گروه هنر ایکنا به انگیزه گرامیداشت این ایام، میکوشد مفاهیم معطوف به مقوله کارکرد هنر در این ساحت را در قالب گفتوگو با اهالی هنر و ادب به بررسی بگذارد. در این مقال، به گفتوگو با رضا مهدوی، کارشناس موسیقی، پژوهشگر و دو دوره دبیر جشنواره بینالمللی موسیقی فجر و همچنین دبیر هفتمین جشنواره موسیقی و سرود بسیج «آوای عشق» نشستهایم. مهدوی که از مدرسان دانشگاه در این حوزه است در این مجال به بررسی تولیدات و آفرینشهای هنری با رویکرد دفاع مقدس و وطن پرداخت. سخنانی صریح که با پیشنهادات او به عنوان یک هنرمند به متولیان امور فرهنگی همراه بود. بخش نخست این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا _ به عنوان پرسش نخست لطفا درباره موسیقی دفاع مقدس، تولیدات و آفرینشهایی که در این عرصه صورت گرفته و اینکه چرا با وجود آثار بسیار و متعددی که طی چندین سال در این ژانر ساخته شده اما آثار ماندگار تنها به چند اثر مشخص محدود شدهاند، بفرمایید. این پرسش ناظر این موضوع است که بسیاری از نهادها با بودجههای کلان هر ساله موسیقیهایی برای دفاع مقدس تولید میکنند و بسیاری از این آثار مستقیم از تولید به آرشیو میروند! چرا با وجود تولیدات جدید در این حوزه، باز نیز شاهدیم که در جنگ دوازده روزه همچنان سمفونی خرمشهر مجید انتظامی را دنبال میکنیم؟
در آغاز باید سالگرد هشت سال جنگ تحمیلی را تبریک بگویم، جنگی که باعث شد ما در همه عرصهها رشد کنیم و بسیاری از کمبودهای گذشته را در این هشت سال با حرکت رو به جلو به رشد رساندیم. یکی از بخشهای مهمی که در آن دوران پیشرفت کرد، مقوله هنر بود و به خصوص موسیقی که بلافاصله بعد از انقلاب همه موزیسینها و گروههای مختلف خلق اثر کردند و جنگ به تحقق هدف مردمی و به نوعی عرض ارادت موسیقیدانان با افکار مختلف جامعه کمک کرد و در نهایت هنرمندان، مردم را در آن بحبوحه همراهی کردند. جنگ که آمد موضوع برای هنرمندان مضاعف شد، جنگ، تحمیلی جهانی و امپریالیستی بود و با اینکه به ظاهر به اسم کشور عراق بود اما دنیا پشت این کشور بود و این شرایط طبیعی بود که همه احساس همدردی کنند و به فکر تمامیت ارضی باشند. به همین جهت بسیاری از موسیقیدانان تمامیت خودشان را به ارمغان گذاشتند. نه طلب مادیات کردند نه سفارش و نه قراردادی چه در رسانهای که آن زمان رادیو و تلویزیون بود و چه هنرمندانی که در استودیوهای خصوصی خود تولید اثر کردند و اگر بخواهیم نمونه بگوییم، کم نیستند.
آن دوران به نوعی ضرب و زور عاشقی بود، همانطور که نوجوان چهارده ساله شناسنامهاش را دستکاری میکرد و به جبهه میرفت که از میهن دفاع کند و این اقدام او نه از سر فرار از درس و مدرسه بود چون بعد از آن باید در شرایط سختتری امتحان میداد، بله به طور مشخص عشق به وطن او را به این کار وامیداشت. در این شرایط هنرمند، قلمش، زبانش، بیانش در عرصه موسیقی، نواختن، خواندن، ساختن، پرداختن، تنظیم کردن، صدابرداری، شعر و ترانه فعال بود. ما در آن دوران خیلی سرشار و پربار بودیم. هزاران ترانه هزاران تصنیف تولید و پخش میشد. «ای ایران سرای امید» آقای شجریان، «خجسته باد این پیروزی»، «کجایید ای شهیدان خدایی» همچنین آقای کامکار که ارکستر سمفونیک تهران را اجرا میکرد، همه این آثار در رادیو و تلویزیون «سرود» نامیده میشد و البته ایرادی هم نداشت چون موضع این بود که روان و سلیس بگویند، آنطور که تمام سطوح و طبقات جامعه از کف تا سقف بدون پرداختن به پز روشنفکری که امروزه خیلی رایج شده و آن زمان هم بود، در چپیها و تودهایها به یک شکل و اسلامیون به شکلی دیگر، اما چون میخواستند با زبان هنر عقیدهشان را به مردم بازنمایی و تأثیرگذار باشند، همه در قالب سرود آثاری ساختند به گونهای که قریب به اتفاق این آثار در لحظه شنیدنی بود و تا پایان جنگ همچنان این ویژگی را داشت. برخی از این آثار شاخص، الگوساز و نمونهآفرین شد که در آغاز سخن بدان اشاره کردید، در جنگ 12 روزه که آمریکا و اسرائیل به ما تحمیل کردند و در حقیقت با بدعهدی زیر میز مذاکره زدند و ثابت کردند که دروغگویان بزرگ تاریخ عالم بشریت هستند و روی یزیدها، شمرها و هیتلرهای تاریخ را سفید کردهاند، ما همچنان و لاجرم باید از آن موسیقیها استفاده میکردیم.
یک، به این دلیل که در دوازده روز فرصتی نبود که بتوان اثر شاخصی تولید کرد، البته باید گفت آثار درخشانی تولید شد، ولی اثر شاخص تولیدی در این ایام مربوط به محسن چاووشی به نام «علاج» بود. کارهای دیگری نیز با محوریت میهن، انسجام و وحدت ساخته شد؛ چراکه میدانید در این ایام، آنچنانکه نتانیاهو و صهیونیسم فکر میکردند، دو روزه مردم حکومت را جمع میکنند و همه ما دیدیم که برعکس شد. همه متحد، متفق، همدل و همکار شدند، گرایشها و اختلافات سیاسی را کنار گذاشتند، انسجام ملی به وجود آمد و دشمن رسما قافیه را باخت و درخواست آتشبس داد. اگر آن جنگ ادامه پیدا میکرد، اسرائیل تا امروز نابود شده بود. چون میخواستند توانمندی ایران را محک بزنند و دیدند مردم با وجود انتقاد و شرایط نامطلوب مالی و تورم، وقتی پای وطن، خون و تمامیت ارضی در میان است، تمام اقوام ایرانی تحت لوای پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران و تحت زبان معیار فارسی، همدل و همراهتر از قبل شدند چون این خاک و این جغرافیا مهمتر از هر چیز دیگری است.
ما ملتی بودیم که عموما در طول تاریخ مدافع بودیم تا اینکه کشوری مهاجم باشیم. هیچ وقت جنگافروز نبودیم. شاید مثلا در دوره افشاریه نمونههایی از حملات ایران به دیگر کشورها بوده اما به طور عمومی اهل حمله و تجاوز نبودهایم و همیشه جانانه از کیان، مرز و بوم ایران دفاع کردهایم. موسیقیدانها هم از دل همین مردم هستند، آنها که از کشوری دیگر نیامدهاند، وقتی اینچنین شرایطی میبینند حسشان به قلیان میافتد و میبینیم در هشت سال جنگ تحمیلی، هنرمند کلیمی، هنرمند زرتشتی، هنرمند مسیحی و مسلمان شیعه، سنی، گرایشهای مختلف میآیند و دست به خلق اثر میزنند و اتفاقا جزء بهترین کارهایشان میشود. بعد میبینیم در زمان صلح به آن قدرت زمان جنگ، اثر نمیسازند و آنقدر هم مردمی نیست و این به باطن برمیگردد چون ما یک امر درونی داریم و یک امر بیرونی و هرکدام فلسفه خاص خود را دارد. اینکه در باطنمان چه قلیان و شوری به وجود بیاید و در چه شرایطی منقلب شویم که دست به خلق اثر بزنیم. در چنین شرایطی، هر هنرمندی در حوزه کاری خودش میگوید اگر من دست به کار نشوم قافیه را باختهام و فردا دچار عذاب وجدان خواهم شد. به همین دلیل، درصد بالایی از آن آثار شاهکار هستند که باید در طول زمان، جوانها بیایند بررسی و تحلیل کنند، جامعهشناسان، روانشناسان، زیباییشناسان و اساتید متقدم در کنار جوانان این آثار را بررسی کنند که وقتی میبینیم جنگی مثل جنگ دوازده روزه اتفاق میافتد که امیدوارم هیچ وقت دیگر اینچنین جنگی اتفاق نیافتد، هنر دستمایه خوبی است و میتواند این خلاء را پر کنند.
از این رو، هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی آنقدر آثار درخشان در گونههای مختلف دارد که برای دههها و قرنها برای ما کاربرد دارد چون کلیدواژهها، کلام، ضرباهنگ و موسیقی به گونهای است که متعلق به آن روز نبوده است.
اگر اثری برای شهید ساخته شده که برای مثال شهرام ناظری در «چاووش» میخواند، آقای لطفی، آقای علیزاده و مشکاتیان همه پای کار میآیند. وقتی هنرمندی، دوست عزیزش به جبهه میرود و شهید میشود، باعث میشود کسی مثل هادی منتظری در یکی از آن آثار کمانچهای بنوازد که آدمی را به وجد آورد. این آثار در آن زمان و با حال و هوای معنوی و حماسی خاصی ساخته شدهاند که نسل امروز که این آثار را میشنود حیران میشود. امروزه بچههای دانشگاه هنر و رسانه در این خصوص سؤال میپرسند که این آثار در آن زمان به چه شکلی و در چه حال و هوایی ساخته شدهاند که اینقدر سحرآمیز و منحصر به فرد هستند.
به نظر من هر سال در سالگرد دفاع مقدس، باید اساتید، مربیان و پیشکسوتان موسیقی بیایند و در مورد این آثار برای نسل نو صحبت کنند و این آثار را به آنها بشناسانند. این امر باعث تبیین این اندیشه میشود و موجب میشود که در امتداد مسیر و تفکر دفاع مقدس، در خلال جنگ دوازده روزه، نسل امروز نیز به خلق اثر در همان مسیر و حال و هوا بپردازد. این شناخت باعث درهم تنیدگی این تفکر و اعتقاد میشود. تار و پود آن درهم تنیده میشود و به مسیری پیوسته بدل خواهد شد و نمیتوان آن را از هم جدا کرد. چرا؟ چون همگی زیر سایه مکتب قرآن شکل گرفته است. موسیقی ایرانی برگرفته از تلاوتهای قرآن است، برگرفته از آثاری است که مداحها، خوانندهها و روضهخوانها ارائه دادهاند. آقای شجریان «ربنا» خواند، قرآن خواند. مگر برای رمضان نخواند؟ خوانندههای ما اول قرآنخوان هستند. بسیاری از موزیسینهای ما آغاز در مدرسه قرآن خواندهاند. شما وقتی در مکتب اهل بیت(ع) و امامان رشد میکنید، نتیجهاش این آثار بیبدیل میشوند.
از محمد اصفهانی تا علیرضا قربانی (اگر بخواهیم اسم بیاوریم بسیارند) هنرمندانی که کارشان را با تلاوت قرآن آغاز کردهاند، ایرج، گلپا، طاهرزاده و تاج اصفهانی پدرانشان روحانی بودهاند. ما اگر بخواهیم در اتریش و اروپا درس موسیقی بخوانیم باز هم چون بنمایه مذهبی داریم، مکتب قرآن اثر خود را میگذارد و این آثار دلنشین و ماندگار میشوند. شاید برخی اوقات نقدهایی در خصوص تکنیک در موسیقی مطرح باشد اما آنجا دیگر این ایرادات مهم نیست. بهترین کار این است که بتوان با زبان ساده، همه جامعه را به شنیدن اثری ترغیب و علاقهمند کرد و آن قطعه در جان و دل مردم ماندگار شود و آن را با خود زمزمه کنند، این نشانه و فاکتور اصلی ماندگاری یک اثر هنری است.
ایکنا _ با این وصف، فهوای کلام شما این است که موسیقیهایی در دفاع مقدس ماندگار شدهاند که خالقان اثر در آن زمان و مکان این آثار را خلق کردهاند. سؤالی اینجا مطرح است، نمونهاش هم در تکمیل فرمایش شما اینکه از آن موسیقیهای برجسته که مردم و نسل امروز همچنان آثار زمان جنگ را میپسندند، در اینجا به محسن چاووشی میرسیم. این هنرمند در سبک و آنسامبلی کاملا متفاوت از آثار شاخص جنگ و دفاع مقدس اثری تولید میکند که در جنگ دوازده روزه به بهترین و تأثیرگذارترین اثر این سالها بدل میشود. اصل سؤال این است که به جز آثار شاخص جنگ تحمیلی و تک آثاری مثل «علاج» محسن چاووشی، تکلیف این همه کاری که هر ساله با بودجههای آنچنانی ساخته میشوند و هیچکدام تأثیر و ماندگاری آنچنانی ندارند، چیست؟ آثاری که مستقیم از تولید به آرشیو میروند و اثربخش نمیشوند!
به نظرم زمان آن رسیده که نهادهای حاکمیتی بخش موسیقی خود را تعطیل کنند و البته برای این سخن دلیل دارم. تجربه و دانش نشان میدهد که در این مقطع دولت باید واسپاری کند. حتی جشنوارهها را دولت باید به صنوف و بخش خصوصی واگذارد. امروز میبینیم کسی مثل محسن چاووشی بدون هیچ بودجه، کمک دولتی و تنها با اتکا به دغدغه و امکانات شخصی خود کاری تولید میکند که این همه تأثیرگذار میشود. شما فکر میکنید اگر ارکستر سمفونیک یا ارکستر ملی این کار را میکرد آیا تأثیرگذاریش بیشتر بود؟ قطعا خیر! او با شعور، بینش و بصیرت خود و اعتقادات متعهدانه به دین، مذهب و ملیت، اینچنین اثری خلق میکند.
همه ما میبینیم، محسن چاووشی آثاری برای محرم دارد که شاخص و بینظیر است و جالب اینکه اجازه میدهد کارش در کنار دیگر آثار در قالب آلبوم منتشر شود. کدام هنرمند شاخص این اجازه را میدهد؟ در دنیای غرب اینگونه تعاملات فرهنگی داریم ولی در دنیای شرق همیشه انفرادی کار میشود. او نشان داده که انسان هنرمند اگر درد و دغدغه داشته باشد، ثروت و اعتبارش را برای آزادی زندانیها و پرداخت دیه اعدامیهای غیرعمد و مسائلی انسانی از این قبیل میگذارد. او منتظر نمیماند کسی کاری از او بخواهد بلکه خودش اقدام میکند. چاووشی خود را از هیجانات بیرونی، از کنسرتها، از درآمدها دور میکند، میدانیم که میتواند از همه هنرمندها بیشتر درآمد کسب کند و رقمهای دهها میلیاردی از کنسرت در ایران و خارج کسب کند، اما این کار را نمیکند.
او با نفساش مبارزه میکند، میگوید من برای خودم محدودهای تعیین کردهام که بتوانم کارهایی مثل آزاد کردن زندانی و کمک به خانوادههای بیبضاعت انجام دهم.
حملهای میشود، اسرائیل نفوذی میفرستد، پهپاد و... یک هنرمند متعهد درد وطن را تاب نمیآورد و یک آتش به اختیار به معنای واقعی میشود؛ به نام محسن چاووشی! وقتی قطعه دو دقیقهای مثل «تکیه» برای محرم میسازد و میبینیم چقدر دلنشین برای حضرت عباس(ع) خوانده، آدم میماند که این هنرمند چقدر به گذشتهها وصل است! انگار در گذشته و در تکیه دولت بوده و میداند چه خبر بوده است! این درک یا حاصل مطالعه اوست یا شعور فرهنگیاش و یا به او الهام میشود، او همیشه نگاهش به خداست. همه این مسایل در این هنرمند هست و حتی اگر اینها هم نباشد، چون به مردم و آینده میهنش فکر میکند و دوست ندارد هیچ اجنبی، ناخنش به مرز جغرافیایی ایران اسلامی برسد و دین و دیانت برایش مهم است، او کار یک وزارتخانه را میکند نه کار یک اداره را! بعد از این کارهای خوب او، حسودان میگویند فلانی چند میلیارد برای فلان کار گرفته است! که البته اگر هم بگیرد حقش است اما میدانیم که او پولی دریافت نمیکند چون اصولا این کارها را برای پول و مادیات انجام نمیدهد.
ما در دورههایی که مدیریت و مسئولیت داشتیم بسیاری از هنرمندان را برای خلق کارهای اینچنین دعوت کردیم، بودجه هم دادیم، کار هم تولید شد ولی اینگونه اثرگذار نشد! دلیل روشن است؛ بیش از یک سازمان یا نهاد برای تولید موسیقی نیاز نداریم که آن هم میتواند رسانه صدا و سیما باشد. شبکههای متعدد داخلی و خارجی به زبانهای مختلف دارد، امروز هم در حوزه فضای مجازی کارش را گسترده کرده و نیاز به تولید محتوای خوب دارد. رسانه ملی مثل گذشتههای دور باید اداره موسیقیاش خیلی فعال باشد. ولی در عمل اتفاق برعکسی رخ میدهد! مرکز موسیقی یک سازمان را که بلندمرتبهترین رسانه و پروژکتور همیشه روشن فلات ایران در این عصر محسوب میشود به «دفتر» تبدیل میکنیم. بخش موسیقی وزارت ارشاد هم نباید به «دفتر» تبدیل میشد و با این کار آن را کوچک و محدود کردهایم.
یک زمانی رئیس سرود و آهنگهای انقلابی در وزارت ارشاد خیلی پست مهمی بود و دایره اختیارات و امکاناتش بسیار بود اما امروز میگویند مدیرکل ولی همان اندازه هم اختیارات ندارد. آن زمان رئیس میتوانست با وزرا مکاتبه کند اما اکنون این اختیارات را ندارد. امروز در اصل مدیر هستند، ولی مدیر اجرایی! در سازمانهایی مثل حوزه هنری، مدیر بخش موسیقی، مدیر تولید محسوب میشود که البته آنجا هم مدتهاست تولید متوقف شده است. بخشهایی هم مثل «ماوا» هستند که بودجههای خوب دارند، آثاری تولید میکنند ولی ماندگار نیست. اینجا مسئله ثابت میکند که برای خلق آفرینشهای دفاع مقدسی همه چیز پول و بودجه نیست. شما سریالهای دهه شصت را نگاه کنید؛ هنوز هم که در «آی فیلم» نگاه میکنیم لذت میبریم، حتی نسل جوان هم از تماشای آنها لذت میبرد، با وجودی که امکانات ساده از نور گرفته تا دکور و فیلمبرداری بوده است. امروز فناوری پیشرفته با صحنههای اکشن فوقالعاده را داریم، ولی آنچنان تأثیرگذار نیستیم، چون بیشتر زرق و برق داریم و در واقع ضعف محتوا حاکم است.
به همین دلیل این همه نهاد و متولی موسیقی نیاز نیست، یک مؤسسه که از قبل برای هر سال و رویدادهایش برنامهریزی کند، کافیست! مثلا امسال 1500امین سالگرد میلاد پیامبر اسلام(ص) است، باید بپرسیم به عنوان کشوری مسلمان چه کار شاخصی در این زمینه دیدیم یا شنیدیم؟ آیا برای 300 میلیون شیعه کاری کردهایم؟ آیا توانستهایم «سامی یوسف» را به ایران بیاوریم؟ از همین اکنون بسیج شویم، موانع را مرتفع کنیم و مثلا خوانندهای در این سطح را به ایران بیاوریم و برگ برنده را از آن خود کنیم. اینگونه، خبرش به تمام جهان صادر میشود و دیگر نمیتوانند سانسور خبری کنند. چون سامی یوسف به معنای واقعی کلمه یک هنرمند بینالمللی است. بسیاری از مسیحیان به واسطه کارهای موسیقی ایشان مسلمان شدهاند و اکنون با نام بردن از این هنرمند میخواهم تأثیر هنر را بگویم!
نباید دست روی دست بگذاریم و فکر کنیم همه چیز تمام شده، جنگ تمام شده! نه جنگ تمام نشده و ما در دوره آتشبس هستیم! اکنون که شرایط هست همین نهادها اثر تولید نمیکنند، فردا که شرایط غیرمترقبه یا ناگهانی که پیش میآید با تعجیل میگویند بیایید و کار بسازید.
الان چرا هنرمندها دور شدهاند؟ چون زمانی که آنها میخواهند کار کنند، مسئولان محل نمیگذارند، حالا که شما میخواهید آنها هم مقاومت میکنند و واکنش نشان میدهند. کاری با عدهای که معاند هستند و همیشه به فکر ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، نداریم، اما ما اکثریتی از هنرمندانی داریم که برای میهن جان میدهند و به مفهوم «دفاع مقدس» ایمان دارند. در همین جنگ دوازده روزه کلی هنرمند داشتیم که تهران را ترک نکردند و در استودیوها کار تولید کردند. اینها برگ برنده حاکمیت هستند و باید بهشان توجه کرد.
علی قمصری در بحبوحه جنگ 12 روزه در میدان آزادی اجرا کرد و چقدر باعث شور و هیجان و حس حماسه در سطح جامعه شد! یا عاشیق حسن ملکی آمد و در میدان هفت تیر اجرا کرد و اتفاقا اجراهای خیابانی داشت جدی میشد، بعد برخی مدیران میآیند به شکلی دیگر اجرا کنند که اساس کار زیر سؤال میرود.
بدین معنا، وقتی یک مدیر اشتباه میکند، اصل کار زیر سؤال میرود و دوباره در جریانی که قرار است خوب پیش برود باز عقب میافتیم. برخی مسئولان میآیند و گام به گام شرایط را اصلاح میکنند بعد یک نفر سنگی در چاهی میاندازد که صد عاقل نمیتواند آن را دربیاورد.
ایکنا _ بسیاری از مدیران و نهادها متأسفانه در خلق آثار دفاع مقدسی فقط با یک سری هنرمند و اسامی خاص کار میکنند. نداریم نهادی را که برای تولید اثر فراخوان دهد و از همه هنرمندان دعوت کند که کار تولید کنند. اما چیزی که بیشتر میبینیم، اکثرا در تولید آثاری که بودجه خوب هم دارند معمولا مثلثی از یک آهنگساز، یک شاعر و یک تنظیمکننده دیده میشود و نمیگذارند دیگر هنرمندان هم فعالیت کنند. در این خصوص چه نظر و پیشنهادی دارید؟
این مسئله به قد و قواره مدیران، به طرز فکر و افق دیدشان ربط دارد. باید فکر کنند برای چه مدیر شدهاند و پشت میز نشستهاند. یک اشکالی که مدیران ما دارند این است که همه چیز را مناسبتی میکنند. مناسبت اربعین، مناسبت محرم، مناسبت جنگ، مناسبت نوروز، مناسبت شب یلدا و... اما اینها روزمره زندگی ماست و هر سال مثلا سالگرد جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را باید گرامی بداریم و یک شاخصه است یا دیگر روزها و رویدادها، یا هر سال جشنواره موسیقی فجر یا جشنواره موسیقی نواحی را باید داشته باشیم. ولی باید برای اینها یک دبیرخانه دایر کنیم. ما برای تولیدات موسیقی مملکتمان دبیرخانه نداریم و متأسفانه این مهم حتی در سند ملی موسیقی نیز لحاظ نشده است.
به این نکته توجه داشته باشیم که جنگ هشت ساله تحمیلی، مناسبت نیست چون جنگ ما تمام نشده، ما هر روز درگیر جنگ و مقاومت هستیم. ما سالهاست تحت جنگهای مختلفیم از جنگ الکترونیک و اطلاعاتی تا جنگ با استعمار غرب که به تبع آن تحریم هم شدهایم. بنابراین مسئولی که فکر میکند مثلا به مناسبت هفته دفاع مقدس باید یک هفته در اداره پرچم و بنر نصب کند و شیرینی دهد، آن مسئول نیست یعنی کسی نیست که بتوان از او سؤال کرد!
ما اگر موسیقیهای شاخص دوران دفاع مقدس را به واحدهای درسی تبدیل کنیم و حتی آن را به هنرستانهای موسیقی ببریم و یک ترم از دانشآموزان موسیقی بخواهیم مثلا آهنگ «خجسته باد این پیروزی» را تمرین و اجرا کنند، کار خود را کردهایم. آن هم کاری که همه ارکانش عالی هستند. گلریز با آن صدای گیرایش، مرحوم احمدعلی راغب با آن آهنگ بسیار زیبایی که در بیات ترک ساخته، تنظیمکننده بینظیرش مرحوم مجتبی میرزاده و شاعر گرانقدر مرحوم حمید سبزواری، اینها چهار ستون بلندبالای این اثر هستند. این افراد کاری ساختهاند بسیار حماسی و جذاب در عین حال دارای تم و موضوع خوب، روان و سلیس! آقایان موزیسین که این روزها از همه چیز و همه کس ایراد میگیرید، بیایید همین کار را آنالیز کنید! چرا نمیتوانید کاری مثل این بسازید؟
ادامه دارد..
گفتوگو از علیرضا سپهوند
انتهای پیام