صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۱۴۵۶
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۵
یادداشت

در نگاه امام رضا(ع)، قرآن کریم محتوایی نامحدود، فرازمانی و فرامکانی دارد؛ همواره معارف تازه‌ای از آن قابل استخراج است، مطالبش با گذشت زمان کهنه و غیر قابل استفاده نمی‌شود و به اقلیم یا منطقه خاصی محدود نیست.

قرآن کریم در جایگاه عظیم‌ترین سرچشمه معرفت برای پیروان خویش، همواره محتوایی عمیق در خود جای داده که با بهره‌گیری از مبانی عملی و انسانی، قابلیت انتقال به دیگر انسان‌ها را دارا بوده و هست. بی‌تردید، انسان کامل، یعنی پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت ایشان(ع)، بزرگترین شارحان و مفسران این صحیفه الهی و انسان‌ساز به‌شمار می‌روند. این دو، یعنی قرآن و حضرات معصومین(ع) در حقیقت، تجلی‌های گوناگون یک حقیقت یگانه‌اند. قرآن، نسخه تدوین‌شده و نوشتاری پیامبر(ص) و امام(ع) است و انسان کامل، حقیقت عینی و تکوینی قرآن به‌شمار می‌آید؛ همان‌گونه که حضرت محمد(ص) در حدیث قطعی‌الصدور «ثقلین» می‌فرماید: «من در میان شما دو گوهر گران‌بها می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم. تا زمانی که به این دو تمسک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد؛ چرا که این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.» 

از این رو می‌توان دریافت که این پیوند ناگسستنی، به وحدت حقیقت قرآن و امام(ع) اشاره دارد؛ حقیقتی یگانه که در دو تجلی «کتابت» و «امامت» ظهور یافته است. در نوشتار پیش رو با استناد به بیانات گهربار امام رضا(ع)، به بررسی منطق قرآن کریم در اندیشه ایشان پرداخته خواهد شد. 

صیانت از حریم قرآن و نگاهی به مسئله تحریف‌ناپذیری 

بدیهی‌ست که حفظ یک دین آسمانی از آفت بزرگ انحراف و اعوجاج، در گرو مصون‌ماندن کتاب آسمانی آن از هرگونه کم و کاست و فزونی‌ست. اگر کتاب آسمانی دستخوش تغییر و زیاده و نقصان شود، بی‌شک آن دین حقیقت و اعتبار خود را از دست خواهد داد. قرآن کریم به صراحت اشاره می‌کند که بعضی از ادیان الهی، به‌ویژه دو دین مسیحیت و یهود، از سوی عالمان دنیاپرست آنان، در عصر نزول قرآن دچار تحریف و سوءبرداشت شدند. این حادثه ناگوار سبب شد تا در این ادیان، مطالبی راه یابد که از اساس، خلاف صریح عقل و مسلمات گفتار تمام فرستادگان و انبیا(ع) بوده است. مسیحیت گرفتار «تثلیث» و یهودیت به «ثنویت» مبتلا شد. مسیحی‌ها حضرت مسیح(ع) را فرزند خدا دانستند و یهودیان، عزیر را فرزند خدا پنداشتند: «وَقالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقالَتِ النَّصارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ» (سوره توبه، آیه ۳۰) و این چنین، در اصلی‌ترین موضوع دین، یعنی شناخت خدا و مبدأ هستی‌ دچار انحراف شدند. 

قرآن کریم با آنکه کتاب رحمت است، اما کسانی که حقایق دینی را تغییر داده و کتمان یا تحریف کرده‌اند، لعنت کرده است. این گناه چنان سنگین است که خداوند رحمان و رحیم در یک آیه، سه بار تحریف‌کنندگان را نفرین کرده: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ؛ پس وای بر کسانی که با دست‌های خود کتابی می‌نویسند، سپس می‌گویند: این از نزد خداست تا به بهای ناچیزی آن را بفروشند، پس وای بر آنان از آنچه نوشته‌اند و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند.» (سوره بقره، آیه ۷۹)

اما از کتاب مقدس مسلمانان، حرفی کم یا زیاد نشده و تحریف لفظی به این کتاب مقدس راه پیدا نکرده است. امام هشتم، حضرت علی بن موسی‌ الرضا(ع) در این‌باره چنین فرموده‌: «جُعِلَ دَلِیلُ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةُ عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ؛ قرآن دلیل قطعی و حجت بر هر انسانی قرار داده شده است و باطلی، نه از قبل و نه از بعد، به سراغ آن نمی‌آید.» این کلام امام(ع) برگرفته از خود قرآن است. در سوره فصلت، آیات ۴۱ تا ۴۲ می‌خوانیم: «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ بی‌گمان این کتابی‌ست ارجمند که باطل، نه از پیش‌ رو و نه از پشت‌ سر، به سراغ آن نمی‌آید، چرا که از سوی حکیمی ستوده نازل شده است.» 

فرازمانی و فرامکانی بودن محتوای قرآن کریم 

از منظر امام رضا(ع)، دیگر تمایز بنیادین کتاب مقدس قرآن کریم با سایر نوشته‌های بشری، برخورداری از «محتوایی نامحدود» است. به تعبیری، قرآن کریم همانند دریایی بیکران است که می‌توان آن را به کتاب عینی وجود و هستی تشبیه کرد؛ اما متون علمی بشری هر اندازه هم که ژرف و تخصصی باشد، در نهایت از سوی عالمان و متخصصان همان فن، قابل کشف و درک است. در حالی که دلایل قطعی و شواهد علمی و تاریخی در باب تفسیر قرآن، حاکی از آن است که همواره مفسران بعدی مطالب و معارفی از آن استخراج کرده‌اند که به ذهن مفسران قبلی خطور نکرده بوده است. 

ویژگی دوم قرآن کریم، فرازمانی و فرامکانی بودن محتوای آن است، به‌گونه‌ای که با گذشت زمان، مطالبش کهنه و غیرقابل استفاده نمی‌شود و نیز به منطقه یا اقلیم خاصی محدود نیست. دلیل این امر آن است که این متن مقدس با زبان فطرت انسانی که نهادی ثابت، فرازمانی و فرامکانی‌ست، سخن می‌گوید. این کتاب در بیان حقایق عینی و علمی جهان، به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز سخن گفته که بشر هر چه بر دانش و توان علمی خود می‌افزاید، بیشتر به اعجاز آن در این عرصه پی می‌برد. 

منش قرآن فرامکانی‌ست، به‌گونه‌ای که در باب ارزش انسان، قرآن کریم هرگونه امتیاز اقلیمی، منطقه‌ای، نژادی و جنسیتی را برای همیشه لغو کرده و اساس هویت واقعی انسان را بر محور کرامت، دانش، تلاش، جهاد و تقوا قرار داده؛ همچنین بالاترین پایه بقا و دوام جامعه انسانی را عدالت، به معنای واقعی و گسترده آن، تبلیغ و ترویج کرده است. 

با وجود آنکه در محیط نزول قرآن، شبه جزیره عربستان، جنگ و نزاع و نیز تبعیض‌های قهرآلود و ظالمانه جنسیتی وجود داشت، این کتاب مقدس تمامی این امتیازات موهوم و تبعیض‌ها را به‌ویژه در حق زنان محکوم و از حقوق انسانی به‌طور کامل دفاع کرده است. قرآن، اقلیم و منطقه و نژاد را فقط در حد یک شناسه و شناسنامه به رسمیت شناخته و با صراحت اعلام داشته است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله‌ قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید؛ بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست» (سوره حجرات، آیه ۱۳) و در این دستور ماندگار، برای همیشه، مبانی موهوم و جاهلی در باب ارزش انسان لغو شده است. 

امام رضا(ع) به تبیین این ویژگی‌های قرآن که رسالت اصلی آن، رساندن همه انسان‌ها به کمال واقعی خویش است، پرداخته: مردی از امام صادق(ع) پرسید: «چرا قرآن هر چه بیشتر منتشر شود و بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد، شاداب‌تر و تازه‌تر می‌شود؟» امام(ع) در پاسخ فرمود: «زیرا خداوند متعال آن را برای زمانی خاص و مردمی معین قرار نداده است؛ پس در هر زمان، نو و در نزد هر قومی تا روز قیامت، تازه و شاداب است.» همچنین در بیان دیگری، امام رضا(ع) فرموده‌: «قرآن ریسمان محکم خدا، وسیله اطمینان‌بخش و راه مستقیم اوست؛ راهی‌ که به بهشت منتهی می‌شود و سبب نجات و رهایی از آتش دوزخ است؛ قرآن با گذشت زمان کهنه و فرسوده نمی‌گردد و بحث و گفت‌وگو درباره آن سبب کاستی‌اش نمی‌شود؛ زیرا به زمان معینی اختصاص ندارد.» 

تفسیر قرآن به قرآن در سیره معصومان(ع) 

از آنجا که کتاب قرآن، وحی منزل از سوی خداوند متعال و جهان‌بینی واحدی بر آن حاکم است، ویژگی منحصر به‌فردی دارد و برخلاف نوشته‌های بشری که ممکن است مطالب آن چندان ناظر به یکدیگر نباشد، آیاتش می‌تواند ناظر و مفسر یکدیگر باشد و ابهام آیه‌ای، به‌وسیله آیه‌ای دیگر برطرف شود؛ برای نمونه، در سوره مبارک حمد می‌خوانیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ؛ ما را به راه راست هدایت کن؛ راه آنان که نعمت خود را بر آنان ارزانی داشته‌ای.» پرسش اینجاست که مصادیق «انعمت علیهم» چه کسانی هستند؟ خود قرآن در آیه دیگری پاسخ می‌دهد: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا؛ و هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند، با کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان ارزانی داشته است؛ یعنی پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان و اینان چه رفیقان خوبی هستند.» (سوره نساء، آیه ۶۹)

در دوران معاصر، مشهورترین مفسری که از روش «تفسیر قرآن به قرآن» بهره گرفته، مرحوم علامه طباطبایی(ره) است. لازم به یادآوری‌ست که اصل این روش را امامان شیعه(ع) ابداع و پایه‌گذاری کرده‌اند و مرحوم علامه آن را تجدید و احیا کرده است. در روایات و مناظرات امامان شیعه(ع)، به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز، برای اثبات مسائل و معارف گوناگون، به‌ویژه هنگامی که مخاطبان، افرادی بودند که حداقل در ظاهر، قرآن را می‌پذیرفتند، از این روش بهره گرفته شده است. یکی از مباحثی که به‌ویژه در دوران خلفای عباسی مطرح می‌شد و جنبه‌ای سیاسی و اجتماعی داشت، این بود که چرا امامان شیعه(ع) خود را «ذریّه پیامبر(ص)» می‌دانند، حال آنکه آنان از نسل علی بن ابیطالب(ع) هستند و مادرشان، حضرت فاطمه زهرا(س) است. 

در مناظره‌ای که بین حضرت موسی بن جعفر(ع) و هارون عباسی رخ داد، هارون از امام(ع) خواست تا ثابت کند که چرا آنان خود را «ذریّه پیامبر(ص)» می‌خوانند. امام(ع) ابتدا فرمود: «مرا از پاسخ معاف دار»؛ اما هارون اصرار ورزید که باید از طریق قرآن اثبات کنی. آن‌گاه امام(ع) به این آیه استناد کرد: «وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ؛ و از ذریّه او (ابراهیم)، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم و این‌چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را نیز.» (سوره انعام، آیات ۸۴ تا ۸۵)

امام(ع) از هارون پرسید: «پدر عیسی(ع) که بود؟» هارون پاسخ داد: «به تصریح قرآن، عیسی(ع) پدر نداشت.» امام(ع) فرمود: «پس عیسی(ع) فقط از طریق مادرش، مریم(س) از ذریّه ابراهیم(ع) به‌شمار می‌آید.» در این لحظه، هارون قانع شد و گفت: «أحسنت یا موسی!» 

همچنین در عصر امام رضا(ع)، در مجلسی که مأمون عباسی ترتیب داده بود، بحثی درباره اینکه «آل پیامبر(ص) چه کسانی هستند» بین امام(ع) و علمای اهل سنت درگرفت. علمای حاضر ادعا کردند که «آل پیامبر(ص)» همان «امت او» هستند. امام رضا(ع) با استدلال‌های محکم و متعدد که عمدتاً از قرآن کریم گرفته شده بود، ثابت کرد که «آل پیامبر(ص)» غیر از «امت او» است. از جمله فرمود: «آیا صدقه بر آل پیامبر(ص) حرام است یا نه؟» گفتند: «آری.» فرمود: «آیا صدقه بر امت پیامبر(ص) حرام است؟» گفتند: «خیر.» فرمود: «پس آل پیامبر(ص) غیر از امت اوست»؛ همچنین به آیه‌ای استناد کرد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ پس اگر نمی‌دانید، از اهل ذکر بپرسید.» (سوره نحل، آیه ۴۳ و سوره انبیاء، آیه ۷) امام(ع) پرسید: «مراد از اهل ذکر کیست؟» علمای حاضر گفتند: «منظور، اهل کتاب و علمای یهود و نصاری هستند.» امام(ع) فرمود: «اگر مراد چنین باشد، پس برتری با دین آنان خواهد بود.» آن‌گاه مأمون که ناظر بر این مناظره بود، پرسید: «آیا شما نظر دیگری دارید؟» امام(ع) فرمود: «آری؛ منظور از ذکر، شخص پیامبر(ص) است و اهل ذکر، ما هستیم. دلیل آن، این آیه قرآن است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ؛ پس ای خردمندان باایمان! از خدا پروا کنید. خداوند به سوی شما ذکری فرستاد؛ پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما می‌خواند.» (سوره طلاق، آیات ۱۰ تا ۱۱) به این ترتیب، امام(ع) ثابت کرد که «ذکر» در این آیات، به شخص نبی مکرم اسلام(ص) اشاره دارد و «اهل ذکر»، همان اهل بیت طاهرین(ع) هستند.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام