این جنگ، آزمونی بزرگ برای رزمندگان اسلام بود. جوانانی که با انگیزههای دینی، انقلابی و میهنی در میدان نبرد حاضر شدند و نهتنها برای خاک وطن، بلکه برای دفاع از هویت، استقلال و ارزشهای اسلامی کشورشان جانفشانی کردند. جنگ تحمیلی ایران عرصهای بود که شجاعت، فداکاری، ایثار و شهامت رزمندگان از هر قشری و با هر شرایطی، به اوج خود رسید.
در نهایت باید گفت، هشت سال دوران دفاع مقدس نه تنها دفاع از خاک ایران، بلکه دفاع از اصول انسانی، اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی بود که از ایمان، همبستگی و رهبری درست نشئت میگرفت. این دوره از تاریخ ایران باید همواره در یادها بماند تا نسلهای آینده از فداکاری، رشادت و آموزههای آن درس بگیرند و هرگز اجازه ندهند که چنین ارزشهایی به فراموشی سپرده شوند. از همینرو، خبرنگار ایکنا از اردبیل بهمناسبت هفته دفاع مقدس با سردار عسگر کریمیان، پیشکسوت، آزاده و فرمانده دفاع مقدس گفتوگویی کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
عسگر کریمیان هستم؛ اولین بار در 18 سالگی در سال 1360 به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شدم. حضور داوطلبانه من در جبهه، با خواهش و تمنا از پدر و مادرم بود که در نهایت راضی شدند و اجازه دادند در این جبههها حضور پیدا کنم. توفیق حضور در مناطق مختلف عملیاتی را داشتم، از جمله در منطقه کردستان و در شهرهایی چون پیرانشهر، سردشت، اشنویه، بانه و همچنین در مناطق میانی همچون قصرشیرین و سرپل ذهاب. در مناطق جنوبی نیز در خرمشهر، آبادان، اهواز، شلمچه، زید، حسینیه و تنگه چزابه حضور داشتم.
مدتی مسئول پرسنلی و کارگزینی تیپ جدیدالتأسیس ۳۱ عاشورا بودم. با اینکه در این دوران کار ستادی انجام میدادم، با اجازه فرمانده محترم تیپ، شهید بزرگوار سردار مهدی باکری، در عملیاتها نیز حضور پیدا کردم. آخرین مسئولیتی که داشتم، مسئول اطلاعات و عملیاتمحور بود که شامل شناسایی مناطق عملیاتی قبل از آغاز عملیاتها بود.
در جریان عملیات خیبر در سوم اسفندماه 1362، در مرحله دوم عملیات و پس از اینکه گردانهای امام حسین(ع) و حضرت علیاکبر(ع) در عملیات نفوذی شرکت کردند، از ناحیه فک و صورت به شدت مجروح شدم. در نتیجه، در همان میدان نبرد به دست دشمن اسیر شدم. پس از مجروحیت شدید، در اردوگاههای موصل یک و موصل دو زندانی بودم و حدود هفت سال در اسارت به سر بردم.
البته باید ذکر کنم که ما یک سال مفقودالاثر بودیم و خانوادههای ما اطلاعی از وضعیت ما نداشتند. سپاه پاسداران اعلام کرده بود که این عملیات بیبازگشت بوده و احتمال شهادت ما وجود دارد. خانوادهها حتی برای ما مراسم ختم برگزار و پوسترهای شهادت منتشر کرده بودند. یک سال بعد، توسط صلیب سرخ جهانی، با فشار سازمان ملل بر عراق، به عنوان اسیر ثبت شدیم و پس از آن بهعنوان اسیر رسمی شناخته شدیم.
در 27 مرداد 1369 آزاد شدم و به میهن عزیز بازگشتم. با توجه به شرایط جنگ و آنچه که در آن دوران گذشت، باید بگویم که ما در هشت سال دفاع مقدس تنها در مقابل عراق نبرد نکردیم، بلکه طبق مستندات تاریخی، با حمایتهای 44 کشور دیگر به عراق نیز روبهرو بودیم که به عراق کمکهای اطلاعاتی، مالی، تسلیحاتی و مستشاری ارائه میدادند.
اگر ما در این جنگ ایستادگی کردیم، اولاً به عنایت خداوند بود و ثانیاً بهدلیل انسجام ملی که در بین مردم، رزمندگان، دولت و ملت وجود داشت. رزمندگان از همان ملت بودند که در خط مقدم حضور داشتند و مردم نیز با کمکهای مالی، معنوی و پشتیبانی از خانوادههای رزمندگان به جبههها یاری میرساندند. همین همافزایی، انسجام و وحدت ملی، و رهبریهای پیامبرگونه حضرت امام خمینی(ره) بود که باعث پیروزی ما در این نبرد شد.
اگر ما به پیروزی دست یافتیم، این پیروزی بهدلیل اعتقاد عمیق رزمندگان به خداوند و ولایت فقیه بود و نه صرفاً برای دفاع از خاک کشور. درواقع، ما از مرزهای اعتقادی، ایدئولوژیک و مرزهای ایران دفاع کردیم. در طول جنگ، روحیه رزمندگان بر این اساس بود که اگر پیروز میشدیم، پیروزی واقعی بهشمار میرفت و اگر شهید میشدیم، آن نیز بهترین نوع مرگ، یعنی شهادت در راه خدا بود. تمام اینها نشاندهنده عزم و ارادهای بود که با ایمان و اعتقاد راسخ به انجام رسیده و سبب شد که دشمن هیچگاه به خواستههای خود نرسد.
شجاعت، شهادتطلبی و عدم ترس از مرگ، در کنار هم توانستند نقشههای دشمن را نقش بر آب کنند و آنان را در این عرصه ناامید کنند. ما پرورشیافتگان مکتب حضرت امام خمینی(ره) هستیم. این مکتب سه خصوصیت ویژه استکبارستیزی، ظلمستیزی و سلطهناپذیری داشت. این ویژگیها به وضوح با فرهنگ عاشورا و شعار امام حسین(ع) در کربلا همخوانی دارد که فرمودند: «هیهات من الذله»؛ درواقع، شعار انقلاب اسلامی ایران «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» نیز مشابه همین مضمون بود.
جوانان ما، که نقش اصلی در دوران دفاع مقدس داشتند، به این مهم آگاه بودند. اکنون نیز طبق نظر حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، اگر ما با همان روحیه حاکم در دوران دفاع مقدس بتوانیم فضای عمومی کشور را در تمامی حوزهها از جمله امنیت، اقتصاد، دفاع، سیاست، فرهنگ و اجتماع مدیریت کنیم، قطعاً پیروز خواهیم بود.
روحیه ایثارگری، شجاعت، شهامت و ازخودگذشتگی که در دوران دفاع مقدس شاهد بودیم، باعث شد که ما پیروز شویم. این ویژگیها باید به نسلهای جدید منتقل شود و راههای مختلفی برای این انتقال وجود دارد؛ از جمله جهاد تبیین، بصیرتافزایی در واحدهای درسی دانشگاهها، دیدارهای چهره به چهره رزمندگان با جوانان و همچنین از طریق هنر، نشر کتاب و فضای مجازی میتوانیم این فرهنگ را زنده نگه داریم.
یکی از خاطراتم از دوران اسارت مربوط به جزیره مجنون در چهارم اسفند 1362 است. مرحله اول عملیات خیبر تمام شده بود و ما برای مرحله دوم آماده میشدیم. پشت یک خاکریز در حال استراحت بودیم. حدود 800 نفر اسیر عراقی در کمپ موقتی جمع شده بودند. ناگهان سر و صدایی بلند شد. به دوستانم گفتم که احتمالاً اسرای عراقی قصد شورش یا فرار دارند. به سرعت به آنجا رفتیم و دیدیم که یکی از رزمندگان ما که از شهادت رفیقش خیلی ناراحت بود، اسلحه کشیده و میخواهد چند نفر از عراقیها را بکشد. یکی از محافظان اسرا که از بچههای اطلاعات عملیات قرارگاه کربلا بود، با آرامش و جسارت در مقابل اسلحه ایستاد و گفت: «اگر میخواهی اینها را بکشی، ابتدا باید من را بکشی.»
رزمنده عصبانی جواب داد: «اینها هم رفقای ما را کشتهاند، حالا نوبت ماست که انتقام بگیریم.» اما محافظ با استدلالی بسیار ساده ولی عمیق گفت: «اگر اینها اسرای ما را میکشند، ما هم باید آنها را بکشیم؟ پس فرق حق و باطل در کجاست؟» این جمله ساده و پرمغز مانند آبی بود که آتش دل ما را آرام کرد و رزمنده عصبانی از تصمیم خود منصرف شد.
ما در جبهه حق بودیم و اخلاقمداری را در رفتار خود با اسرای دشمن رعایت میکردیم. خود من، جیره جنگی خود را به اسرای عراقی دادم و خودم گرسنه ماندم، در حالی که 24 ساعت بعد از آن، در همان منطقه به شدت مجروح شدم و به اسارت دشمن درآمدم. بر خلاف رفتار عراقیها که حتی یک قطره آب به ما نمیدادند، رفتار ما در جبهه بهگونهای بود که اخلاق انسانی و اسلامی را حفظ میکردیم.
امروز ما درگیر یک نبرد ترکیبی و هیبریدی هستیم. ما همزمان در نبرد سخت (دفاعی و نظامی)، نبرد نرم (فرهنگی و اجتماعی)، نبرد نیمهسخت (امنیتی) و نبرد شناختی و ادراکی با دشمن مواجهایم. دشمن وقتی از رویارویی سینه به سینه با رزمندگان اسلام ناامید شد، به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی روی آورد و تلاش کرد سیاست «اندلسی» را در کشور ما پیاده کند.
در این نبرد شناختی و ادراکی، دشمن قصد دارد ما را از درون تهی کند، تا بتواند خطای محاسباتی، بحران هویت و بحران ایدئولوژیک ایجاد کند. هدف اصلی دشمن این است که فرهنگ ما را به سمت فرهنگ غربی و خواستههای خود منحرف کند. اگر این روند ادامه یابد، ما حق را باطل میبینیم و باطل را حق، و انسجام ملی ما از هم میپاشد.
دیدیم که جای قاتل و مقتول عوض شد، وقتی که جای ارزشها با ناهنجاریها و ضد ارزشها عوض شد. این تغییرات نشان میدهند که دشمن تلاش کرده تا در نبردهای مختلف، بهویژه از طریق جنگ سخت یا همان نبرد نظامی، بر ما غلبه کند و ضربه آخر را به کشور بزند. نمونه بارز این نوع جنگ، نبرد تحمیلی 12 روزه بود که الحمدلله ما توانستیم بر محاسبات دشمن غلبه کنیم. هرچند که آسیبهایی دیدیم، اما دشمن فهمید که مردم ایران در شرایط سخت، در کنار هم قرار میگیرند و از کشورشان دفاع میکنند.
امروز یکی از مهمترین چالشهای ما، فضای مجازی است. باید در این فضا با قدرت عمل کنیم، زیرا اگر ما در این زمینه فعالیت نکنیم، دشمن خواهد کرد. دل جوانان ما پاک است و همواره میگویم که دل آنها مانند یک زمین بایر است؛ هرچه بکارید، همان را برداشت خواهید کرد. اگر ما سهلانگاری کنیم و تلاشی نکنیم، دشمن این فرصت را غنیمت خواهد شمرد و محصولات خود را خواهد برداشت.
برای ترویج فرهنگ دفاع مقدس، به نظر من، میتوان از هنر، ارتباطات چهره به چهره و فضای مجازی بهره برد. کاروانهای راهیان نور، حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس و استفاده از موزهها و برنامههای فرهنگی میتوانند به خوبی این فرهنگ را زنده نگه دارند. بهویژه اینکه نسل جوان امروز در هر لحظهای میتواند به اطلاعات دسترسی داشته باشد و ما باید این اطلاعات را بهدرستی به آنها منتقل کنیم.
ما سربازان ایران و انقلاب اسلامی هستیم. همیشه آمادهایم تا از کشور و ارزشهایمان دفاع کنیم، نه تنها در نبرد نظامی، بلکه در هر شرایطی که کشور نیاز به دفاع داشته باشد. خود من بهعنوان یک سرباز، همیشه آمادهام. وقتی جنگ 12 روزه آغاز شد، به فرماندهان اطلاع دادم که در هر زمان و مکانی که نیاز باشد، آماده حضور در میدان جنگ هستم. این روحیه در اکثر ملت ایران وجود دارد، به جز تعداد معدودی که شاید بصیرت لازم را ندارند؛ اما باید این افراد را از طریق جهاد تبیین آگاه کرد.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. همانطور که حضرت اباعبدالله حسین(ع) فرمودند: «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَجِهادٌ»؛ اگر بخواهیم مفهوم واقعی زندگی را درک کنیم، باید آن را از دیدگاه عقیده و جهاد در راه همان عقیده ببینیم. ما همواره بر راه امام حسین(ع) و انقلاب اسلامی وفادار خواهیم بود. باید این سیره را که شهدا در سنین 18 تا 25 سالگی شهید شدند، در میان جوانان ترویج کنیم. اگر این سیره در میان نسل جوان منتشر شود، دشمن هیچگاه نمیتواند به اهداف خود برسد و قطعاً پیروزی از آن اسلام و مسلمین خواهد بود.
یاد شهدا باید همیشه در ذهن ما زنده باشد و رسالت زینبی در پیامرسانی خون شهیدان را هرگز فراموش نکنیم. همانطور که در شعر معروف آمده است: «سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود، کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود» همه ما باید تلاش کنیم تا در این مسیر، همانند حضرت زینب کبری(س) در برابر یزید زمان بایستیم و نگذاریم که دشمن در اهداف شوم خود موفق شود.
انتهای پیام