پیامبر(ص) با شناخت دقیقی که از جامعه عرب داشتند، چند اقدام اساسی را انجام دادند یکی اینکه ایشان با برقراری عقد اخوت بین مهاجرین و انصار هم اتحاد و همدلی بین آنها ایجاد کردند و هم از یک معضل بزرگ اجتماعی جلوگیری کردند، چراکه تعداد زیادی از مهاجرین همه سرمایه و زندگی خود را رها کرده بودند و همراه پیامبر و به خاطر ایشان به مدینه آمده بودند و اینان بدون کار و مکان در حال تبدیل شدن به یک معضل اجتماعی بودند که پیامبر با برقراری حدود ۳۰۰ عقد اخوت بین انصار و مهاجر قرار را بر این گذاشتند که فردی که در مدینه است مقدار قابل توجهی از دارایی خود را به صورت قرض در اختیار فرد مهاجر قرار دهد، که این اقدام علاوه بر ایجاد وفاق و همدلی موجب شد که از یک معضل بزرگ اجتماعی جلوگیری شود و تاثیر مهم دیگر این جریان آن بود که این افراد به رهنمودهای پیامبر امیدوار شدند.
همچنین پیامبر با تأسیس مسجدالنبی توانستند یک مقر مرکزی و محوری در دل جامعه ایجاد کنند و محلی برای تبادل مسائل سیاسی، اجتماعی و علمی در کنار کارکرد اصلی مسجد باشد.
پیامبر در سال نخست هجری به شدت به دنبال برقراری عدالت بودند و عدالت را از عدالت اقتصادی و تقسیم غنائم شروع کردند، پس از آن مبحث زکات را به منظور جلوگیری از فقر پیش کشیدند و جامعه را از منظر اقتصادی به یک ثبات رساندند، در کنار این موضوعات پیامبر تلاش میکردند با تهاجمهای فرهنگی که از سوی منافقین، یهودیان و کفار قریش صورت میگرفت، مقابله کنند.
بر این اساس پیامبر هم در بعد اقتصادی، هم در بعد فرهنگی و هم در بعد اجتماعی و با تأسیس مسجدالنبی نیز در بعد سیاسی راهگشای مسلمانان بودند، منشور مقدس و قانون جامعه نیز ابلاغ شد و جامعه نوپای مدینه صاحب قانون شد، وقتی مردم میدیدند که پیامبر در همه امور جلودار است به اوامر پیامبر هم تن میدادند.
پیامبر در تمامی مسائل سیاسی و اجتماعی به اصل مشورت توجه ویژهای داشتند. حتی آیهای هم در این زمینه نازل شد و ایشان آیه «وامرهم شورا بینهم» را ترویج میکردند و تأکید داشتند که مسلمانان در همه امور باید مشورت کنند و مورد مشورت قرار بگیرند. در جنگ احد علی رغم اینکه پیامبر موافق جنگ در داخل شهر بودند، اما به علت نظر مشورتی که از مردم دریافت کردند ایشان نظر مردم را پذیرفتند و بیرون از شهر با کفار قریش روبه رو شد. اما همین مسئله مانع از مدیریت پیامبر در بحرانها نبود.
پیامبر در جنگها استراتژی انجام میدادند و یک فرماندهی هوشمندانهای داشتند ، در این زمینه اصل غافلگیری در جنگهای پیامبر قابل توجه است. ایشان اصل غافلگیری را اختراع کردند و مواقعی که دشمن احساس نمیکرد که ممکن است حملهای صورت بگیرد آن مواقع را دشمن رصد میکردند و به دشمن حمله میکردند که البته پیش از آن کار جمعآوری اطلاعات را انجام میدادند.
در کنار این استراتژیها با تبیین آیات قرآن روشنگری انجام میدادند و از فتنههای داخلی جلوگیری میکردند و به مردم نتیجه تبعیت از فتنهگران را نشان میدادند و با بیان و یادآوری تاریخ به مردم تلنگر میزدند.
پیامبر در همه لحظات حکمرانی خود به دنبال برقراری عدالت بودند. عدالت در حوزه اقتصادی با تقسیم به جای غنایم، عدالت در حوزه اجتماعی با برقراری عقد اخوت و برقراری زکات، موجب شد پیامبر در زمینههای سیاسی و اجتماعی جامعه مدینه را همراه خود کرده بودند.
تفاوت اصلی نگاه پیامبر به مبحث قدرت و حکومت نسبت به رهبران سیاسی زمان جاهلیت، استفاده از عقلانیت بود، در فرهنگ اسلامی نیز جهل در مقابل عقل قرار داده شده است. به عبارتی کسانی که در فرهنگ جاهلیت بودند و در دوران جاهلیت زندگی میکردند افرادی بودند که زیر چتر عقل نبودند، به همین دلیل رفتارهای افسارگسیختهای داشتند. اما پیامبر با بهرهگیری از عقلانیت، یک چهارچوب و مرزهایی را برای حکمرانی قرار دادند و یکی از دلایل بعثت خود را آشکار کردن گنجینههای عقول ذکر کردهاند، این نشان دهنده این است که پیامبر به شدت از نادانی و تجاهل گریزان بودند و مردم را به تدبر، تعقل و عقلانیت دعوت میکردند که در این زمینه موارد بسیاری را در قرآن کریم میبینیم و همواره مسلمانان را به فکر کردن دعوت کرده است.
بر این اساس تفاوت نگاه پیامبر(ص) به قدرت و حکومت فعالیت زیر چتر عقلانیت بود که این جریان در امور و فعالیت رهبران زمان جاهلیت دیده نمیشود.
انتهای پیام