلمانان از هر نژاد، قشر، طبقه و گرایشی گرد هم میآمدند و اصول جامعه اسلامی را میآموختند و تمرین میکردند. در مسجد، الگوی جامعه مطلوب دینی به نمایش گذاشته میشد و مؤمنان روزانه پنج نوبت اصول و مبانی دینی را بازخوانی و تمرین میکردند.
احکام و آداب مرتبط با مسجد در حقیقت قوانین حیات اجتماعی را به ما میآموزد. مسجد همیشه کارگاهی عملی برای تمرین زندگی جمعی بوده است؛ جایی که اصول اجتماعی نه در قالب متون خشک، بلکه در عمل و در جمع تجربه میشد. در گذشته، مردم با حضور مکرر در مسجد، این اصول را بهصورت زنده و پویا فرامیگرفتند و بهکار میبستند. مسائل و چالشهای جدید نیز در فضای مسجد مورد بحث قرار میگرفت و راهکارهای آن با هدایت امام جماعت و مشارکت جمعی مؤمنان شکل میگرفت. این فرآیند، هم از منابع دینی تغذیه میکرد و هم در بوته آزمایش عملی جامعه کوچک مسجد قرار میگرفت.
برای نمونه، اقامه نمازهای پنجگانه روزانه در مساجد علاوه بر جنبههای عبادی، کارکرد مهم دیگری نیز دارد و آن، آموزش نظم به جامعه است. در نماز جماعت، رعایت نظم در صفوف ضروریست و اگر فاصلهها بیش از حد مجاز باشد، نماز جماعت باطل میشود. این حکم الهی نشاندهنده اهمیت گسترش نظم در جامعه اسلامیست. در عبادات فردی، انسان میتواند در هر مکان و موقعیتی با خداوند مناجات کند؛ اما در نماز جماعت، رعایت فاصلهها و نظمی خاص الزامیست. این تفاوت نشان میدهد که خداوند متعال ما را به نظم اجتماعی مکلف کرده و مسجد بهترین مکان برای یادگیری و تمرین این نظم است؛ نظمی که هم شامل شکل و ظاهر میشود و هم محتوا و اهداف را دربر میگیرد.
برای حضور در مسجد، احکام خاصی وضع شده است، از جمله اینکه فرد باید دارای طهارت باشد؛ حتی در موارد اضطراری، اگر کسی بدون طهارت وارد مسجد شود، فقط مجاز به عبور است و حق توقف ندارد. این حکم قابلیت تعمیم در جامعه اسلامی را دارد و بیانگر آن است که هر فردی میخواهد عضو جامعه اسلامی باشد، باید حداقلی از طهارت فکری، درونی و ظاهری را دارا باشد؛ البته این به معنای نادیدهگرفتن تفاوتهای سلیقهای، فرهنگی و اجتماعی نیست، بلکه تأکید بر ضرورت رعایت اصول و قوانین اساسی جامعه است؛ برای نمونه، در دوران حکومت امام علی(ع)، خوارج تا زمانی که به حداقلهای اجتماعی پایبند بودند، اجازه حضور در مسجد و حتی انتقاد به حکومت را با صدای بلند داشتند.
یکی دیگر از احکام مهم مسجد که قابلیت تعمیم به جامعه اسلامی را دارد، مسئولیت مشترک در برابر مشکلات و نابسامانیهاست؛ برای نمونه، وقتی نجاستی در مسجد رخ میدهد، همه حاضران موظفند در رفع آن مشارکت کنند تا جایی که تعدادی کافی برای حل مشکل اقدام کنند؛ در این صورت تکلیف از دیگران ساقط میشود. این اصل زیبا را میتوان به تمامی عرصههای اجتماعی تعمیم داد؛ مثلاً مسئولیت اجتماعی در برابر بروز مشکلات و معضلاتی از قبیل بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله، بحرانهای اجتماعی نظیر جنگ و ناامنی و گسترش مظاهر منکر ایجاب میکند که جامعه اسلامی همانگونه عمل کند که در گفتمان مسجد آموخته است و در قبال مشکلات، خود را کاملاً مسئول بداند و تا حد توان در رفع آنها بکوشد.
نماز جماعت در مسجد به خوبی نشاندهنده اهمیت نظام رهبری و امامت در آموزههای اسلام است. در این نظام، مأموم نه میتواند از امام جلو بیفتد و نه مجاز است به اندازهای عقب بماند که نظم جماعت را برهم زند. این الگوی دقیق، تصویری کوچک از جامعه اسلامی مطلوب ترسیم میکند. در سطح جامعه نیز انتخاب پیشوا و رهبر تابع شرایط دقیق فردی و اجتماعیست و پیروی صحیح از این رهبری، ضامن حفظ انسجام اجتماعی خواهد بود. همانطور که در نماز جماعت، هرگونه جلوزدن یا عقبماندن غیرمجاز، نظم نماز را مختل میکند، در جامعه اسلامی نیز رعایتنکردن این اصول میتواند به بینظمی اجتماعی منجر شود.
مسجد با قوانین و آداب خاص خود، الگوی کاملی از رفتارهای اجتماعی مطلوب ارائه میدهد. در این مکان مقدس، همه موظفند از بلندکردن بیمورد صدا و سخنان لغو و بیهوده بپرهیزند. این آداب گفتاری میتواند به جامعه تعمیم یابد و روابط اجتماعی را بهبود بخشد. از سوی دیگر، مسجد فضایی ایجاد میکند که در آن هر فرد هم مراقب رفتار خود است و هم تحت نظارت جمعی مؤمنان قرار دارد.
این نظام دوگانه خودمراقبتی و جمعمراقبتی، بهویژه با هدایتگری امام جماعت، بستری مناسب برای رشد و تکامل تقوای اجتماعی فراهم میآورد. در چنین فضاییست که افراد ناخودآگاه به سمت تعالی اخلاقی و معنوی سوق داده میشوند. اصول و قوانین حاکم بر مسجد، در حقیقت چکیدهای از جامعه اسلامی آرمانی به نمایش میگذارد؛ جامعهای که در آن نظم و انضباط، مسئولیتپذیری جمعی، رهبری صحیح و مراقبتهای اخلاقی، اساس روابط اجتماعی را تشکیل میدهد و زمینهساز رشد و تعالی فردی و جمعی میشود.
متأسفانه امروز شاهد ضعف جدی در کارکردهای اجتماعی مساجد هستیم؛ به جای حفظ نقش محوری مسجد، با ایجاد نهادهای موازی و نمادین، عملاً از اهمیت آن کاستهایم. نمازخانههای اداری، حسینیهها و سایر مراکز مذهبی هرچند مفید است، اما هرگز نمیتواند جایگزین مسجد شود. این مراکز غالباً فاقد نظام آموزشی و تربیتی منسجم مسجد بوده و مدیریت آنها بیشتر انتصابیست تا مردمی؛ نظم و انضباط اجتماعی در آنها تمرین نمیشود و گاه به ابزاری برای اهداف گروهی خاص تبدیل میشود.
هشدار تاریخی امام خمینی(ره) که فرمود: «از فانتومهای آمریکا نترسید، از خالیشدن مساجد بترسید»، امروز بیش از هر زمان دیگری قابل تأمل است. دین واقعی در عمل و رفتار ما متجلی میشود و مسجد همیشه بهترین مکان برای تمرین این عملگرایی دینی بوده است.
این نکته را باید مدنظر قرار داد که تولید انبوه مقالات پژوهشی درباره مفاهیم دینی، بدون ایجاد نهادهای تربیتی کارآمد، هرگز نمیتواند تضمینکننده تحقق عملی این مفاهیم در جامعه باشد. دین را نمیتوان صرفاً از طریق بخشنامه و دستورالعمل ابلاغ کرد. مردم نیاز دارند که اصول دینی را در زندگی روزمره خود تجربه کنند و مسجد بهترین مکان برای این تجربه زیسته است.
علاوه بر این، اجرای آموزههای دینی نیازمند لحاظکردن شرایط و اقتضائات محلیست. بخشنامهها و برنامههای کشوری یکسان، الزامی و خشک، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، محکوم به شکست هستند. مسجد در جایگاه نهادی که در بطن جامعه ریشه دارد، میتواند این بومیسازی را به بهترین شکل محقق کند.
در پایان باید گفت که راه حل نهایی، بازگشت به کارکردهای اصیل مسجد است؛ بازسازی مساجد بهمثابه کانونهای واقعی تربیت دینی و اجتماعی، تقویت مدیریت مردمی آنها و ایجاد فضایی که در عین حفظ اصول، پاسخگوی نیازهای جدید نسل جوان باشد، راه بازگشت به اقتدار فرهنگی و اندیشهای مساجد است. فقط از این طریق میتوان امید داشت که مسجد دوباره نقش تاریخی خود را در تربیت جامعه اسلامی ایفا کند.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام